آذینه

معنی کلمه آذینه در لغت نامه دهخدا

( آذینه ) آذینه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) آدینه.
اذینه. [ اُ ذَ ن َ ] ( ع اِ مصغر ) مصغر اُذُن. گوش خرد. گوشک.
اذینه. [ اُ ذَ ن َ ] ( اِخ )وادیی است از وادیهای جهت قبلیة. ( معجم البلدان ).
اذینه. [ اُ ذَن َ ] ( اِخ ) ابن سمیدع. نام یکی از ملوک عمالقه شوهرزنوبیا ( یا زینب ) و او در اواسط مائه سوم حکمران تدمر بود. و با مدد رومیان دو بار بر سپاهیان شاپور ذوالأکتاف غالب آمد و سپس به تحریک زن خویش زنوبیا به رومیان اعلان جنگ کرد و هم باز به تفتین زنوبیا بدست پسر یا خال او بقتل رسید. ( از قاموس الأعلام ترکی ).

معنی کلمه آذینه در فرهنگ فارسی

گوش خرد

معنی کلمه آذینه در ویکی واژه

(گاهشماری): آدینه، جمعه.
مترداف کمه، کمِت هست در زبان فارسی، که همراه با علامت سؤال یا پرسشی است. آزینه. آذینه گَنهَ گَتِرِم؟ کمِته باز هم بیارم؟

جملاتی از کاربرد کلمه آذینه

خراسان سر به سر آذین ببستند پری رویان بر آذینها نشستند
چهل فرسنگ آذینها ببستند همه جایی به می خوردن نشستند
سه مه آذینها بسته بماندند وزیشان روز و شب گوهر فشاندند
و شیخ ما بوسعید قدس اللّه روحه العزیز قرآن از بومحمد عنازی آموخته است و او امام باورع و متقی بوده است و ازمشاهیر قرآی خراسان و خاکش بنساست رحمة اللّه علیه. شیخ گفت در کودکی، در آن وقت که قرآن می‌آموختیم، پدرم بابوبوالخیر به نماز آذینه می‌برد ما را. در راه مسجد پیرابوالقسم بشر یاسین پیش آمد و او از مشاهیر علماء عصر و کبار مشایخ دهر بوده است و نشست او در میهنه بودست، شیخ گفت چون ما را بدید گفت: یا اباالخیر این کودک از آن کیست؟ پدرم گفت از آن ماست. نزدیک ما آمد، و بر سر پای بنشست، و روی بروی ما باز نهاد، و چشمهای وی پر آب گشت. پس گفت یا اباالخیر ما می‌نتوانستیم رفت از این جهان، که ولایت خالی می‌دیدیم، و این درویشان ضایع می‌ماندند، اکنون کی این فرزند ترا دیدیم ایمن گشتیم، کی ولایتها را ازین کودک نصیب خواهد بود.
و از آنجا بازگشته آمد روز شنبه چهار روز مانده از این ماه و بغزنین رسید روز یکشنبه سوم جمادی الاولی و از دره سکاوند بیرون آمد، و چندان برف بود در صحرا که کس اندازه ندانست. و از پیشتر نامه رفته بود ببوعلی کوتوال تا حشر بیرون کند و راه برو بند، و کرده بودند. که اگر نروفته بودندی ممکن نبودی که کسی بتوانستی رفت؛ و راست بکوچه‌یی مانست از رباط محمّد سلطان تا شهر. و در آن سه روز که نزدیک شهر آمدیم پیوسته برف میبارید. و امیر سعید و کوتوال و رئیس و دیگران تا بدو منزل استقبال کردند و امیر بکوشک کهن محمودی فرود آمد و یک هفته ببود، چندانکه‌ کوشک نو را جامه‌ افگندند و آذینها بستند، پس از آنجا بازآمد. و بنه‌ها و عزیزان و خداوندزادگان که بقلعتهای سپنج‌ بودند بغزنین بازآمدند. و تا خدمت این دولت بزرگ میکردم، سختی از زمستان این سال دیدم بغزنین، اکنون خود فرسوده گشتم که بیست سال است که اینجاام، و بفرّ دولت سلطان معظّم ابراهیم ابن ناصر دین اللّه‌، خلدّ اللّه سلطانه‌ ان شاء اللّه که بقانون اوّل بازرسد. .
به مرو اندر هزار آذین ببستند پری رویان بر آذینها نشستند