بدجنسی

معنی کلمه بدجنسی در لغت نامه دهخدا

بدجنسی. [ ب َ ج ِ ] ( حامص مرکب ) بدذاتی. بدطینتی. بدنهادی. مقابل خوش جنسی. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه بدجنسی در فرهنگ عمید

بدجنس بودن، بدطینتی، بدنهادی.

معنی کلمه بدجنسی در فرهنگ فارسی

بد ذاتی بد طینتی بد نهادی مقابل خوش جنسی .

معنی کلمه بدجنسی در ویکی واژه

malizia

جملاتی از کاربرد کلمه بدجنسی

مستر بین خیلی وقت‌ها طوری رفتار می‌کند گویی که نمی‌داند در دنیا کارها به چه صورت پیش می‌رود و سریال هم تلاش‌های او برای انجام کارهای ساده و معمولی را برجسته می‌کند: کارهایی مثل استخر رفتن، استفاده از تلویزیون، نقاشی ساختمان و رفتن به کلیسا. طنز ماجرا بیشتر مربوط است به روش‌های خودساخته (و معمولاً غیر منطقی) او برای حل مسائل، مخالفت او با دیگران، وسواسش در مورد چیزهای جزئی و گاهی هم بدجنسی‌هایش. در تیتراژ آغاز سریال از قسمت دوم به بعد مستربین در حالی که شبانه از آسمان مقابل کلیسای جامع سنت پل به روی سنگفرش پیاده‌رو می‌افتد نشان داده می‌شود در حالی که سرودی که در کلیسای جامع سات‌ارک اجرا شده پخش می‌شود، این تیتراژ القا می‌کند که او تا حدودی زیست فرازمینی دارد.
آقاگیلانی دلال خون‌فروش نیز مانند بسیاری از آدم‌های داستان‌های ساعدی تنهاست و از روی بدجنسی به دیگران ستم نمی‌کند؛ بلکه به عقیده عبدالعلی دستغیب ناگزیر از «بیدادگری» است. او در اتاق محقری مملو از میز و صندلی شکسته زندگی می‌کند و شب‌ها به می‌گساری می‌نشیند. حسن میرعابدینی داستان «آشغالدونی» را مانند برخی داستان‌های او، داستان اوباش دانسته‌است؛ داستانی که طی آن جوان ولگردی به خون‌فروشی روی می‌آورد و برای ساواک خبرچینی می‌کند.
آقای گام شما بدجنسید، اندی استنتون، رضی هیرمندی، کتاب چرخ و فلک