بتفصیل
معنی کلمه بتفصیل در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه بتفصیل
تبدل یافت گر وضعش بتفصیل نیابد اصل آن تغییر و تبدیل
چون ز من این همه بشنید مرا گفت الحق همه حق بود که گفتی تو بتفصیل و جمل
ز هر شیئی با جمال و بتفصیل دهندش آگهی بیوجه تاویل
بود زیتون همان نفسی که مذکور بتفصیل آمد اندر آیه نور
اینست که رب العزة گفت: کُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ آن گه پس ازین آیت لختی نعمتهای خود بتفصیل یاد کرد، و محرمات و محللات از هم جدا کرد، و هر یکی را گروهی نامزد کرد، که ایشان را آن روزی کرد: طیبات حلال مؤمنان پاک را، و خبیثات حرام دشمنان ناپاک را: الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ و الْخَبِیثاتُ لِلْخَبِیثِینَ. آن گه هر دو را حوالت با صفت خود کرد، و درین آیت اشارت کرد که: فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَةٍ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ. گفت: ما را هم رحمت است و هم بأس و شدت. رحمت از مؤمنان دریغ نیست، و بأس و شدت از دشمنان دور نیست. روزی پاک مؤمنانرا برحمت ما است، و رزق خبیث دشمنان را از نقمت ما است، و ما آن کنیم که خود خواهیم، کس را بر حکم ما اعتراض نه، و بر صنع ما چون و چرا نه.
«عالی جاه فطانت و ذکاوت همراه زیده المسیحین مسیوجان داود مترجم اول دولت علّیه ایران را مرقوم میشود که چون برای مکتبخانه پادشاهی که در مقر خلافت باهره بنیان شدهاست، شش معلم که کمال مهارت و وقوف داشته باشند و از قرار بتفصیل؛ معلم نظام پیاده یک نفر، معلم حکمت و جراحی و تشریح یک نفر، معلم هندسه یک نفر، معلم علم معدن یک نفر، معلم توپخانه یک نفر، معلم سواره نظام یک نفر ضرور و در کار است، لهذا آن عالیجناب از جانب شرافت جوانب اولیای دولت علّیه مأمور و مرخص است که به مملکت شما (اتریش) و پروس رفته، معلمهای مزبور را از قرار تفصیل فوق تا مدت پنج تا شش سال اجیر کرده با مخارج آمدن و رفتن نوشته به آنها داده هر قراری که عالی جاه به آنها بدهد در نزد اولیاء دولت ابدمدت مقبول و ممضی است.
بود قادر بارشاد و بتکمیل علاج و درد را داند بتفصیل
در شرع ما همان عهد است و با مؤمنان این امت همان پیمان، و حاصل آن دو کلمه است: التعظیم لامر اللَّه و الشفقة علی خلق اللَّه فرمان خدای را تعظیم نهادن، و بر خلق خدای شفقت بردن، وانگه در آن تعظیم صدق بجای آوردن، و درین شفقت رفق کردن. و حقیقت عبودیت همین است. چنانک گفتهاند حقیقة العبودیة الصدق مع الحق و الرفق مع الخلق مصطفی ع دانست که این صدق و آن رفق کاری عظیم است و باری گران، و آدمی در تحصیل آن نکوشد و رغبت ننماید مگر که در آن ثواب بیند و بفلاح و نجات رسد، لا جرم بتفصیل ثواب آن یک یک باز گفت و مؤمنان را بآن ترغیب داد، و ذلک فیما
و چون انوار بکل از حجب بیرون آید خیال را در آن تصرفی نماند الوان برخیزد و در بیرنگی و بیصورتی و بیمحلی و بی شکلی و بیهیئتی و بیکیفیتی مشاهده افتد و نور مطلق آن است که ازین همه پاک و منزه باشد و هر شکل و لون که خیال ادراک کند جمله از آلایش حجب صفات بشری است چون با روحانیت صرف افتد این صفات هیچ نماند وتلألوی بیرنگ و شکل پدید آید و شرح آنک هریک ازین انواع مختلف از کدام منشأ مشاهده میشود درین مختصر بتفصیل تعذری دارد.
قوله: إِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ در خبر است که این دو فریشته که بر بنده موکّلاند چون بنده نشسته باشد یکی از سوی راست حسنات وی مینویسد، یکی از سوی چپ سیّئات وی مینویسد. چون بنده بخسبد یکی بر سر بالین وی بیستد، یکی بر قدمگاه و او را نگاه میدارند. چون بنده در راه میرود، یکی از پیش میرود و یکی از قفا و آفات از وی دفع میکنند. و گفتهاند فریشته حسنات هر روز و شب ایشان را بدل کنند و دو دیگر فرستند و حکمت درین آنست که: تا فردا گواهان طاعات و حسنات وی بسیار باشد و فرشته سیّئات بدل نکنند تا عیب وی جز آن یک فرشته نداند. نظیر این در قرآن: قُلْ یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ اسرفوا مجمل گفت سر بسته بیتفصیل، ای جبرئیل تو وحی میگزار که اسرفوا و بتفصیل مدان که چه کردند. ای محمد تو وحی میخوان که اسرفوا و مدان که چه کردند.
در باب کنیه وی به بقلانی آمدهاست که ابن خلکان در باب این کنیه و تلفظ صحیح آن بتفصیل سخن راندهاست و در نهایت نتیجه گرفتهاست که نام وی باید از بقلا باشد. گرچه که حریری بر این باور است که نام وی مشتق از بقلی است.
کسی پیش خطیب آمد بتعجیل سؤالش کرد ازان حالت بتفصیل