اغراض

معنی کلمه اغراض در لغت نامه دهخدا

اغراض. [ اِ ] ( ع مص ) خمیر تازه کردن برای چاشت قوم : اغرض لهم غریفاً. ( از منتهی الارب ). سرشتن خمیر برای چاشت قوم و بشب نخورانیدن به آنان : اغرض للقوم غریفاً؛ عجن عجیناً ابتکره و لم یطعمهم بائتا. ( از اقرب الموارد ). || پر گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پر کردن ظرف : اغرض الاناء؛ ملاه ُ. ( از اقرب الموارد ). || به پیشبند بستن ناقه را. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). بستن ناقه را به پیشبند آن : اغرض الناقة؛ شدها بالغرضة. ( ازاقرب الموارد ). تنگ بر اشتر بستن. ( تاج المصادر بیهقی ). تنگ بر ستور بستن. ( المصادر زوزنی ). || تنگدل کردن و بستوه آمدن. ( آنندراج ). تنگدل ساختن : اغرض فلاناً؛ ضجره. ( از اقرب الموارد ). تنگدل کردن.( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). || بهدف زدن : اغرض الغرض ؛ اصابه. ( از اقرب الموارد ).
اغراض. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ غَرض ، بمعنی پیش بند شتر مانند تنگ زین را. || ج ِ غَرَض ، بمعنی نشانه تیر و خواست و آهنگ. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). و رجوع به غرض شود. || مأخوذ از تازی. غرضها. خواهشها. آرزوها. مرادها. اراده ها. قصدها. نیت ها. مقصودها. نتیجه ها و فائده ها. ( ناظم الاطباء ) : رسولی باید فرستاد و نامه ای نبشت بحضرت تا به اغراض وی واقف گردیم و آنچه رای واجب کند بفرمائیم. ( تاریخ بیهقی ص 558 ). امیر گفت اغراض دیگر است. ( تاریخ بیهقی ص 454 ). چون اغراض حاصل شد لشکرهای ما از آب بگذردو دست با لشکرهای سلطان یکی کنند و آتش این فتنه نشانده آید. ( تاریخ بیهقی ص 519 ). چون دستوری یابد آن را عرض کند و مشافهه دیگر است با وی در بابی مهم تر که اگر اندر آن باب سخن نرود، عرضه نکند و پس اگر رود، ناچار عرضه کند تا اغراض بحاصل شود. ( تاریخ بیهقی ص 209 ). فکر اصحاب اغراض... بی اثر نباشد. ( کلیله و دمنه ). آن چهار که مطلوبست بدین اغراض و بجز آن نتوانند رسید، کسب مال است از وجهی پسندیده. ( کلیله و دمنه ). و عاقل باید که در فاتحت کارها نهایت اغراض خویش پیش چشم دارد. ( کلیله و دمنه ). و مقرر است که دوستی تو با من ازبرای این اغراض بود. ( کلیله و دمنه ).
- اغراض شخصی ؛ مقاصد شخصی.
- اغراض نفسانی ؛ آرزو و خواهشی که از روی هوا و خواهش نفس باشد. ( ناظم الاطباء ).
|| در تداول امروز، دشمنی ها. قصدهای بد.

معنی کلمه اغراض در فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] ( اِ. ) جِ غرض ، خواست ها، هدف ها.

معنی کلمه اغراض در فرهنگ عمید

= غرض

معنی کلمه اغراض در فرهنگ فارسی

خواستها، هدفها، جمع غرض
( اسم ) جمع غرض . ۱ - نشانه ها آماجها نشانها . ۲ - خواستها مقاصد . ۳ - اندیشه های بد دشمنیها .
خمیر تازه کردن برای چاشت قوم

معنی کلمه اغراض در ویکی واژه

جِ غرض ؛ خواست‌ها، هدف‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه اغراض

در آغاز فرایند تدوین، روشن شد که در گذشته پروژه‌های منطقه‌ای موفقی وجود داشته‌اند که استانداردهای منطقه‌ای برای آزادی اینترنت را تعریف کرده‌اند. این ابتکارات تأثیر شگرفی در شکل‌گیری جنبش‌ها و افزایش آگاهی در بالاترین سطوح سیاسی داشته‌اند. چالش بعدی، جمع‌آوری این ایده‌ها و بهبود این اهداف در یک سند واحد بود که برای این منظور، یک جلسه در فوریه ۲۰۱۴ برنامه‌ریزی شد. این نشست برای آغاز و ساخت یک کمپین مشترک جامعهٔ مدنی و توسعهٔ اغراض و استراتژی‌ها برای طراحی یک اعلامیهٔ آفریقایی حقوق و آزادی‌های اینترنت به کار گرفته شد.
ثعالبی در طول دوران خود بیش از ۱۶۰ اثر در حوزه‌های مختلف ادبی به نگارش درآورد، اما از آن‌جا که همهٔ آثار وی به زبان عربی است، در ایران کمتر به او و آثارش پرداخته شده‌است. آثار ثعالبی بارها در کشورهای عربی منتشر شده‌است. دیوان اشعار ثعالبی توسط محمود عبدالله الجادر، استاد دانشکده ادبیات دانشگاه بغداد گردآوری و تصحیح شده‌است. دکتر الجادر اشعار ثعالبی را از زاویهٔ انواع قافیه‌های مختلف در بحور عروضی زبان و ادبیات عربی مورد بررسی قرار داده‌است. از مهم‌ترین اغراض شعری ثعالبی در این دیوان می‌توان به مدح، وصف، شکوی، غزل و رثا اشاره کرد.
در ایران، گاهی چاپ آگهی ترحیم دست‌مایهٔ اغراض سیاسی شده‌است. همچنین، یک تحقیق مستقل فرهنگی نشان می‌دهد که در آگهی‌های ترحیم در ایران، نام بستگان مؤنثِ متوفی به‌عنوان صاحب عزا درج نمی‌شود. جمع‌آوری مجموعه آگهی‌های فوت نیز سرگرمی برخی به‌شمار می‌رود.
گفتند تجرید چیست گفت: آنکه ظاهر او مجرد بود از اعراض و باطن او از اغراض.
اغراض مابعدالطبیعه یا انگیزه‌های نگارش کتاب مابعدالطبیعه ارسطو کتابی است که فارابی در شرح کتاب مابعدالطبیعه ارسطو و به عنوان یک شرح بر آن نگاشته‌است.
بسا شکل مشکل که گردون نماید که در ضمنش اغراض گردد میسر
من از خواجه بو نصر شنیدم که خواجه احمد مرا گفت که «این ترک‌ بدگمان شد که گربز و داهی‌ است و چنین چیزها بر سر او بنشود، و دریغ چون اریارق که اقلیمی ضبط توانستی کرد جز هندوستان، و من ضامن او بودمی، امّا این خداوند بس سخن شنو آمد، و فرونگذارند او را و این همه کارها زیر و زبر کنند و غازی نیز برافتاد و این از من یاد دار.» و برخاست و بدیوان رفت و سخت اندیشه‌مند بود، و این گرگ پیر گفت: قومی ساخته‌اند از محمودی و مسعودی و باغراض خویش مشغول، ایزد، عزّذکره، عاقبت بخیر کناد.
اغراض بیشمار است عرض حیا نگهدار طعن جنون چه لازم از شیخ و شاب خوردن
ای ذات تو ز اغراض و صفات آمده پاک کوتاه ز دامان تو دست ادراک
اغراض السیاسه فی اعراض الریاسه اثری از محمد بن علی کاتب سمرقندی می‌باشد که در قرن ششم ه‍.ق تألیف شده‌است. این کتاب شامل زیست‌نامهٔ حکمرانان مختلف تا سلطان سنجر و خود او، می‌باشد و اکثر آن دارای قالب حکایت و داستانی است و از حیث گزارش وقایع عصر قلیج طمغاج خان، دارای اهمیت بسیاری است.
در سال ۱۹۵۰ فدراسیون جهانی شطرنج برای نخستین بار، ۲۷ بازیکن را رسماً به عنوان استادبزرگ معرفی کرد. در سال‌های بعد، ارائه این عنوان به افراد، تحت اثر اغراض سیاسی کشورها قرار گرفت؛ بنابراین در سال ۱۹۵۳ برای نخستین بار فدراسیون جهانی شطرنج شرایط و ضوابطی را تعریف کرد که بر آن اساس آن اعطای این عنوان به افراد صورت می‌گرفت. بعدها این شرایط و ضوابط در تغییرات سال‌های ۱۹۵۷، ۱۹۶۵ و ۱۹۷۰ دست‌خوش تغییراتی شد.
فریدون آدمیت در بین مشروطه خواهان انقلابی، هم افرادی را برمی‌شمارد که در آزادی‌خواهی آنان تردید ندارد و هم افرادی را نام می‌برد که به گمان وی با اغراض دیگری (مثلاً بر تخت نشاندن ظل‌السلطان) به این کار مبادرت می‌کردند. وی معتقد است که ملک‌المتکلمین از ظل‌السلطان مزد می‌گرفت و مویدالاسلام و سیدحسن مدیر (مدیران حبل‌المتین) افرادی سودجو بودند. اما سید جمال واعظ، میرزا جهانگیرخان و محمدرضا مساوات، از سلامت نفس برخوردار بودند. احمد کسروی در تاریخ مشروطه ایران گزارش کرده است که محمدرضا مساوات شرحی از بدکاری‌های محمدعلی شاه و ام خاقان را بر طومار بزرگی نوشته و در بازار نصب کرده بود تا مردم آن را امضا کنند. به عقیده کسروی، این سخنان «بنیادی جز پندار و گمان نداشت».
اما این همه اندیشه ها اخلاص را باطل کند اگر اندک بود یا بسیار، بلکه خالص آن بود که در وی نفس را هیچ نصیب نبود، بلکه برای خدای تعالی بود و بس، چنان که از رسول (ص) پرسیدند که اخلاص چیست؟ گفت، «آن که گویی ربی الله ثم تستقیم کما امرت. گویی خدا و بس راه راست گیری، چنان که فرموده اند و از این گفته اند که هیچ چیز صعب تر و دشخوار تر از اخلاص نیست و اگر همه عمر یک خطوه به اخلاص درست شود امید نجات بود. و به حقیقت کاری صافی و خالص از میان اغراض و صفات بشریت بیرون آوردن همچون بیرون آوردن شیر است از میان فرث و دم.
بهر ذاتش ورا نمیخواهد بهر اغراض خود همی خواهد
به نوشتهٔ چیز رابینسون از محقّقین تاریخ اسلام، تقریباً اطّلاعات معتبر و مدارک موثّقی دربارهٔ زمان و شرایط تولّد محمّد، دوران کودکی و همچنین آغاز بزرگسالی او در دست نیست و احتمالاً نسل اوّل مسلمانان توجّهی به زندگی پیامبرشان قبل از بعثت نداشته‌اند و داستان‌های نقل شدهٔ موجود، در طی دو سدهٔ بعدی ساخته شده‌اند. حتی به نوشتهٔ رسول جعفریان، تعیین تاریخ دقیق تحوّلات ابتدای دورهٔ پیامبری دشوار است، زیرا وقایع به دقّت ثبت نشده‌اند و همچنین اشتباهاتی سهوی و یا اغراض قبیله‌ای و منفعت‌های سیاسی، در نقل وقایع آن دوران دخالت داشته است.
امروز روزی است که یقین داریم روسای محترم ملت و وزرای دولت خواه دولت و امناء و اعیان و تجار و عموم رعایای صدیق مملکت در اجرای قوانین شرع انور و ترتیب و تنظیم دوایر دولتی و اجرای اصلاحات لازمه و تهیه اسباب و لوازم امنیت و رفاهیت قاطبه اهالی وطن ما بکوشند و هیچ منظوری نداشته باشند، جز مصالح دولت و ملت و منافع اهالی و مملکت و البته می‌دانید که نیت اساسی مقدسی که به ملاحظات شخصی، مشوب و مختل نشود و به اغراض نفسانی، فاسد نگردد.
او علم منطق را از استادش ابو عبدالله ناتلی آموخت. او کسی را نداشت که از وی علوم طبیعی یا داروسازی را فرا بگیرد و پزشکان مشهور از دستورکارهای او پیروی می‌کردند. البته وی در فراگیری علم متافیزیک ارسطو دچار مشکل شد که تنها به کمک اغراض مابعدالطبیعه فارابی توانست آن را بفهمد. در جوانی او امیر نوح سامانی را از یک بیماری سخت نجات داد. امیر خراسان در ازای این کار اجازه داد که ابن سینا از کتابخانه باشکوه مخصوص شاهزادگان سامانی استفاده کند. در سن ۱۸ سالگی، ابن سینا بر بسیاری از علوم زمانه خود تسلط یافت. پیشرفت‌های بعدی وی، مرهون استدلالهای شخصی اش بود.
ای ز دوران فلک حاصل شده اغراض تو بر نخیزد تا ابد افگندهٔ اعراض تو
وادخلوا الابیات من ابوابها واطلبوا الاغراض فی اسبابها
و کارهای جهان خود برقضیت حکم آسمانی می‌رود، و دران زیادت و نقصان و تقدیم و تاخیر صورت نبندد. وبر اطلاق عاقل آن کس را توان شناخت که از ظلم کردن و ایذای جانوران بپرهیزد، و مادام که را ه حذر پیش وی گشاده باشد در مقام خوف و فزع نه ایستد. و من بمهرب نزدیکم وگریزگاه، بسیار دارم، و حرام است بر من توقف در این حیرت و تردد، که سخط ملک خون من حلال دارد و آنچه از وجه دیانت و مروت محظور است مباح داند. و امید چنین می‌دارم که هرکجا روم اسباب معیشت من ساخته و مهیا باشد. چه هرکه پنج خصلت را بضاعت و سرمایه عمر خویش سازد بهر جانب که روی نهد اغراض پیش او متعذر نگردد و مرافقت رفیقان ممتنع نباشد و وحشت غربت او را موانست بدل گردد، از بدکرداری باز بودن، واز ریبت و خطر پهلو تهی کردن، و مکارم اخلاق را لازم گرفتن، وشعار و دئار خود کم آزاری و نیکو کاری ساختن، و حسن ادب در همه اوقات نگاه داشتن. و عاقل چون در منشاء و مولد و میان اقربا و عشیرت بجان ایمن نتواند بودن دل بر فراق اهل ودوستان و فرزندان و پیوستگان خوش کند، که این همه را عوض ممکن گردد.