( آغال ) آغال. ( اِ ) آغِل. || خانه زنبوران. زنبورخانه. || خانه پشه و امثال آن. || آغاز و ابتدا. آغال. ( نف مرخم ) در کلمات مرکبه مانند مرگ آغال و بدآغال ، مخفف آغالنده است : ز روی تیغ تو اندر دو چشم دشمن تو دهان گشاده نماید نهنگ مرگ آغال .ازرقی. آغال. ( اِمص ) آغالش : ترک آغال و فتنه سازی کن جامه خُلق خود نمازی کن.؟ آغال. ( اِ ) آغار. اُغُر. - بدآغال ؛ بداُغُر. بدآغار : چون کلاژه همه دزدندو رباینده چو خاد همه چون بوم بدآغال و چو دمنه محتال .معروفی.
معنی کلمه آغال در فرهنگ معین
( آغال ) ( اِ. ) نک آغل .
معنی کلمه آغال در فرهنگ عمید
( آغال ) ۱. = آغالیدن ۲. آغالنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): بدآغال، مردآغال. ۳. (اسم مصدر ) تحریک، آغالش.
معنی کلمه آغال در فرهنگ فارسی
( آغال ) ۱ - ( اسم ) آغالش : ترک آغال و فتنه سازی کن . ۲ - ( اسم ) در کلمات مرکب بمعنی آغالنده آید : مرگ آغال . زنبور خانه آغاز و ابتدا امربه آغالیدن، بیاغال، آغالنده درترکیب باکلمه، به معنی تحریک و آغالش، آغل: لانه مرغ خانگی
معنی کلمه آغال در ویکی واژه
(قدیم): بن مضارعِ آغالیدن. نک آغل تحریک، تهییج. آغال به زبان بهاری و زبان معیار باستان دو معنی ممکن است داشته باشد. آغ - آل یعنی ایل سفید؛ اما بصورت کلمه خالص «حالا بمون» و «سفید بگیر» مثلا توصیه در خرید نوع پارچه یا رنگ.
جملاتی از کاربرد کلمه آغال
چمیده بر به سرم بیست و پنج سال سپهر سپس چه دانم کم مرگ کی روان آغال
گاو چشم دلیر و شوخ گشود چشم در شیرمان شیر آغال
فرزندی میرزا جعفر می گوید: باز نامه ای پارسی نهاد بنیاد افکن، و بدان سخت و گران درشو تا اندیشه های پراکنده فراموش دارد و زبان دیو درون که راهنمای بدی هاست از گفت جگر سفت و مفت روان آغال خاموش. مگر آن مایه تاب و توش ودانش و هوش ازین خشک مغزان تر فروش و زنان مردانه پوشم بر جای مانده که دمی دو آسوده و راست اندیشه کیش نگارش پیشه گیرم و در و تخته گزارش را از دست و زبان اره و تیشه داد از بیداد دوستان و فریاد از دو رنگی گل های بوستان، مصرع: از مهر و وفای دوستانم گله هاست. از خویشان بیگانه روش پریشانم و از دوستان دشمن منش زادن و زیستن را پشیمان، فرد:
از مکر خوک پیله سگ آغال گرگ چرخ شد چنگ سودگربه و روباه، ببر و شیر
جواب این نامه برسید و الحق سخنهای هول باز نموده بود اکفاءوار و هیچ تیر در جعبه بنگذاشته و مصرّح بگفته که «اگر خداوند حرکت از آن میکند که خصمان بدر بلخ جنگ میکنند، ایشان را آن زهره نبوده است که فرا شهر شوند که مردم ما بر ایشان چنان چیرهاند که از شهر بیرون میآیند و با ایشان جنگ میکنند. اگر خداوند فرمان دهد، بندگان بروند و مخالفان را از آن نواحی دور کنند. خداوند را بهندوستان چرا باید بود؟ این زمستان در غزنی بباشد که بحمد اللّه هیچ عجز نیست که بنده بوریتگین را برین قوم آغالید و او بخواهد آمد. و یقین بداند که اگر خداوند بهندوستان رود و حرم و خزائن آنجا برد و این خبرها منتشر گردد و بدوست و دشمن برسد، آب این دولت بزرگوار ریخته شود، چنانکه همه کس را طمع زیادت گردد.
طایفه «موردکی» از موردک در نزدیکی تنگ ابو الحیات و چنار شاهیجان، طایفه «نمد مالها» از دلوار تنگستان، طایفه «دریسیها» از دریس، طایفه «لیراویها» از لیراو، طایفه «مشتونیها» از مشتون و گروههای دیگر هریک از نقاطی دور به دهستان بورکی در دشت خشت مهاجرت کردهاند. دلیل عمده این مهاجرتها احتمالاً مساعد بودن آب و هوا یا سهولت فراهم آوردن آذوقه در روزگاران گذشته ذکر شدهاست. روستای کوچکتری نیز به نام بورکی آغالی در دشت خشت هست. زبان هر سه روستای بورکی در استان فارس ایران، فارسی است.
می خواه و طرب جوی و ز بهر طرب خویش می را سببی ساز و بر اندیش و بر آغال
از دیگر طراح و معماران معروف را میتوان به: مهندس وارطان سارگسیان و فریدون آغالیان نام برد، که «ساختمانهای اسکان کارگران شرکت نفت» در شهر مردکن و «ساختمان خانه کارگر» و دهها ساختمانهای دیگر را ساختند.
آقامیرلو (به ترکی آذربایجانی: آغالی بالان) یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان سیدان بخش آبشاحمد شهرستان کلیبر واقع شدهاست.
سخن ز دیدن او در جهد به خاطر من چو گربه های ز باد پلنگ در آغال
لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ اگر باز نشود دورویان، وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ و ایشان که در دلهای ایشان بیماری است، وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ و و دروغ زنان در مدینه، لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ترا بر ایشان آغالیم و بر ایشان انگیزانیم، ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فِیها و آن گه ترا همشهری نباشند در مدینه، إِلَّا قَلِیلًا (۶۰) مَلْعُونِینَ مگر اندکی نکوهیده و نفریده.
ز روی تیغ تو اندر دو چشم دشمن تو دهان گشاده نماید نهنگ مرگ آغال