اوستان

اوستان

معنی کلمه اوستان در لغت نامه دهخدا

اوستان. ( اِ ) آستانه درخانه. ( ناظم الاطباء ). آستانه. ( هفت قلزم ). || ساخت و یراق زین. یراق زین. || لگام اسب. ( ناظم الاطباء ) ( هفت قلزم ). لجام اسب. ( برهان ). || مردم معتبر. ( ناظم الاطباء ). مردم امین و معتمد. ( هفت قلزم ) ( برهان ). رجوع به اوستام شود.

معنی کلمه اوستان در فرهنگ فارسی

آستانه در خانه . یا ساخت و یراق زین .

معنی کلمه اوستان در دانشنامه عمومی

آوستان (شهرستان قدم جای). آوستان ( به لاتین: Austan ) یک منطقهٔ مسکونی در قرقیزستان است که در شهرستان قدم جای واقع شده است. آوستان ۲۱۶ نفر جمعیت دارد و ۱٬۴۷۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

معنی کلمه اوستان در ویکی واژه

استان

جملاتی از کاربرد کلمه اوستان

در ۴۹۰ ق، مجدالملک ابوالفضل براوستانی وزیر شیعی برکیارق، از پادشاهان سلجوقی، به تعمیر و بازسازی حرم پرداخت و بناهای جدیدی به اطراف آن افزوددیوارهای آستان را با کاشی تزیین کرد و در شمال آن مسجدی بزرگ ساخت و دو مناره زیبا و یک مکان بزرگ برای استراحت زائران و سکونت آنان احداث کرد.
رسم دربار چنین بود که کسی که در کنار شاه، جز مادر و زنش، غذا نمی‌خورد و زن شاه پایین‌تر از او و مادرش بالاتر می‌نشست. اردشیر اوستان و اگزاسره دو برادر خود را نیز بر سر میزش نشاند. همچنین اجازه داد که همسرش ملکه استاتیرا در تخت روباز و بی‌پرده بنشیند و زنان اتباع خود اجازه می‌داد که به او نزدیک شده و سلام دهند. این امور مایه حسن شهرت اردشیر شد.
در زمان اشکانیان مهرپرستی به غرب رخنه می‌کند. مهرپرستی و آیین‌های آن با روحیهٔ جنگجویی اشکانیان سازگار بوده‌است. بنا به روایت مغی به نام اوستانس برای نخستین بار مهرپرستی را به غرب ایران می‌برد و در آنجا رواج می‌دهد. پس از آن کاهنان همسایگان غربی ایران، آیین‌های میتراگان، مانند قربانی کردن برای میترا را اجرا می‌کنند.
جاوید فرخ خسرو خدای انوشه ورجاوند، اج بامدادان سَفزه دییِن چشمِ افروجه، اُ تاوستان کتان و زمستان پرنیان پوشییِن تنِ افروجه، اُ سیر و انکسم خوردِن دَمِشِ افروجه.
علاوه بر دو زرتشت ذکر شده، یونانیان یک زرتشت دیگر هم خلق کردند: زرتشتِ جادوگر. در واقع کلمه مغ که یونانیان به خوبی می‌دانستند به روحانیون ایرانی اطلاق می‌شود، به مرور در زبان یونانی معنای جادوگر گرفت و وارد لاتین و سپس انگلیسی هم شد.[د] در واقع منطقی آن است که وقتی کلمه مغ در زبان یونانی به معنی جادوگر است، پس باید پیامبر مغان را نیز یک جادوگر به حساب آورد. اما شهرت یک مغ دیگر در میان یونانیان و رومیان، یعنی اوستانس، باعث شد تا نام زرتشت با جادوی سیاه پیوند نخورد زیرا نوشته‌های مرتبط با جادوی سیاه را به اوستانس نسبت می‌دادند.
اوستاند جان بقهر و من سپارم جان بعجز جان‌ستانیرا نظرکن جان‌سپاری را ببین
آنکه آن ساعت حسودش را علم گردد نگون گر ندارد دیده زیر نعل اسب اوستان