آگاهانیدن
معنی کلمه آگاهانیدن در فرهنگ فارسی
معنی کلمه آگاهانیدن در ویکی واژه
از حالت خود، او را آگاهانیدم. «میرزاحبیب»
جملاتی از کاربرد کلمه آگاهانیدن
مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ ای گروه پریان و مردمان! لَمْ یَأْتِکُمْ نیامد بشما پیش ازین رُسُلٌ مِنْکُمْ فرستادگانی از شماقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیاتِی که میخواندند بر شما سخنان من یُنْذِرُونَکُمْ و شما را بیم مینمودند و میآگاهانیدند قاءَ یَوْمِکُمْ هذا دیدن روز شما این روز شما هن الُوا مقرّ آیند و گویند:هِدْنا عَلی أَنْفُسِنا گواهی دهیم بر خویشتن غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا و فرهیفته کرد ایشان را زندگانی این جهانی شَهِدُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ و گواهی دهند بر خویشتن انَّهُمْ کانُوا کافِرِینَ (۱۳۰) که درین جهان کافران بودند.
یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا تقدیر الآیة: یحلفون باللّه ما قالوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ و لقد قالوا. این کلمة الکفر آن بود که یکی از منافقان که در عقبه بودند و قصد بیوکندن مصطفی کردند، منهم عبد اللَّه ابن ابی و عبد اللَّه بن ابی السرح القرشی و طعمة بن ابیرق و الخلاس بن سوید و مجمع بن جاریة و ابو عامر بن النعمان و ابو خوص و غیرهم، یقال: کانوا خمسة عشر رجلا، و قیل: اثنی عشر رجلا، یکی از ایشان گفت: اسهر لیلة تنعم لیال: یک شب بیدار باشید تا شبهای دراز بناز بخسبید رسول خدا این سخن را با حذیفة بن الیمان بگشاد از آگاهانیدن خدای جلّ جلاله وی را. آن منافق بیامد و سوگند خورد که نگفتم. قتاده گفت: کلمه کفر آنست که عبد اللَّه ابی گفت: ما مثلنا و مثل محمد الا کما قال القائل: سمّن کلیّک باکلک.