آله

آله

معنی کلمه آله در لغت نامه دهخدا

( آله ) آله. [ ل َ / ل ِ ] ( پسوند ) َاله. در ترشاله ، تفاله ، چاله ، چغاله ، درغاله ، دنباله ، سکاله ، کشاله ، کلاله ، کنغاله ، کنگاله ، گاله و مچاله مانند آل ( َال ) علامت نسبت و گاهی ادات تشبیه است . رجوع به آل شود.
آله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) آلک. سنبل الطیب.
آله. [ ل ُه ْ ] ( اِ )عقاب. ( مهذب الاسماء ). خداریه. شقواء. ابوالهیثم. بوالهیثم. دال من. ججا. زمج. و کلمه اَلَموت را گویند در اصل مرکب از آله به معنی عقاب و آموت آشیان است.
آله. [ ل َ ] ( ع اِ ) آلت :
یکی اسب ترکی بیاورد پیش
بر آن اسب آله ز اندازه بیش.فردوسی.|| نیزه سخت کوتاه. نیم نیزه. و رجوع به آلت شود.
اله. [ اَ ل ُه ْ / اَل ْ ل ُه ْ ] ( اِ ) عقاب. ( از فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ). در فرهنگ رشیدی و برهان قاطع بتشدید و تخفیف لام هر دو آمده ، و هاء آخر نیز ملفوظ است. و غالباً مخفف استعمال شده است. عقاب و آن پرنده ای است معروف که پرآنرا بر تیر نصب کنند. ( برهان قاطع ). آلُه. ( برهان قاطع ). لُه. ( جهانگیری ). جزء اول کلمه الموت همین «اله » است. و نیز «اله » لقب عمادالدین کاتب اصفهانی است. ( وفیات ابن خلکان ، ذیل ترجمه احمدبن حسن عزیزالدین ). دکتر معین در حاشیه برهان قاطع آرند: حمزه اصفهانی در کتاب «التنبیه علی حدوث التصحیف » ( نسخه خطی ) و میدانی در کتاب «السامی فی الاسامی » و همچنین بیرونی در التفهیم عقاب را به «آله » ترجمه کرده اند. حکیم مؤمن در تحفه گوید: «عقاب را بفارسی الوه و بترکی قراقوش گویند». در فرهنگ جهانگیری آمده : «له با اول مضموم مرغی باشد ذی مخلب که بر کوههای بلند آشیانه کند و بغایت قوی و بزرگ بود و آنرا آله نیز خوانند و به تازی عقاب گویند. حکیم فرقدی راست :
مثل دشمنان تو با تو
حیله کبک و حمله های له است ».
در همه فرهنگها آله بمعنی عقاب آمده و در بسیاری از لهجه های کنونی ایران نیز چنین است چنانکه «هلو» در کردی ، «اله » در مازندرانی و «آلغ» در گیلکی. در کارنامه اردشیر بابکان ( 14:12 ) آلوه بمعنی عقاب بکار رفته است و نیز در بندهشن ( 14:23 ) اروا بمعنی عقاب آمده ، در طبری اله ،مازندرانی کنونی الّه و اله . ( حاشیه برهان قاطع، ذیل آله ). رجوع به آلُه و لُه و عقاب شود.
اله. [ اَ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) به هاء مختفی ، مقل ازرق. ( از فرهنگ جهانگیری ). آن صمغمانندی است دوائی. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). ازرق. ( فرهنگ رشیدی ) :

معنی کلمه آله در فرهنگ معین

( آله ) (لُ ) ( اِ. ) ۱ - عقاب ، شاهین . آلوه و آلغ نیز گویند.
(اِ لا هْ ) [ ع . ] (اِ. ) خدا، خداوند.

معنی کلمه آله در فرهنگ عمید

( آله ) = آلک
= عُقاب
خدا، ایزد، معبود.

معنی کلمه آله در فرهنگ فارسی

( آله ) ( اسم ) آلت : بران اسب آله زاندازه بیش
در ترشاله تفاله
خدا، ایزد، وبه معنی معبود، آلهه جمع
( اسم ) عقاب آله
نام شهری قدیمی در لوکانی از کشور ایتالیا .

معنی کلمه آله در دانشنامه عمومی

آله (بازیکن فوتبال زاده ۱۹۸۶). آلکساندر لوئیز فرناندز ( به پرتغالی: Alexandre Luiz Fernandes ) هافبک اهل برزیل است که در شهر سائوپائولو و در تاریخ ۲۱ ژانویهٔ ۱۹۸۶ به دنیا آمده است. آله در تیم های فوتبال سائوپائولو سابقهٔ حضور دارد.

معنی کلمه آله در دانشنامه آزاد فارسی

آله. آلُه
آلُه (در پهلوی: آلوه؛ اَرْوا) پرنده ای غول پیکر و بلندآشیان، از راستة شکاریان، مشهور به تیزبینی و جسارت، هم سنگِ سیمرغ. بیشتر مؤلفان آله را با شاهین، و برخی با عقاب، یکی گرفته اند. آله در نظام نمادین ایران باستان، نمادِ سپاه ایرانی بود. در ذهنیتِ خواجه پرداز ایرانیان باستان، پروازِ آله بر فراز سپاهِ جنگی خوش یمن بوده است؛ چنان که، به روایت گزنفون، چون کوروش و کمبوجیه به مرزهای ماد رسیدند، آله ای را دیدند که در سمتِ راست اردو توگویی آن ها را هدایت می کرد. سپاهیان پرواز آله را نشانة پیروزی دانستند. درفش پادشاهی کوروش به نقش آله زریشی، با بال های گشوده، آذین می شده است. اسکندر، پس از فتح ایران، آله را در سکة خود نقش کرد و بدین سان، نقش آله به اروپا و مصر راه یافت. کهن ترین متنی که در آن از آله یاد رفته، کارنامة اردشیر بابکان است.

معنی کلمه آله در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] إله. واژه إله ۱۴۷ بار در قرآن کریم آمده است که به جز ۳۳ مورد، دیگر موارد کاربرد آن در کلمه اخلاص به صورت «لا اِلهَ اِلاَّ اللّه» یا همراه با ضمایر منفصل است مانند:«لا اِلهَ اِلاّ هُو» ، «لا اِلهَ اِلاّ اَنتَ» ، «لا اِلهَ اِلاّ اَنا».
بیشتر دانشمندان مسلمان إله را واژه ای بالاصاله عربی و خالص می دانند؛ ولی برخی از خاورشناسان براساس رأی دانشمندان غربی مبنی بر لزوم جستوجوی سر منشأ آن در ادیان کهن، آن را یک واژه اصیل و کهن سامی معرفی کرده اند برخی نیز از احتمال اشتقاق آن از واژه عبری اِلُوَه که جمع آن در عبری «اِلوهیم» است سخن گفته اند.
[ویکی فقه] واژه إله ۱۴۷ بار در قرآن کریم آمده است
بیشتر دانشمندان مسلمان إله را واژه ای بالاصاله عربی و خالص می دانند؛ ولی برخی از خاورشناسان براساس رأی دانشمندان غربی مبنی بر لزوم جستوجوی سر منشأ آن در ادیان کهن، آن را یک واژه اصیل و کهن سامی معرفی کرده اند
واژه های دخیل، ص ۱۲۵، ۱۲۶.
واژه إله در لغت از ریشه أَلِهَ یأْلَهُ اُلوهَةً عبادت کردن و به معنای معبود است.
مفردات، ص ۸۲.
احتمالات دیگر در مورد ریشه و معنای إله و اللّه بدین شرح است:از ریشه أَلِهَ یألَهُ اَلَهاً مشتق شده و اَلِهَ نیز در اصل وَلَهَ بوده؛ ولی واو آن به همزه تبدیل گشته است در این صورت می توان إله را به معانی زیر تفسیر کرد:
← حیران
...
[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
اله به معنای معبود، از اسما و صفات خداوند.
واژه إله 147 بار در قرآن کریم آمده است. که به جز 33 مورد، دیگر موارد کاربرد آن در کلمه اخلاص به صورت «لا اِلهَ اِلاَّ اللّه» (سوره صافات/37، 35،...) یا همراه با ضمایر منفصل است: «لا اِلهَ اِلاّ هُو» (سوره بقره/2، 163،...)، «لا اِلهَ اِلاّ اَنتَ» (سوره انبیاء/21، 87،...)، «لا اِلهَ اِلاّ اَنا» (سوره نحل/16، 2،...).
بیشتر دانشمندان مسلمان إله را واژه ای بالاصاله عربی و خالص می دانند؛ ولی برخی از خاورشناسان بر اساس رأی دانشمندان غربی مبنی بر لزوم جستجوی سر منشأ آن در ادیان کهن، آن را یک واژه اصیل و کهن سامی معرفی کرده اند. برخی نیز از احتمال اشتقاق آن از واژه عبری اِلُوَه که جمع آن در عبری «اِلوهیم» است، سخن گفته اند.
واژه إله در لغت از ریشه أَلِهَ یأْلَهُ اُلوهَةً (عبادت کردن) و به معنای معبود است. و از باب غلبه استعمال در «معبود به حق» بکار می رود.
«اللّه» که اسم مختص خدای متعالی است نیز بنابر قول مشهور در اصل «الإله» بوده و همزه آن برای تخفیف حذف شده است.
احتمالات دیگر در مورد ریشه و معنای إله و اللّه بدین شرح است:
برابر تصریح برخی، واژه إله از نظر ادبی اسم است و به همین جهت صفت می پذیرد؛ مانند:«اِلهٌ واحِد» (سوره بقره/2، 163)؛ ولی هیچ گاه برای اسمی دیگر صفت قرار نمی گیرد و شیءٌ إله گفته نمی شود. وزن «فِعال» در إله به معنای «مفعول» است. اما برخی آن را به گونه حقیقی برنمی تابند، بلکه افاده معنای مفعولی را از باب غلبه استعمال معرفی می کنند.
[ویکی الکتاب] معنی ﭐللَّهُ: خدا- واجب الوجودی که همه ی خوبیها را دارد و هیچ بدی در او نیست لذا عقول بشر در شناسائی او حیران و سرگردان است وفقط اوست که شایسته پرستش است (لفظ جلاله ی الله اصلش" ﭐلْ إله "بوده ، که همزه دومی در اثر کثرت استعمال حذف شده ، و بصورت الله در آمده است ...
معنی ﭐللَّه: واجب الوجودی که همه ی خوبیها را دارد و هیچ بدی در او نیست لذا عقول بشر در شناسائی او حیران و سرگردان است وفقط اوست که شایسته ی پرستش است (لفظ جلاله ی الله اصلش" ﭐلْ إله "بوده ، که همزه دومی در اثر کثرت استعمال حذف شده ، و بصورت الله در آمده است ، و ...
معنی خَاتَمَ: به معنای هر چیزی است که با آن ، چیزی را مُهر کنند و مراد از خاتم النبیین بودن حضرت محمد صلی الله علیه و آله ، این است که نبوت با او ختم شده ، و بعد از او دیگر نبوتی نخواهد بود .
معنی ﭐللَّهُمَّ: بار خدایا - ای خدا - یا الله (الله واجب الوجودی است که همه ی خوبیها را دارد و هیچ بدی در او نیست لذا عقول بشر در شناسائی او حیران و سرگردان است وفقط اوست که شایسته پرستش است لفظ جلاله ی الله اصلش" ﭐلْ إله "بوده ، که همزه دومی در اثر کثرت استعمال حذ...
معنی نَهَرٍ: فضا و وسعت - نهر (در مورد عبارت "إِنَّ ﭐلْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ " روایتی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که : منظور از کلمه نهر فضا و وسعت است ، نه نهر آب)
معنی مُثْلَیٰ: شبیه تر(کلمه مثلی مؤنث امثل است ، همچنان که فضلی و کبری مؤنث افضل و اکبر است ، و کلمه مثلی به معنای شبیهتر است ، و طریقه مثلی آن سنتی است که به حق نزدیکتر باشد و یا به بر آوردن آرزوهای مردم نزدیکتر باشد و مقصود فرعون از این طریقه که به خیال خودش به ح...
معنی مَکَّةَ: مکه (شهری که مسجدالحرام و کعبه در آن قرار دارد و وطن رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) می باشد. این شهر پس از اقامت حضرت هاجر و اسماعیل علیهما السلام در کنار کعبه و پدید آمدن معجزه وار چشمه ی زمزم به تدرج شکل گرفته است)
معنی قَائِمٌ: ایستاده -برپا -پا بر جا- ثابت قدم-قیام کننده (کلمه قیام بر وزن فیعال می باشدو قیام بر هر چیز به معنای درست کردن و حفظ و تدبیر و تربیت و مراقبت و قدرت بر آن است ،چون قیام به معنای ایستادن است ، و عادتا بین ایستادن و مسلط شدن بر کار ملازمه هست ودر فارس...
معنی قَوَّامِینَ: بسیار قیام کنندگان - بسیاربر پا دارندگان(کلمه قیام بر وزن فیعال می باشدو قیام بر هر چیز به معنای درست کردن و حفظ و تدبیر و تربیت و مراقبت و قدرت بر آن است ،چون قیام به معنای ایستادن است ، و عادتا بین ایستادن و مسلط شدن بر کار ملازمه هست ودر فارسی هم ...
معنی رَاعِنَا: رعایتِ ما را بکن (در عبارت "لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا" به معنی به جای "راعنا "بگوئید : "انظرنا "،نهی از گفتن کلمه "راعنا"به این دلیل بوده که مسلمانان وقتی کلام رسول خدا صلی الله وعلیه و آله را درست ملتفت نمیشدند ،به دلیل اینکه ایشان گاهی به سرعت...
تکرار در قرآن: ۲۹۶۳(بار)
[ویکی فقه] اله (قرآن). در زبان عرب و فرهنگ وحی ، اله بر هر معبودی که عابدان در پیشگاهش خضوع کنند، اطلاق می شود.
اله از اله (پرستش کرد) به معنای مفعولی ( معبود )، و نیز گفته شده که از اله (متحیر شد) است و خدا را اله گفته اند، چون افهام و افکار درباره او متحیر است. برخی هم گفته اند: اله در اصل ، ولاه (عشق ورزیدن) بوده و «و» به همزه تبدیل شده است. از این جهت به خدا اله گفته شده که همه موجودات، مشتاق و عاشق اویند و نیز گفته اند: اصل اله، لاه یلوه لیاها (مستور بودن) بوده است و خدا را از این جهت اله گفته اند که از احساس و ادراک خلق در حجاب است. بیش ترین کاربرد این واژه در مورد خداوند می باشد و در این جا به عنوان صفت الهی مدنظر است.
اله حقیقی
خداوند ، اله حقیقی و یگانه است. ام کنتم شهداء اذ حضر یعقوب الموت اذ قال لبنیه ما تعبدون من بعدی قالوا نعبد الـهک والـه ءابائک ابرهیم واسمـعیل واسحـق الـها وحدا ونحن له مسلمون والـهکم الـه وحد لا الـه الا هو الرحمـن الرحیم الله لا الـه الا هو الحی القیوم..

معنی کلمه آله در ویکی واژه

از پارسی میانه [script needed] (ʾlwh /āluh/, “آله، عقاب”) (پارسی میانه [مانوی needed] (ʾʾlwf /āluf/)). بسنجید با گیلکی الوغ‎ (aluğ), مازندرانی اله‎ (alle), کردی شمالی eylo / êlo, کردی مرکزی هەڵۆ‎ (hello), و همچنین արծուի (arcui). از نیا-ایرانی *Hr̥ĵifyáh, از نیا-هندو-ایرانی *Hr̥ȷ́ipyás, از نیا-هندو-اروپایی *h₂rǵ-i-pt-ió-s, از *h₂erǵ- (“سپید, روشن”). همریشه با اوستایی 𐬆𐬭𐬆𐬰𐬌𐬟𐬌𐬌𐬀‎ (ərəzifiia).
/ɑlɛˈ/
ابلق (این واژه دست کم در شمال استان فارس متداول است.)
عقاب

جملاتی از کاربرد کلمه آله

«این سگ‌های هار را تیرباران کنید. مرگ بر این اراذلی که دندان‌های تیز و پنجه‌های عقاب خود را از خلق پنهان کرده‌اند، مرگ بر آن تروتسکی لاشخور، که از دهانش زهری خون آلود می‌ریزد و ایده‌آلهای متعالی مارکسیسم را به تباهی می‌کشد!... مرگ بر این حیوانات پست و رذل که ترکیبی از خوک و روباه هستند و چون لاشه‌ای متعفن، هوا را مسموم کرده‌اند. بیایید یک بار و برای همیشه به کار آنها پایان دهیم. بیایید این مزدوران و سگ‌های وحشی امپریالیسم را منقرض کنیم زیرا می‌خواهند گل زیبای کشور تازه تاسیس ما، اتحاد جماهیر شوروی را، از هم بدرند. بیایید این نفرت حیوانی را که آنها از رهبران ما دارند به گلوی خودشان فرو کنیم!»
و قال صلی اللَّه علیه و آله و سلّم «لا یموتنّ احدکم الّا و هو یحسن الظن باللّه، فان حسن الظّن باللّه ثمن الجنة.»
   باب اول: در توضیح اولین اختلافی که بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در اسلام پدید آمد و آنچه از اختلاف در ایام صحابه یا مقربان ظاهر شد.
هر مسلمانی که خرید و فروخت کند، بر وی واجب است و فریضه که علم بیع بیاموزد، بحکم آن خبر که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «طلب العلم فریضة علی کلّ مسلم»
ازو گوی و ازو جوی آنچه خواهی چه راز دل چه اسرار آلهی
«مَثَلُ الْجَنَّةِ» ای صفة الجنّة، کقوله: «وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلی‌» ای الصّفة العلیا، یقول صفة الجنّة «الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ» انّ الانهار تجری من تحتها کذا و کذا. و قال الزجاج: انّ اللَّه عزّ و جلّ عرّفنا امور الجنّة التی لم نرها و لم نشاهد ها بما شاهدناه من امور الدّنیا و عایناه، فالمعنی «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ» جنّة «تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُکُلُها دائِمٌ» لا ینقطع و لا یفنی، کقوله: «لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ»، «وَ ظِلُّها» ظلیل. کقوله: «وَ لا تَضْحی‌ لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً» قال مالک بن انس لیس فی الدّنیا شی‌ء یشبه ثمر الجنّة الّا الموز فانّه یوجد صیفا و شتاء. و قیل اکلها دائم لا ینقطع بالموت و البلی و ظلها دائم لا تنسخه الشمس و انّما یستضی‌ء اهل الجنّة بنور لا حرّ معه و لا برد و هذه الآیة ردّ علی الجهمیّة حیث قالوا انّ نعیم الجنّة یفنی، «تِلْکَ عُقْبَی الَّذِینَ اتَّقَوْا» ای الجنّة الموصوفة عقبی تقواهم، ای منتهی امرهم و مآله، «وَ عُقْبَی الْکافِرِینَ النَّارُ» ای منتهی دارهم و اعمالهم.
و قال صلی اللَّه علیه و آله و سلم «کافل الیتیم له او لغیره، انا و هو کهاتین فی الجنّة یعنی السبابة و الوسطی»
و به این جهت است که سید رسل صلی الله علیه و آله و سلم فرموده: «انی و زنت بأمتی فرجحت بهم» یعنی «مرا با تمام امت موازنه نمودند من بر همه راجح آمدم» و این، خود ظاهر و روشن است که این تفاوت و اختلاف در میان افراد این نوع، نه از جهت جسمیت و لواحق آن است، زیرا که همه در این شریک هستند، بلکه به جهت اختلاف در اخلاق و صفات است، و این علم باعث رسیدن به اعلا مراتب آن است و کدام علم، اشرف از علمی است که پست ترین موجودات را به اشرف کاینات می رساند؟ و به این جهت، حکمای سلف نام علم را به غیر از «علم اخلاق» حقیقتا اطلاق نمی کردند، و به این سبب آن را «اکسیر اعظم» می نامیدند، و آن را تعلیم خود قرار داده بودند، و اول به شاگردان خود این علم را می آموختند و تحصیل سایر علوم را از برای کسی که تهذیب اخلاق نکرده بی ثمر می دانستند.
در مورد دیگر پیامبران، عبارت «علیه السّلام: که بر او درود باد»، و گاه عبارت «علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام: که بر پیامبرمان و خاندانش و بر او (پیامبر مورد ذکر) سلام باد» به کار می‌رود.
لیدی گاگا «آلهاندرو» را همراه با ردوان تصنیف و تهیه کرد. در آغاز ترانه از بخشی از قطعهٔ «چارداش» آهنگساز ایتالیایی، ویتوریو مونتی استفاده شده است. پس از آن گاگا با لهجهٔ اسپانیایی خطاب به معشوق لاتینش می‌گوید: «می‌دانم که هر دو جوانیم و ممکن است دوستم داشته باشی، ولی دیگر نمی‌توانم اینچنین با تو باشم، الهاندرو». پس از آن نوای پاپ اروپایی ترانه آغاز می‌شود. گاگا در طول ترانه چندین بار نام فرناندو را تکرار می‌کند که به ترانهٔ «فرناندو» از گروه آبا اشاره دارد.
چون اللَّه تعالی ربوا بر جمله حرام کرد و آیت تحریم مجمل فرستاد، مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم آن را مفسر کرد و شرح آن بتفصیل باز داد، در آن خبر که عبادة بن الصامت روایت کرد
رضاقلی خان هدایت نیز در ریاض العارفین در شرح احوال ابوعلی کاتب چنین گفته‌است: «ابوعلی مصری؛ و هو حسن بن احمد المصری مرید جناب شیخ ابوعلی رودباری مذکور است و از اعاظم مشایخ زمان خود. مشهور است با شیخ ابوبکر مصری و شیخ ابوالقاسم نصرآبادی صحبت داشته. ابوعثمان سعید مغربی که از اجلهٔ عارفین متقدمین است مرید او بوده و کسب کمالات از او نموده. گویند هرگاه چیزی بر وی مشکل شدی در رؤیا و مکاشفه به خدمت حضرت نبوی صلی الله علیه و آله و سلم رسیدی و از آن حضرت استفسار کردی و جواب شنیدی. غرض، از طبقهٔ رابعه بوده.»
قال فبشؤم معصیتک. قال یا رب أ رأیت ان تبت و اصلحت أراجعی انت الی الجنة؟ قال بلی قال فهذه الکلمات» عبید بن عمیر گفت «قال آدم یا رب ما اتیت أ شی‌ء کتبته علیّ قبل ان تخلقنی او شی‌ء ابتدعته من قبل نفسی؟ قال بل شی‌ء کتبته علیک قبل ان اخلقک قال فکما کتبته علیّ فاغفر لی.» و گفتند آدم بر ساق عرش نبشته دید لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه» چون در زلت افتاد مصطفی را شفیع گرفت و گفت خداوندا بحق محمد که مرا بیامرزی! رب العالمین گفت از چه شناختی او را و بمن شفیع آوردی؟ گفت بر ساق عرش نام وی قرین نام تو دیدم، دانستم که بنده ایست بر تو عزیز، اللَّه گفت رو کت آمرزیدم. ازینجا گفت مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم‌
در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۴ بانک بازرگانی و صنعتی با اختصاص اعتبار به سانتیاگو برنابئو و رافائل سالگادو برای خرید زمین مجاور ورزشگاه چامارتین موافقت کرد. در تاریخ ۵ سپتامبر ۱۹۴۴ مهندس معمار مانوئل مونیوز موناستریو و لوییز آله مانی سولر برای ساخت ورزشگاه به خدمت گرفته شدند. در ۲۷ اکتبر ۱۹۴۴ عملیات ساخت ورزشگاه آغاز شد.
«هر که این سوره را بخواند حق تعالی او را از جمله کسانی گرداند که بشرف سعادت شفاعت پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله مشرف شود و بآن خشنود و خرسند گردد و به بهشت عنبر سرشت درآید، و به عدد هر یتیمی وسایلی او را ده حسنه باشد.»
بارالها! زجرم او بگذار به محمد و آله الاطهار
دعا پس از اتمام جمله‌های اذان در بین مسلمانان رایج است. شیعیان معمولاً بعد از اذان عبارت «وصلّی الله علی سیّدنا محمّدٍ و آله و سلَّم» «و الله بر سرور ما محمّد و بر خاندان او درود و سلام فرستاد» را می‌افزایند. در بین اهل سنت این دعا معمول تر است: «اللهم رب هذه الدعوة التامة و الصلاة القائمة آت محمداً الوسیلة و الفضیلةو ابعثه مقاماً محموداً الذی وعدته» به معنی «خداوندا، پروردگار (صاحب) این دعوت کامل و نمازی که برپا می‌شود، به محمّد وسیله (درجه ای در بهشت) و فضیلت ببخش و او را به جایگاه ستوده‌ای که به وی وعده دادی برسان».
و بر رکن شمالی مسجد رواقی نیکوست و قبه‌ای بزرگ نیکو و بر قبه نوشته است که هذا محراب زکریا النبی علیه السلام و گویند او اینجا نماز کردی پیوسته، و بر دیوار شرقی در میان جای مسجد درگاهی عظیم است به تکلف ساخته‌اند از سنگ منهدم که گویی از سنگ یکپاره تراشیده‌اند به بالای پنجاه گز و پهنای سی گز و نقاشی و نقاری کرده و ده در نیکو بر آن درگاه نهاده چنان که میان هر دو در به یک پایه بیش نیست و بر درها تکلف بسیار کرده از آهن و برنج دمشق و حلقه‌ها و میخ‌ها بر آن زده و گویند این درگاه را سلیمان بن داود علیه السلام ساخته است از بهر پدرش و چون به درگاه در روند روی سوی مشرق از آن دو در آنچه بر دست راست باب الرحمه گویند و دیگر را باب التوبه و گویند این در است که ایزد سبحانه و تعالی توبه داود علیه السلام آنجا نپذیرفت و بر این درگاه مسجدی است نغز وقتی چنان بوده که دهلیزی و دهلیز را مسجد ساخته‌اند و آن را به انواع فرش‌ها بیاراسته و خدام آن جداگانه باشد و مردم بسیار آنجا روند و نماز کنند و تقرب جویند به خدای تبارک و تعالی بدان که آنجا توبه داود علیه السلام قبول افتاده همه خلق امید دارند و از معصیت بازگردند و گویند داود علیه السلام پای از عتبه در اندرون نهاده بود که وحی آمد به بشارت که ایزد سبحانه و تعالی توبه او پذیرفت او همان جا مقام کرد و به طاعت مشغول شد و من که ناصرم در آن مقام نماز کردم و از خدای سبحانه و تعالی توفیق طاعت و تبرا از معصیت طلبیدم خدای سبحانه و تعالی همه بندگان را توفیق آنچه رضای او در آن است روزی کناد و از معصیت توبه دهاد به حق محمد و آله طاهرین.
آلها در مناطق گوناگون دارای نامهای مختلفی هستند مثلاً در ارمنستان به «آلک»، در میان کردها به «اُل»، در افغانستان و تاجیکستان به «هال» یا «خال»، در کشورهای ترک‌زبان آسیای میانه به «آلباستی» یا «آلماستی» و در میان مردم کشمیر و بدخشان به «هالماستی» و در میان «لرها» به «آل و یال ». جملاتی از این دست« یال بزنت مار بزنت عقرب گیجال بزنت» نشان از حضور آل در فرهنگ عامه می باشد.
بنابر باورهای کهن، آلها پس از دزدیدن قلب و شش زن و زمانی که دیگر زن زنده نمانده‌است، اقدام به فرار و عبور از اولین آب جمع شده در یک جا یا اولین منبع آب می‌کنند.