آموزاندن

معنی کلمه آموزاندن در لغت نامه دهخدا

( آموزاندن ) آموزاندن. [ دَ ] ( مص ) آموزانیدن. تعلیم. آموختن ، چون متعدی باشد. رجوع به آموزیدن شود.

معنی کلمه آموزاندن در فرهنگ عمید

( آموزاندن ) تعلیم دادن، یاد دادن، آموختن چیزی به کسی.

معنی کلمه آموزاندن در فرهنگ فارسی

( آموزاندن ) ( مصدر ) تعلیم دادن آموختن .

معنی کلمه آموزاندن در ویکی واژه

(قدیم): آموزاندن بن مضارع فعل آموزان است. آموختن، یاد دادن. نوشتن و خواندن می‌آموزانند. «حاج سیاح»

جملاتی از کاربرد کلمه آموزاندن

ولی برجسته‌ترین بازتاب زبان عربی در زبان پارسی نازا شدن دستگاه کارواژه‌های (فعل‌ها) ساده زبان پارسی بوده‌است. برای نمونه به جای آموزاندن، تعلیم دادن؛ به جای خوراندن، تغذیه کردن؛ به جای کوشیدن، سعی به عمل آوردن؛ به جای گردیدن، تغییر کردن؛ به جای برآمدن، طلوع کردن، روایی یافت. این به دلیل ورود اسم مصدرهای عربی بود که به ناچار با کارواژه‌های کردن، شدن، گردیدن، و نمودن همراه می‌شدند؛ بنابراین عادت بر آن شد که نخست از مصدرهای فارسی اسم مصدر بسازند و آن گاه آن اسم مصدر را به صورت ترکیبی درآورند، مانند کوشش کردن به جای کوشیدن؛ آموزش دادن، به جای آموزاندن؛ پرورش دادن، به جای پروراندن؛ مالش دادن، به جای مالیدن؛ کاوش کردن، به جای کاویدن.
در فروردین ۱۳۰۶ کلاسی برای آموزاندن زبان پهلوی به آموزگاری هرتسفلد در تهران برگزارشد که کسروی یکی از شاگردان آن‌جا بود. در این زمان داور او را برای کار در عدلیه تازه خواست و از او خواست تا عبا و عمامه را کنار بگذارد که کسروی همان زمان این پوشش را کنار گذاشت و پوشش رواج‌دار آنروز را برگزید. از این پس او مدعی‌العموم تهران شد. در این زمان میانه داور و کسروی به هم خورد.
در دههٔ ۱۹۷۰ این زوج از هم جدا شدند و سکلی هم دست از کار در رانچو لا پوئرتا کشید. سپس با دستیارش نورما نیلسون پیمان زناشویی بست و بر نویسندگی و آموزاندن تمرکز نمود. وی در ۱۹۷۹ درگذشت.