آراس
معنی کلمه آراس در لغت نامه دهخدا

آراس

معنی کلمه آراس در لغت نامه دهخدا

اراس. [ اَ ] ( اِخ ) ( در لاتینی : نِمِتاکوم ) شهری بفرانسه ، کرسی پادُکالِه در 174 هزارگزی شمال پاریس و در آن ابنیه قدیمه جمیله است. ناحیه اراس دارای 12 کانتن و 211 کمون و 20156 تن سکنه است.

معنی کلمه آراس در فرهنگ فارسی

شهری بفرانسه

معنی کلمه آراس در فرهنگ اسم ها

اسم: آراس (پسر) (ترکی) (تاریخی و کهن، طبیعت) (تلفظ: ārās) (فارسی: آراس) (انگلیسی: aras)
معنی: آراز، رود ارس، به معنی رود ارس، ( اَعلام ) مرکز استان پادوکاله، در شمال فرانسه

معنی کلمه آراس در دانشنامه عمومی

آراس. آراس ( به فرانسوی: Arras ) یک کمون در فرانسه با جمعیت ۴۳٬۶۹۳ نفر است که در پا - دو - کاله واقع شده است.
معنی کلمه آراس در فرهنگ فارسی
معنی کلمه آراس در فرهنگ اسم ها
معنی کلمه آراس در دانشنامه عمومی
معنی کلمه آراس در دانشنامه آزاد فارسی

معنی کلمه آراس در دانشنامه آزاد فارسی

آراس. آراس (Arras)
شهری در فرانسه بر ساحل رود اسکارپ، در شمال شرقی پاریس، با ۴۲,۷۰۰ نفر جمعیت (۱۹۹۰). مرکز دپارتمان پا ـ دو ـ کالهاست و قبلاً ملیله دوزی آن شهرت داشت. این شهر زادگاه روبسپیر، رهبر انقلاب فرانسه است.

معنی کلمه آراس در ویکی واژه

در مناطق کردنشین ایران، ترکیه و عراق «آراس» و نیز در آذربایجان و ترکیه با فرم آوایش «آراز» نامی برای پسران است.
آوایش این واژه در پارسی نو «اَرَس»، در زبان‌های کردی «آراس» و در زبان ترکی «آراز (Araz)» است. این آوایش‌ها برگرفته از فرم آوایی آن در زبان مادی «اَرَخس (Araxs)» و خود آن نیز از فرم آوایی زبان نیاایرانی «آراخشا (Araxša)» گرفته شده است. در زبان لاتین که ریشۀ بخش زیادی از واژگان زبان‌های اروپایی است، «آراکسِس (Araxes)» و همین‌طور در زبان یونانی نو که میراث‌دار راستین زبان لاتین است «آراکسِس (Ἀράξης)» آوایش می‌شود. به دنبال آن در زبان ارمنی « آراکس (Արաքս)» و خانواده زبان‌های اسلاو‌ی مانند روسی هم «آراکس (Аракс)» آوایش‌ می‌شود.
نام رودی در اپاختر باختری ایران رود (ارس) می‌باشد.
نام شهر کوچکی در شمال پاریس است.
با توجه به فرم آوایی این واژه در زبان نیا-ایرانی که در بخش ریشه نام‌واژه به آن پرداخته شده است معنی «تیزرو» و «آنچه به سرعت جریان دارد» را می‌دهد.
در زبان یونانی نام «الهه جنگ یونان» است.
در زبان کردی به معنای «بکر»، «دست‌نخورده»، «دست‌نیافتنی» و «رام‌نشدنی» می‌باشد که با معانی آن در زبان‌های نیا-ایرانی و یونانی همخوانی دارد.

جملاتی از کاربرد کلمه آراس

زر افشان کرد و از مِیْ مجلس آراست به صد رو از شهنشه عذرها خواست
بهر من خود را بهشت آراسته گلشنش از خار و خس پیراسته
پس و پشتشان گرد جنگی تخوار به پیش اندرون خود برآراست کار
ز پیوند خویشی و از خواسته ز مردان وز گنج آراسته
از فهرست اولیه احمد شاملو، هوشنگ گلشیری و رضا براهنی از رفتن به سفر انصراف دادند و در نهایت ۲۱ نفر راهی شدند: محمدعلی سپانلو، علی باباچاهی، جواد مجابی، مسعود بهنود، سیروس علی‌نژاد، امیرحسن چهلتن، بیژن بیجاری، بیژن نجدی، محمد محمدعلی، شهریار مندنی‌پور، شاپور جورکش، مسعود توفان، حسن اصغری، منوچهر کریم‌زاده، کامران جلیلی، محمود طیاری، فرج سرکوهی، فرشته ساری، مجید دانش‌آراسته، علی صدیقی و منصور کوشان.
ز سوی دگر چهره آراست ماه به نوبت برین تخت بنشست ماه
در سال (۸۱۰ه.ق) دوره شاهرخ فرزند تیمور لنگ که پایتخت خراسان را از سمرقند به هرات انتقال داد علاوه بر ترمیم ویرانی‌های گذشته به استوارسازی و آراستن این دژ نیز پرداخته شد.
بنا به نوشتهٔ ابن عربشاه، «اسکندر چلابی؛ در مجلسی نزد تیمور بود، آن مجلس آراسته به اسباب عشرت و سرور، تیمور از او پرسید که اگر دور زمان به فرزندان من گردد که را بینی که آهنگ تباهی آنان کند؟ وی در حالی که مغزش از بادهٔ ناب در جوش و چراغ خردش خاموش بود به پاسخ گفت:آن که فرزندان تو را از میان برگیرد نخست منم. تیمور در آن حال چیزی نگفت. اما اسکندر وقتی از مجلس بیرون آمد، حاضران در مجلس او ار ملامت کردند که چرا چنین سخنی گفتی؟ اسکندر هم از بیم تیمور گریخت و از او نشانی پدیدار نگشت.»
برآراست راه آن یل پهلوان سر نامداران روشن روان
سر هفته شه خواند و بنشاستش سزا خلعت و باره آراستش
یکی تازه برنای نوخاسته به شاهانه خلعت تن آراسته
گفته می‌شود که امامزاده میرنشانه محل دفن امامزاده حسن بن موسی بن جعفر است. این بنای تاریخی دارای گنبد فیروزه‌ای مخروطی شکل است. دیوارهای داخلی آن با کاشی معرق زینت داده شده است. بر روی مقبره، ضریح منبت‌کاری شده‌ای وجود دارد که در کتیبه‌های دور آن آیه‌های قرآن حکاکی شده است. درب چوبی امامزاده متعلق به سدهٔ دهم هجری است. در کنار ضریح، سردابی است که به آن قدمگاه می‌گویند و در آنجا چاه آبی است که نیازمندان برای تبرک از آن آب می‌کشند. دیوار و سقف سرداب با نقش و نگارهای رنگارنگ آراسته شده است. روی درب کوچک این سردابه نام گنجعلی نوشته شده است که ظاهراً وقف کنندهٔ بنا بوده است. این امامزاده دارای یک مسجد به نام مسجد میرنشانه است. بر دو لنگه در این مسجد شعری نوشته شده که به قرار زیر است:
پرده‌ی دوم: فرنگیس، خواهرِ مرسده که دانشجوست، از تهران برای استراحت به نارستان می‌آید. او که با پدر اختلاف عقیده دارد، به‌خاطر ظاهرِ آراسته‌اش مورد سرزنشِ عماد قرار می‌گیرد. در شبِ سالگرد ازدواج جهانگیر و مرسده، فرنگیس با جمعی که جهانگیر را احاطه کرده‌اند آشنا می‌شود: تقی میلانی (مدیر مدرسه)، هادی آریا (آموزگار)، دکتر شبان (دکتر روستا) و فرخ. آن‌ها با هم پیمانِ همکاری می‌بندند. عماد، مخالف آن‌هاست و به آن‌ها می‌گوید که در برابرشان می‌ایستد. کسمایی به دنبال فرخ می‌آید تا او را بازگرداند اما فرخ که عمویش را مسبّب قتل‌های نارستان می‌داند، به او پشت می‌کند.
یکی لشکر آراسته صدهزار هه رزم دیده همه نیزه‌دار
به برس کشیدن روزانه جهت جلوگیری از نمد شدن موها نیاز دارد. به یاد داشته باشید که از تولگی وی را به آراستن عادت دهید.
«پارسیان پیکره‌ها و آدریان[پ ۴۸] [محراب] برنمی‌افرازند بلکه آیین‌های قربانی را در جایگاهی بلند به‌جای می‌آورند و آسمان را زئوس می‌پندارند. آنان همچنین خورشید را که مهرش می‌نامند و ماه را و آفرودیت را و آتش و زمین را و بادها و آب را نیز بزرگ می‌دارند. آنان پس از خواندن نیایش‌های اهدایی در حالیکه قربانی را به تاج گل‌ها آراسته‌اند[پ ۴۹] آیین یزشن را در جای پاکیزه برگزار می‌کنند.»
چندگه کیش زراتشتش آراست بروی زآن سپس دولت اسلامش نو کرد به رنگ
آرامگاه خواجه علی سیاهپوش دارای نقشهٔ چهارضلعی مربع از بیرون و هشت‌ضلعی از داخل است. این بنا همچنین دارای اتاق‌های کوچک‌تری به شکل هشت‌ضلعی در داخل است. گنبد آرامگاه به صورت دوپوش پیوسته بوده و توسط مقرنس‌های گچی، پوشش داخلی آن شکل گرفته‌است. گوشواره‌های بنا با کاربندی‌های گچی آراسته شده‌است.
هنرمندان ایرانی نیز دورهٔ اسلامی طرح‌های اسلیمی را زینت‌بخش دست آفریده‌های هنری خود ساختند، و به نوآوری‌هایی نیز پرداخته‌اند. رونق و گسترش سفالگری و کاربرد روزافزون سفالینه، اسلیمی را از نخستین سده‌های هجری به نگارهٔ سفالینه تبدیل کرد. اسلیمی گاهی به صورت نقش اصلی و زمانی همراه با دیگر طرحها، سفالینه‌های نقش دار دورهٔ اسلامی ایران را آراسته‌است.
ایزیس را گاه در نقش زنی بالدار و گاه به نقش گاو به تصویر کشیده‌اند. این خدا تاجی بر سر دارد که قرص مانند و آراسته به پر و شاخ گاو می‌باشد. او با سیاره ونوس، مس، رنگ‌های زمرد و فیروزه‌ای مرتبط است.