اسباب

معنی کلمه اسباب در لغت نامه دهخدا

اسباب. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ سبب. مایه ها. سِلعة.( منتهی الارب ). حماله. جامل. ( منتهی الارب ). رسن ها. اواخی. پیوندها. اطراف. درها. ( وطواط ). وسایل. ساز. برگ. لوازم. آلات. همه چیزهای غیرخوردنی :
همه مال و اسباب و این زیب و فر
کنیزان مه روی با تاج زر.فردوسی.و از جمله اسباب و تجمل او دوازده هزار کنیزک در سراهاء او بودند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 103 ).
گوئی که مگر راحت من مهر بتان است
کاسباب وجودش بجهان نیست پدیدار.مسعودسعد.من از آن بندگانم ای خسرو
که نبندند طَمْع در اسباب.مسعودسعد.شهی که ایزد صاحبقرانش خواهد کرد
چنین که ساخت ز اول بسازدش اسباب.مسعودسعد.و کوشش اهل علم در ادراک سه مراد ستوده است : ساختن توشه آخرت و تمهید اسباب معیشت... ( کلیله و دمنه ). و نیز شاید بود که کسیرا برای فراغ اهل و فرزندان و تمهید اسباب معیشت ایشان بجمع مال حاجت افتد. ( کلیله و دمنه ).
غیر این عقل تو حق را عقلهاست
که بدان تدبیر اسباب شماست.مولوی.لاجرم عبادت اینان [توانگران ] به قبول نزدیک که جمعاند و حاضر، نه پریشان و پراکنده خاطر، اسباب معیشت ساخته. ( گلستان ).
اسبابش جمله هست حاصل
جز روغن و کشک و نان و هیزم.قمری اصفهانی. || اموال : نامه ها بتعجیل برفت تا مردم و اسباب بوسهل به مرو و زوزن و نشابور و غور و هرات و بادغیس و غزنین فروگیرند.
( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 330 ). نامه ها ستد و منشوری توقیعی تا جمله اسباب و ضیاع آنرا بسیستان و جایهای دیگر، فروگیرند و بکسان نوشتکین سپارند. ( تاریخ بیهقی ص 417 و 418 ). او را از خلافت خلع کرد و اسباب و اموال او با تصرف گرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 307 ). التماس کرد یکی از غلامان او را که منظور او بود پیش او فرستند و از اسباب آن قدر که بدو محتاج باشد رد کنند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 347 ). || بواعث. دواعی. علل : موافقت می باید در میان هر دو برادر و همه اسباب مخالفت را برانداخته باید.( تاریخ بیهقی ). کار و سخن یکرویه شد و همه اسباب محاربت و منازعت برخاست. ( تاریخ بیهقی ). همه اصناف نعمت و سلاح بخازنان ما سپرد و هیچ چیزی نماند از اسباب خلاف. ( تاریخ بیهقی ).
هیچ مقصودی میسر نیست تا اسباب نیست.کاتبی.

معنی کلمه اسباب در فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ سبب . ۱ - سبب ها، علت ها. ۲ - وسیله ها، لوازم . ۳ - مال ها، دارایی ها. ۴ - برگ و ساز. ۵ - کالاها، متاع ها.

معنی کلمه اسباب در فرهنگ عمید

۱. لوازم، ساز و برگ ها، وسایل: اسباب خانه، اسباب سفر.
۲. امکانات، لوازم مورد نیاز.
۳. = سبب
۴. [قدیمی] ثروت.

معنی کلمه اسباب در فرهنگ فارسی

جمع سبب، وسائل، لوازم، آلات، علل، سببها، مایه ها، سازوبرگها، آنچه که درخانه یاجای دیگربکار آیدوبوسیله آن کاری صورت گیرد
( اسم ) جمع سبب . ۱ - مایه ها علتها علل . ۲ - وسیله ها لوازم ساز و برگها آلتها. ۳ - مالها دارایی ها. ۴ - سازها ساختها : اسباب حرب . ۵ - برگ و ساز ساز و برگ : اسباب سفر . ۶ - کالاها متاع ها امتعه . ۷ - در اصطلاح حکما چیزی که فی نفسه موجود باشد و وجود دیگری از آن حاصل شود یعنی چیزی که وسیل. حصول چیزی دیگر باشد. ۸ - موجبات و مقدمات مرض . ۹ - نقلی که سر عروس و داماد شاباش میکنند . پندارند که هر کس آنرا بردارد و بخورد سبب گشایش کارش میشود . ۱٠ - یکی از ارکان سه گانه راسبب نامند و اسباب بردو نوع است : سبب خفیف مرکب از یک متحرک و یک ساکن مانند : کم و سبب ثقیل مرکب از دونم دم متحرک متوالی مانند : همه رمه . ۱۱ - سببها و آنها عبارتند از چیزهایی که وجودشان مستلزم وجود مسبب و عدم آنها مستلزم عدم مسبب گردد .

معنی کلمه اسباب در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَسْبَابَ: سببها (کلمه اسباب به معنای پلهها و راههایی است که به وسیله آن به آسمانها صعود میکنند ، و ممکن است مراد از ارتقاء اسباب در عبارت "فَلْیَرْتَقُواْ فِی ﭐلْأَسْبَابِ"حیلهها و وسیلههایی باشد که به خیال خود با تمسک به آنها از خداوند بی نیاز می گردند)
معنی قَبْضَتُهُ: در دست او - در احاطه ی قدرت اوست (عبارت "وَﭐلْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ ﭐلْقِیَامَةِ "این معنا را خاطر نشان میکند که در روز قیامت تمامی اسباب از سببیت میافتند و دست خلق از همه آنها بریده میشود ، تنها یک سبب میماند و آن هم خدای مسبب الاسباب اس...
معنی لْیَرْتَقُواْ: باید که بالا روند (ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ،"ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَرْتَقُواْ ".کلمه اسباب به معنای پلهها و راههایی است که به وسیله آن به آسمانها صعود میکنند ، و ممک...
معنی عَمِیَتْ: کور شد - راه نیافت (عمیت ماضی از عمی است که به معنای کوری است ، ولی در "فَعَمِیَتْ عَلَیْهِمُ ﭐلْأَنبَاءُ یَوْمَئِذٍ " معنای کوری مقصود نیست ، بلکه استعاره از این است که انسان در موقعیتی قرار گرفته که به خبری راه نمییابد و مقتضای ظاهر این بود که عمی...
ریشه کلمه:
سبب (۱۱ بار)

معنی کلمه اسباب در ویکی واژه

جِ سبب.
سبب‌ها، علت‌ها.
وسیله‌ها، لوازم.
مال‌ها، دارایی‌ها.
برگ و ساز.
کالاها، متاع‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه اسباب

هر چه داری گرو باده کن ایام بهار در خزان از گرو باده برآور اسباب
پس از آن، نخستین مقاله‌ای که در تأیید رسالهٔ زبان آذری انتشار یافت توسط علامه محمد قزوینی بود که در دی ماه ۱۳۰۵ ه‍.خ انتشار داد، علامه قزوینی در مقالهٔ خود می‌نویسد: «این رسالهٔ صغیره الحجم، عظیمه الفایده مؤلف فاضل آن یک موضوع بدیع و دلکش را انتخاب نموده و در پیرامون آن تحقیقات فاضله‌ای خود را تمرکز داده‌است؛ و آن موضوع عبارت است ار حل دو مسئله ذیل: اول آن که زبان آذری مذکور در کتب مؤلفین قدما چه زبانی بوده‌است؟ ثانیاً آنکه: زبان ترکی که فعلاً زبان اهالی آذربایجان است از چه وقت و در نتیجهٔ چه علل و اسباب تاریخی در آن ناحیه ظهور پیدا کرده‌است.»
در بین ترکیب‌های آلیسیکلیک پاره‌ای دارای شکل زیبا و مانند برخی شکل‌های هندسی یا اسباب‌ها هستند که از میان آن‌ها می‌توان آدامانتان، کوبان (مکعب مانند)، بسکتان (سبد مانند) نام برد.
دست او در سبب چو اهل حجاب دل او با مسبب الاسباب
عمر گردیده است از قد دو تا پا در رکاب زندگی زین اسباب چوگانی سبک جولان شده است
جدا از کتاب‌های کامیک، شرکت مارول از بلک‌ثورن در دیگر کالاهای خود از جمله پوشاک، اسباب‌بازی، بازی ورق، انیمیشن‌های تلویزیونی و بازی‌های رایانه‌ای استفاده کرده است.
او از ۱۵ سالگی کار در مطبوعات را با همکاری با صفحه کودکان مجله آسیای جوان آغاز کرد و نخستین ترجمه‌هایش درباره مسائل مربوط به سینما را از سال ۱۳۳۷ در مطبوعات سینمایی به چاپ رساند. پس از سال‌ها نخستین اشعار نوی او از سال ۱۳۴۱ در مطبوعات ایران به چاپ رسیدند و از سال ۱۳۴۴ به جمع منتقدان شعر نوی فارسی پیوست. از او تاکنون ۹ مجموعه شعر منتشر شده است. او در سال ۱۳۴۸ کتاب مفصل خود درباره تاریخ و مقولات شعر نو را با نام صور و اسباب منتشر کرد. در سال ۱۳۷۴ نیز کتاب مفصل دیگر او با نام تئوری شعر: از موج نو تا شعر عشق در لندن به چاپ رسید است.
داستان این فیلم دربارهٔ یک مجرم زندانی است که به مدت ۲۴ ساعت از زندان مرخصی گرفته و در این مدت می‌کوشد به زعم خود، اسباب سوء استفاده از گروهی از مردم را فراهم آورد.
اکنون عنان عبارت به مقصود کشیم و از ایزد تعالی امداد تسدید و اسباب توفیق خواهیم. و هو القادر علیه.
صادق طباطبایی یک روز پس از انتشار عکس‌های آن مراسم، با انتشار پیامی ساخت امام مقوایی را «بی​ذوقی و کج‌سلیقگی» نامید. اکبر هاشمی رفسنجانی هم از این کار با عنوان «برنامهٔ کم‌محتوا و سخیف در سالروز پیروزی انقلاب» یاد کرد و استفاده از ماکت‌های مقوایی را «اسباب سوءاستفاده دشمنان انقلاب» دانست.
جدا از کتاب‌های کامیک، شرکت مارول از ادوین کورد در دیگر کالاهای خود از جمله پوشاک، اسباب‌بازی، ورق بازی، انیمیشن‌های تلویزیونی و بازی‌های رایانه‌ای استفاده کرده‌است.
افسوس و صد افسوس، که بنائی را که خودتان برافراشتید و به همت شما شکل و زیور گرفت اینک به‌دست خویش، اسباب فرو ریختنش را فراهم کرده‌اید.
آن است که در عزلت وسواس غلبه کند و باشد که دل نفرت گیرد از ذکر و ملال افزاید و آن جز به موانست با مردمان برنخیزد. و ابن‌عباس می‌گوید رضی‌الله‌عنهما که اگر از وسواس نترسمی با مردمان ننشینمی و علی (ع) می گوید که راحت دل از دل بازمگیرید که چون دل را به یک بار اکراه کنی نابینا شود. پس باید که هر روزی یک ساعت باشد که به موانست وی استراحتی باشد که آن در نشاط بیفزاید، ولیکن باید که آن کسی باشد که با وی همه حدیث دین بود و احوال خویش در تقصیر دین و در تدبیر تیسیر اسباب گویند. اما با اهل غفلت نشستن، اگر همه یک ساعت بود، زیان کار بود و آن صفاتی که در جمله روز پدید آمده باشد تیره گرداند. رسول (ص) گفت، «هرکه به صفت دوست و همنشین خویش باشد، باید که گوش دارد که دوستی با که می‌دارد.»
تا فلک اسباب حیل برگرفت دیده امید سبل برگرفت
منم آن نخل خزان دیده کز اسباب جهان هیچ دربار به جز برگ سفر نیست مرا
تا جوانی و تندرستی هست آید اسباب هر مراد به دست
در طول عصر نقره‌ای کتاب‌های کامیک، این شخصیت بیش از چهار دهه در کتاب‌های مارول کامیک از جمله نخستین مارول، قصه‌های عجیب و چند سری محدود و با نام خودش دیده شده. جدا از کتاب‌های کامیک، شرکت مارول از آدام وارلاک در دیگر کالاهای خود از جمله پوشاک، اسباب‌بازی، ورق بازی، انیمیشن‌های تلویزیونی و بازی‌های رایانه‌ای استفاده کرده است.
پیشه و فرهنگ تو آید به تو تا در اسباب بگشاید به تو
ز دزد و پاسبان بی غم غنوده نه در بسته، نه اسبابِ گشوده
اسباب مملک به اسبابی می‌گویند برای شخص ایجاد مالکیت می‌کند.