بلبشو

معنی کلمه بلبشو در لغت نامه دهخدا

بلبشو. [ ب َ ب َ / ب ِ ب ِ ] ( اِ ) از اتباع است ، و شاید در اصل بِهِل و بِشو باشد یعنی بنه و برو. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). هرج ومرج. شلوغ. شلوغ پلوغ. بی نظم. شلوغیی که درآن کسی به فکر کسی نباشد. ( از فرهنگ فارسی معین ).
- اوضاع بلبشو ؛ اوضاع درهم و برهم.
- بلبشوبازی درآوردن ؛ شلوغ کردن. ازدحام کردن بطوری که کسی در فکر کسی نباشد. ( از فرهنگ عوام ).

معنی کلمه بلبشو در فرهنگ معین

(بَ بَ )( اِ. ) آشفتگی ، بی نظمی ، آشوب ، هرج و مرج .

معنی کلمه بلبشو در فرهنگ عمید

۱. غوغا، شلوغی.
۲. هرج و مرج.

معنی کلمه بلبشو در فرهنگ فارسی

بگذاروبروکنایه ازغوغا، شلوغی وهرج ومرج

معنی کلمه بلبشو در ویکی واژه

آشفتگی، بی نظمی، آشوب ؛ هرج و مر

جملاتی از کاربرد کلمه بلبشو

در سال ۱۹۲۴، لورل برای حضورِ تمام وقت در سینما تحت قراردادی با جو راک برای ساخت ۱۲ فیلم کمدی کوتاه، صحنه تئاتر را رها کرد. این قرارداد یک شرط غیرمعمول داشت: دالبرگ نمی‌بایست در هیچ‌یک از فیلم‌ها حضور داشته باشد. راک فکر می‌کرد که خلق و خوی دالبرگ مانع خلاقیت هنری لورل شده‌است. دالبرگ از سال ۱۹۲۵، شروع به دخالت در کارهای لورل کرد، بنابراین، جو راک به او پیشنهاد تسویه حساب نقدی و یک بلیط یک‌طرفه بازگشت به زادگاهش استرالیا را داد که او نیز پذیرفت. این ۱۲ فیلم کمدی کوتاه عبارت بودند از: بلبشوی ماندارین (۱۹۲۴)، بازداشت‌شده (۱۹۲۴)، موسیو اهمیت نده، غرب هات‌داگ، جایی به اشتباه، دوقلوها، سیاه‌مست، باز برفی و روزگار غم‌بار ملوانی، کارآگاه، دکتر پیکل و آقای پراید و نیمچه مرد.