( آفتابه ) آفتابه. [ ب َ / ب ِ ] ( اِ مرکب ) آب تابه. ظرفی فلزین با لوله ای بلند که در آن آب گرم کنند. مِحَم . || اِبریقی از فلز و بیشتر از مس که در طهارتخانه بکاربرند. قُمْقُمه. ( مهذب الاسماء ). قُمْقُم. کُمْکُم. - آفتابه گرفتن ، آفتابه برداشتن ؛ بقضای حاجت شدن. || ظرفی فلزین که پیش و پس از طعام دست و دهان بدان شویند : بدستش داد زرین آفتابه کنیزی از پیَش زرکش عصابه یکی طشتش بکف از نقره خام بسان سایه او را گام بر گام.جامی.
معنی کلمه آفتابه در فرهنگ معین
( آفتابه ) (بِ ) (اِمر. ) ظرفی فلزی یا پلاستیکی با لولة بلند و باریک که سر آن گشاد است و در آن آب کنند و جهت نظافت استفاده کنند. ، ~ خرج لحیم کردن (کن . ) تعمیر کردن کالای فرسوده ای که هزینة تعمیر آن بیش از قیمت خود کالا باشد، کار بیهوده کردن .
معنی کلمه آفتابه در فرهنگ عمید
( آفتابه ) ظرف آب خمره مانند، لوله دار، و با دسته که برای شستشو به کار می رود، آبریز، آب دستان، ابریق.
معنی کلمه آفتابه در فرهنگ فارسی
( آفتابه ) ( اسم ) ظرفی فلزین با لول. بلند که در آن آب کنند و بدان دست و رو و دهان را شویند . ظرفی فلزین با لوله بلند که در آن آب گرم کنند ظرف آب فلزی لوله داربادسته جهت شستشوی دست ورو، آفتابه لگن: آفتابه ولگن برای شستن دست ودهن
معنی کلمه آفتابه در دانشنامه عمومی
آفتابه (کوثر). آفتابه یک روستا در ایران است که در دهستان سنجبد غربی واقع شده است. آفتابه ۱۴۳ نفر جمعیت دارد.
معنی کلمه آفتابه در دانشنامه آزاد فارسی
آفتابه. رجوع شود به:ابریق
معنی کلمه آفتابه در ویکی واژه
(قدیم): ظرفی فلزی یا پلاستیکی با لوله بلند و باریک که سر آن گشاد است و در آن آب کنند و جهت طهارت و نظافت استفاده کنند. وسیلهای شبیه به کتری که از آن بمنظور شستوی دست و روی، و طهارت گرفتن در آبریزگاه استفاده میشود. آبتابه نام داشت و از جنس سنگ، یا فلزاتی مانند مفرغ یا مس ساخته میشد و آن را بمنظور گرم کردن آب استفاده میکردند؛ این بود که آن را (آبتابه). آبتابه را در دوران ساسانی کربک یا کربه مینامیدند و آن را از جنس سفال میساختند. در فارسی میانه به معنای کارنیک و به زبان بهاری کالانْگین نامیده میشد. آفتابه خرج لحیم کردن کنایه از: تعمیر کردن کالای فرسودهای که هزینه تعمیر آن بیش از قیمت خود کالا باشد، کار بیهوده کردن.
جملاتی از کاربرد کلمه آفتابه
و بیشتر قرا آن جاهل این دقایق نشناسند و خویش اندر چینند از کسی که احتیاط نکند و وی را برنجانند و باشد که با پدر و مادر رفیق و برادر سخنهای درشت گویند، چون دست به آفتابه و جامه ایشان دراز کرده باشند، و این همه حرام است چگونه روا باشد به سبب احتیاطی که واجب نیست، و بیشتر آن باشد که قومی که این کنند تکبری در سر ایشان پدید آید، که منت بر مردمان نهند که ما خود چنین می کنیم و به غنیمت دارند که خویشتن از کسی فراهم گیرند تا وی را برنجانند و پاکی خویش عرضه کنند و فخر خویش پدید آرند و دیگران را نجس نام کنند بدان که چنان که صحابه آسان فراگرفته باشند فرا گیرد و اگر کسی در استنجا به سنگ اقتصار کند این خود از کبایر شناسند و این همه از خباثت اخلاق است و دلیل نجاست باطن است و دل پاک داشتن از این خباثت فریضه است این همه سبب هلاک است و احتیاط دست به داشتن سبب هلاکت نیست.
آفتابه یک روستا در ایران است که در دهستان سنجبد غربی واقع شدهاست. آفتابه ۱۴۳ نفر جمعیت دارد.
آفتابه در سالهای گذشته بیشتر از جنس مس و در سالهای اخیر از پلاستیک ساخته میشود.
نام آفتابه دگرگونشده واژهٔ آبتابه است. تابه به معنی گونهای ظرف است (مقایسه کنید با ماهیتابه). آفتابه از لحاظ شکل شبیه به کوزه است با این تفاوت که لولهای اریبی به بدنه آن متصل است و طرز استفاده از آن هم به این شکل است که شخص روی سنگ توالت نشسته و پس از ریختن فضولات توسط مقعد داخل چاه سنگ توالت. آفتابه را با دست راست گرفته از پشت باسن آب را جاری و با دست چپ عمل شستشو مقعد خود را انجام میدهد تا فضولات دور مقعد مانده خود را بشوید.
آرایههای قالی کرمانشاه ۲ خصوصیت دارند: همگیشان شامل خطوط هندسیاند و شکلهای هندسی درآنها هم به صورت منظم و هم غیرمنظماند. فرق شکلگیری آرایهٔ کرمانشاه با سایر مناطق ایران این است که اکثر خطهای شکستهٔ این نوع آرایه با دو خط موازی تشکیل شدهاست. آرایههایی که در قالیهای کرمانشاه بهکار رفتهاند فراوانند. اما بعضی از آنها کارایی بیشتری داشتهاند. مثل: گل زنگوله، آفتابه، عروسک، چراغ، مسجد، حوض، مهر و آیینه و… میباشند.
در ایران گونهای آفتابه در اندازه مختلف (تا بزرگی یک لیتر) هم بود که برای وضو گرفتن استفاده میشد و نامش آفتابهوضو بود.
از مثالهای بارز آب قلیل میتوان به آبی که درون یک آفتابه یا کوزه اشاره کرد.
غلامحسین محسنی اژهای، معاون اول قوه قضائیه همزمان با اظهار نظر علی خامنهای روز در یک برنامه تلویزیونی اعلام کرد که دستگاه قضایی این پرونده را دنبال خواهد کرد و اینطور نیست که قوه قضائیه تنها با «آفتابهدزدها» برخورد کند. او گفت وزارتخانهای وجود دارد که در آن ۵۰ نفر بیشتر از ۴۰ میلیون تومان حقوق میگیرند و پرداخت چنین حقوقهایی «اصلاً انصاف نیست.»
ظروف تولید مسی در زنجان عبارتند از: آفتابه، تیان، طشت، تونگ، حناخور و روشل
از ابونصر مؤذّن شنیدم بنشا بور و مردی صالح بود گفت اندر مجلس بوعلی دقّاق رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِ قرآن همی خواندم بنسا آنوقت کی آنجا بود و ویرا اندر حج حدیث بسیار میرفت آن اثر کرد اندر من، قصد حج کردم و او را نیز اتفاق افتاد که همین سال بحج رفت و من ویرا اندران وقت که بنشابور بود خدمتی بسیار کرده بودم و اندر مجلسهاء وی قرآن خوانده او را دیدم روزی کی اندر بادیه همی آمد و خواست که وضو کند و چون از وضو فارغ شد آفتابۀ که در دست داشت فراموش کرد، من آفتابه برگرفتم چون باز رَحْل رسید آفتابه نزدیک او بنهادم گفت جَزاکَ اللّهُ خَیْراً و دیری اندر من نگریست چنانک گفتی مرا هرگز ندیده است و گفت ترا یکبار دیده ام تو که ای گفتم فریاد از تو چندین وقت با تو صحبت کردم و از مسکن خویش بیامدم و مال و فرزند فرو گذاشتم بسبب تو و اندرین بیابان ماندم اکنون تو میگوئی کی ترا یکبار دیده ام.
شیخ الاسلام گفت: که باب فرغانی بفرغانه بود مردی صاحب کرامات ظاهر. شیخ عمو وی را دیده بود وی گوید: که روزی پیش وی نشسته بودم یکی درآمد وی را گفت: ای باب! یکی دعا بکن که سرکب باز آمد و سرکب امیری بود بجنگ آمدی، و باب بر کران آتش نشسته بود و جورب در پای و آفتابه آن جا نهاده. وی پای داد در آفتابه گفت: افگندمش! و مرکب در وقت بر در شهر از اسپ نگوناندر فتاد، و گردش بشکست.
در روستای ارشتناب کوهی بنام اژدها وجود دارد، این کوه در سمت شمال ارشتناب و مشرف بر ارشتناب هست که مواد معدنی زیادی در خود دارد و از نظر معدنی از غنای خاصی برخوردار هست از جمله آنها میتوان به سلیس و پوکه آهکی و سایر مواد آن اشاره کرد، حال اصل افسانه که از بزرگان و پیشینیان و گذشته گان اینطور شنیده ایم میگویند کوه اژدها در واقع یک اژدهای غول پیکری بود که به سمت روستای ارشتناب در حرکت بود و می خواست ارشتناب را در کام خود فرو ببلعد، میگویند یکی از امامان از روستای ما عبور میکرده این اژدها را میبیند و با آفتابه مسی که در دست داشته بر سر اژدها میکوبد و از خداوند میخواهد که این اژدها را به سنگ تبدیل کند و به امر خدا اژدها ی غول پیکر سنگ میشود.
گندانی را کز آفتابه ش نم زاد چون آتش خاطر آب خود داد به باد
از آن سپس ز در شرم زیب بزم تو ساخت چو آفتابهٔ زر آفتاب تابان را
یعنی که به آفتابه زر ریخت وز حقه پر گهر گهر ریخت
اینک شراب اگر هوست میکند وضو در آفتابه کن که در این خانه آب نیست
بینم بزودی ار چه ز جان دست شسته ام چون آفتابه بی سر ازین طشت اخضرش
نم ز آفتابه شان نشود یک نفس جدا گر طشت آتشین همه را بر شکم نهند
ابریق، واژهایست که از فارسی وارد عربی شده و معرب آبری به معنای آبریز یا تاج عروس است. ابریق به معنای کوزه یا آفتابه در انواع فلزی، سفالین و حتی چرمی وجود داشته و برای نگهداری مایعات همچون آب و شراب و همچنین برای طهارت بهکار میرفته است.
بدان که در وضو شش چیز کراهیت است، سخن گفتن و دست بر روی زدن و دست برفشاندن و از آبی که آفتاب گرم کرده باشد طهارت کردن و آب بسیار ریختن و بر سه بار زیادت کردن. اما روی خشک کردن بدان نیت تا گرد ننشیند یا دست بداشتن تا اثر عبادت بیشتر بماند، هر دو نقل کرده اند و هر دو رخصت است و چون نیت این باشد هر دو فضیلت است و از خنور سفالین طهارت کردن اولیتر و به تواضع نزدیکتر از آفتابه و طاس.