ازعاج
معنی کلمه ازعاج در فرهنگ معین
معنی کلمه ازعاج در فرهنگ عمید
۲. حرکت دادن، جنباندن.
معنی کلمه ازعاج در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - از جای برانگیختن برخیزانیدن جنبانیدن قلع از مکان . ۲ - بر آوردن قطع کردن . ۳ - بیرون آوردن بیرون بردن لشکر را . ۴ - گسیل کردن فرستادن . ۵ - بی آرام ساختن بستوه آوردن .
از جای برکندن قطع کردن
معنی کلمه ازعاج در ویکی واژه
بریدن.
فرستادن.
بی آرام ساختن.
راندن.
جملاتی از کاربرد کلمه ازعاج
این مهر توام در دل ازعهد الست افتاد پاید چو سواد از مشک ماند چو بیاض ازعاج
خود دیدن، مجاهدهای عظیم باشد و مکابدتی الیم، و ایزد جَلَّ وَ عَلَا، کشتنِ بندگان خویش و ازعاج و اخراجِ ایشان از آرامگاه و مأوایِ اصلی برابر میفرماید، اَنِ اقتُلُوا اَنفُسَکَم اَوِ اخرُجُوا مِن دِیَارِکُم ، امّا مرد آنست که چون ضرورتی پیش آید، محملِ عزم بر غواربِ اغتراب بندد و چون قمر عرصهٔ مشارق و مغارب بپیماید و چون خورشید زین بر مناکبِ کواکب نهاده میرود.
امید را ز عطاهای او بود سیری نیاز را ز جهان بدل او کند ازعاج
قوله: «أَ لَمْ تَرَ» یا محمد: «أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَی الْکافِرِینَ»، ای سلطناهم علیهم بالاغواء و ذلک قوله: «وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ» الایه... و قیل قیضنا لهم الشّیاطین مجازاة علی کفرهم کقوله: «وَ قَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ» و قیل «ارسلنا الشیاطین علیهم» ای خلینا الشّیاطین و ایاهم فلم نعصمهم. قوله: «تَؤُزُّهُمْ أَزًّا» ای تزعجهم ازعاجا حتی یرکبوا المعاصی. و الازّ و الهزّ واحد و هو التحریک و الازیز الغلیان، و منه الخبر