آریستوکراسی
معنی کلمه آریستوکراسی در فرهنگ معین

آریستوکراسی

معنی کلمه آریستوکراسی در فرهنگ معین

( آریستوکراسی ) ( ~. ) [ یو . ] ( اِ. ) نژاده سالاری ، حکومت اشراف و اعیان (در فلسفة سیاسی یونان به معنای حکومت کسانی بود که از لحاظ کمال انسانی از دیگران برترند ).

معنی کلمه آریستوکراسی در فرهنگ عمید

( آریستوکراسی ) ۱. نظام حکومتی که اشراف در رٲس آن قرار دارند.
۲. اشرافیت.

معنی کلمه آریستوکراسی در فرهنگ فارسی

حالت آریستوکرات بودن، طبقه اعیان واشراف، حکومت اشرافی، حکومت طبقه اعیان وصاحبان ثروت
( اسم ) ۱ - فرمانروایی اشرافی حکومت و فرمانروایی اشراف و صاحبان ثروت . ۲ - طبق. اعیان اشراف نجبا .

معنی کلمه آریستوکراسی در دانشنامه عمومی

آریستوکراسی (طبقه). آریستوکراسی ( به فرانسوی: Aristocratie ) : نژاده سالاری، حکومت اشراف و اعیان ( در فلسفه سیاسی یونان به معنای حکومت کسانی بود که از لحاظ کمال انسانی از دیگران برترند ) . طبقه ای اجتماعی است که یک جامعه خاص بالاترین درجه خود را در نظر می گیرد. در بسیاری از ایالات، نژاده سالاری طبقه فرادست مردم ( اشراف ) را با درجه و عناوین وراثتی در بر می گرفت. در بعضی مانند یونان باستان، روم یا هند، وضعیت اشراف از تعلق به یک قشر نظامی حاصل می شد. همچنین، به ویژه در جوامع آفریقایی، وابستگی اشراف به سلسله های کشیش معمول بوده است. جایگاه اشراف می تواند شامل امتیازات فئودالی یا قانونی باشد. آنها معمولاً فقط در سطح سلطنت اجتماعی کشور یا ملتی در قشربندی قرار ندارند. در جوامع مدرن اروپا، اشرافیت غالباً با نجیب زادگی، یک طبقه خاص که در قرون وسطی به وجود آمده است، مصادف شده است، اما اصطلاح «آریستوکراسی» گاهی در مورد نخبگان دیگر نیز به کار می رود و به عنوان یک اصطلاح عمومی برای توصیف جوامع پیشین و غیر اروپایی استفاده می شود.

معنی کلمه آریستوکراسی در دانشنامه آزاد فارسی

آریستوکراسی. آریستوکراسی (aristocracy)
(یا: مهان سالاری) در معنای تحت اللفظی حکومت شایسته ترین افراد، و در اصطلاح، حکومت اشراف. در علوم سیاسی غربی، این مفهوم از نظریۀ افلاطون در کتاب جمهوری اخذ و اقتباس شده است. وی در این کتاب نظریه حکومت حکیمان، که قشری آگاه و شایسته برای زمامداری اند، را مطرح کرده و از آریستوکراسی خردمندان دفاع می کند. ارسطو نیز آن را یکی از انواع شش گانۀ اصلی حکومت و یکی از اشکال سه گانه حکومت شایسته (پادشاهی، حکومت اشراف، حکومت مردمی که منافع مشترک دارند) طبقه بندی نموده و آن را مرکب از معدودی افراد می داند که شایستگی زمامداری را دارند. معیار برای شایستگی از یک جامعه به جامعه دیگر فرق می کند. به لحاظ تاریخی، حکومت های اشراف یا مانند اروپای غربی متکی بر دارایی ارضی، یا مانند کارتاژ و ونیز همراه با دارایی پولی، یا مانند برهمن های هند مبتنی بر برتری های مذهبی بوده اند (نوعی تئوکراسی) و به رغم تضادهایی که بر سر امتیازات خود با سلطنت داشته اند عمدتاً در چارچوب نظام پادشاهی رشد کرده و وابسته به سلطنت اند. معیارهای دیگر ممکن است ارث، سن، نژاد، توانمندی نظامی، و امتیازات فرهنگی باشد. بهترین نمونۀ آریستوکراسی جدید که متکی بر دارائی ارضی بود و دولت را در اختیار داشت، در انگلستان بین سال های ۱۶۸۸ تا ۱۸۳۲ است. نیز بازگشت مجدد به آریستوکراسی در فرانسۀ قرن ۱۸ است که به وسیلۀ انقلاب فرانسه برچیده شد و تمام امتیازاتی که بر آن استوار بود ازبین رفت. طی قرن ۱۹ عواملی چون تورم و کاهش بهای تولیدات کشاورزی پایگاه اقتصادی آن ها را متزلزل کرد و به افول آن ها به منزلۀ نیروی سیاسی در سال های پس از ۱۹۱۴ انجامید. فقدان نقش نظامیِ سنتی اشراف، شکوفایی صنعت و کاهش دارایی های متکی بر زمین ازدیگر عواملی بودند که آریستوکراسی را تضعیف و آن را از دور خارج کردند. گرچه امروزه در غرب قدرت سیاسی آریستوکراسیِ سنتی، همه ازبین رفته امّا اقلیت سرمایه دار که قسمت عمده ثروت را در اختیار دارد، در این کشورها حضور دارد و قدرت سیاسی را در مسیری که موافق منافع خود باشد به طور غیر مستقیم هدایت و عملاً زمام حکومت را در دست دارد. از این اقلیت گاهی به عنوان اشراف جدید یاد می شود. نیز ← اشراف

معنی کلمه آریستوکراسی در ویکی واژه

(سیاسی): نظامی مبتنی بر حکومت اشراف. آریستوکرات.
نژاده سالاری، حکومت اشراف و اعیان (در فلسفه سیاسی یونان به معنای حکومت کسانی بود که از لحاظ کمال انسانی از دیگران برترند). شایسته سالاری/ حکومت دانایان و نخبگان.

جملاتی از کاربرد کلمه آریستوکراسی

وی در باب مجلس در ایران گفته‌است، مجلس مظهر دموکراسی در کشور است. از این حیث، قوهٔ مقننه حتی از قوای مجریه و قضائیه هم مهم‌تر است. اما مجلس ما غیردموکراتیک است؛ یعنی در انتخابات مجلس رأی‌ها خریده می‌شود و دموکراسی تبدیل به الیگارشی یا آریستوکراسی شده‌است.
او می‌گوید که با توجه بدین معایب، قانونگذاران خردمند هیچ‌یک از اشکال خوب را به‌تنهایی نپذیرفته‌اند و شکلی مختلط از هر سه نوع را برگزیده و فقط این شکل مختلط را استوار و دوام‌پذیر دانسته‌اند، زیرا که در چنین حکومتی شهریار و اشراف و توده‌ی مردم ناظر رفتار یکدیگرند و اختیارات همدیگر را محدود می‌کنند. او بهترین نمونه‌ی نظام سیاسی را نظامی می‌داند که لیکورگوس در اسپارت برقرار ساخت؛ حکومت جمهوری روم نیز به‌سبب اینکه دارای دو کنسول (نماد مونارشی)، یک مجلس سنا (نماد آریستوکراسی) و تریبون‌های مردمی (نماد دموکراسی) بود، مخلوطی از سه شکل خوب حکومت بود و، در نتیجه، نظام سیاسی کاملی داشت.
این معنی اصلی اصطلاح است که حاوی توجیهی اخلاقی برای حاکمیت چنین نخبگانی است.[نیازمند منبع] پیدا کردن معیارهای پذیرفتنی برای همگان که براساس آن‌ها بتوان گفت گروه «بهین» در یک جامعهٔ معین چه کسانی هستند، البته بسیار دشوار است و در عمل هم چنین معیارهایی را به ندرت به کار گرفته‌اند. در دنیای مدرن امروزی کشور ایالات متحده آمریکا در تمام اورگان‌ها و نهادهای فدرال خود از سیستم نخبه سالاری تابعیت می‌کند.[نیازمند منبع] حکومت مقابل آریستوکراسی الیگارشی است.
به عقیدهٔ موری راتبارد مرام لیبرترین از دل به چالش کشیدن «دولت مرکزی مطلقه و پادشاهی که با حقی الهی بر فراز مجموعه‌ای قدیمی‌تر و محدودکننده حکومت می‌کرد» و همچنین سوداگرایی یک نظام بروکراتیک نظامی که با تاجران صاحب‌امتیاز متحد شده بود بیرون آمد. هدف لیبرال‌ها آزادی فردی در اقتصاد، در آزادی‌های فردی و مدنی، جدایی دولت از مذهب و صلح به عنوان بدیلی برای قدرت‌طلبی امپراتوری‌ها بود. او به برابرسازان –معاصران لاک- که دیدگاه مشابهی داشتند ارجاع می‌دهد. همچنین مقاله‌های انگلیسی «نامه‌های کاتو» نوشتهٔ جان ترنچارد و توماس گوردون در اوایل قرن هجدهم که مشتاقانه توسط استعماگران ایالات متحده تجدید چاپ می‌شد که از آریستوکراسی و انحصارطلبی‌های فئودالی زمین آزاد شده بودند.
او می‌گوید که با توجه بدین معایب، قانونگذاران خردمند هیچ‌یک از اشکال خوب را به‌تنهایی نپذیرفته‌اند و شکلی مختلط از هر سه نوع را برگزیده و فقط این شکل مختلط را استوار و دوام‌پذیر دانسته‌اند، زیرا که در چنین حکومتی شهریار و اشراف و تودهٔ مردم ناظر رفتار یکدیگرند و اختیارات همدیگر را محدود می‌کنند. او بهترین نمونهٔ نظام سیاسی را نظامی می‌داند که لیکورگوس در اسپارت برقرار ساخت؛ حکومت جمهوری روم نیز به‌سبب اینکه دارای دو کنسول (نماد مونارشی)، یک مجلس سنا (نماد آریستوکراسی) و تریبون‌های مردمی (نماد دموکراسی) بود، مخلوطی از سه شکل خوب حکومت بود و، در نتیجه، نظام سیاسی کاملی داشت.