آتش شهوت کنونم کرده است ز آب پشت و باد حمدان خاکسار
«در زمان ساسانیان و ایلام باستان زمانی که لشکریان به جنگی میرفتند کوزه آبی به نزدیکترین رود که در کنار آنها بود، میریختند این کار را میکردند زیرا ایزد آناهیتا که ایزد آبها، ایزدبانوی مادر، ایزد جنگ و ایزد محافظ لشگریان بوده است، از وی درخواست میکردند که این ایزد نگهبان سپاهیان باشد که به نظر بنده یکی از فلسفههای ریختن آب پشت سر مسافر همین است.» نجمالدین گیلانی-استاد تاریخ دانشگاه فردوسی - ایسنا
ورود آب سرد به یک رودخانه منجر به تغییر محسوسی در جمعیت ماهیان و بیمهرگان آن زیستبوم میشود؛ مثلاً در جایی که رودخانهها آب گرمی دارند با ورود و اختلاط آب آنها با آب پشت سد، برخی گونههای ماهیان حذف شدند و برخی از بیمهرگان تغییر میکنند.
وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ اللَّه بیافرید شما را از خاک، ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ پس از آب پشت، ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْواجاً پس شما را جفت کرد مرد و زن وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثی و هیچ بار بر نگیرد مادینهای، وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ و بار ننهد مگر بدانش او وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ و هیچ در از زندگانی، نکنند دراز زندگانیی وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ و هیچ بنکاهند از عمر دیگری و کم نکنند زندگانی او از زندگانی کسی دیگر، إِلَّا فِی کِتابٍ إِنَّ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ (۱۱) مگر در نوشته ایست که کردن آن و نگه داشتن آن بر اللَّه آسانست.
مِنْ نُطْفَةٍ (۱۸) از یک آب پشت آفرید او را. خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ (۱۹) اندازه نهاد او را که آب چند روز بود و خون چند روز بود و گوشت چند روز بود و کی بزاید!
شد آب پشت و مغز مهره توست چو شهوت پرکنی بی مغز گردی
آب روی تو آب پشتت و بس تیغ آبی چنین به مشت تو بس
بیاو عورت و شبهای بر خر دجال(؟) ز آب پشت بود هر شبی میان و حل
آب پشت من مرا برد آبروی تاشدم بر چشمها چون خاک خوار
آینه آب پشت و روی ندارد ساده دلم ره به هیچ حیله ندارم
سعدی نیز ضمن حکایتی در هزلیات از قول مردکی که آب پشت (منی) به دشت میریخت گفتهاست:
پس در ابتدای خویش تفکر کن که از کجایی که اول تو را از قطره ای بیافریدند و آن آب را قرارگاه اول پشت پدر و سینه مادر کرد، پس آن تخم آفرینش تو ساخت، پس شهوت را بر نر و ماده موکل کرد و از رحم مادر زمین ساخت و از آب پشت مرد تخم ساخت و شهوت را بر هردو موکل کرد تا تخم در زمین افکند، پس از خون حیض آب آن تخم ساخت و تو را از نطفه و خون حیض بیافرید. اول پاره ای خون بسته گردانید که آن را علقه گویند پس گوشت گردانید که آن را مضغه گویند. پس جان در وی دمید. پس از آن خون و آب یک صفت در تو چیزهای مختلف پدید آورد چون پوست و گوشت و رگ و پی و استخوان. پس از این جمله اندامهای تو صورت کرد: سری مدور و دو دست و پای دراز و هریکی به پنج شاخ بیافرید. پس بر بیرون چشم و گوش و دهان و بینی و زبان و دیگر اعضا بیافرید و در باطن تو معده و کلیه و سپرز و رحم و مثانه و روده بسیار بیافرید و هریکی بر شکل دیگر و به مقداری دیگر.
سرریزهای سیفونی با استفاده از قانون سیفونها عمل نموده و آب پشت سد را به سمت پایین دست میمکد. در دهانه این سرریزها گاه از سازهای به نام کلاه خود استفاده میشود که در هر صورت دهانه سیفون در تراز نرمال آب دریاچه قرار میگیرد.