آستی

معنی کلمه آستی در لغت نامه دهخدا

( آستی ) آستی. ( اِ ) مخفف آستین :
جوانان ز پاکی و ازراستی
نوشتند بر پشت دست آستی.فردوسی.قلون رفت با کارد در آستی
پدیدار شد کژّی و کاستی.فردوسی.ز کژّی نجوید کسی راستی
گر از راستی پر کند آستی.فردوسی.تو گفتی که از تیزی و راستی
ستاره برآرد همی زآستی.فردوسی.بیامد بجستش بر و آستی
همی جست از او کژّی و کاستی.فردوسی.از گوهر دامنی برافشانم
گر آستئی ز طبع بفشانم.مسعودسعد.خرامان چو کبک دری از وثاق
برون آمدی برزده آستی.مسعودسعد.زآن زلفک پُرتاب و از آن دیده پرخواب
یک آستی و دامن مشک و گهر آمد.مسعودسعد.هرکه او پیشه راستی دارد
نقد معنی در آستی دارد.سنائی.کنار و آستی جان چو بحر پر در شد
که در ولایت معنی گدای کان من است.اثیر اخسیکتی.تا کی جوئی طراز آستی من
نیست مرا آستین چه جای طراز است ؟خاقانی.روح اﷲ ار ز آستی مریم آمده ست
صد مریم است روح ترا اندر آستین.کمال اسماعیل.آه از این طائفه زرق ساز
آستی کوته و دست دراز.امیرخسرو.تا که کند آسمان از شفق لاله گون
آستی و دامن از خون شهیدان خضاب.زلالی.ای همه از رادی و از راستی
گیتی زین هردو برآراستی
بی تو جوانمردی ناقص بود
راست چو پیراهن بی آستی.قطران.
استی. [ اَ / ََ-َس ْ ] ( فعل ) -َستی. هستی. قدما گاهی در فعل ناقص «است » یائی مجهول می افزایند که معنی استمرار یا تمنی یا شرط یا شک و تردید از آن استنباط شود و غالباً «استی » را با ادات تشبیه و شک و تمنی مانند: چون و گوئی و پنداری و کاشکی و شاید و باید و حرف شرط آورده اند : ملک گفت اگرچنین است که تو میگویی باید که کار تو ازین بهترستی . ( ترجمه طبری بلعمی ).
اگر چون دلت پهن دریاستی
ز دریا گهر موج برخاستی.فردوسی.چون دو رخ او گر قمرستی بفلک بر
خورشید یکی ذرّه ز نور قمرستی.عنصری.گفت این کار جرجیس جادوی نیست که اگر جادوستی مرده زنده نتوانستی کرد امروز بر زفان امیر خراسان برفت که اگر نه آنستی که امیر با جعفر قانع است یا نه آن دل و تدبیر و رأی و خرد که وی دارد همه جهان گرفتستی . ( تاریخ سیستان ص 307 ).

معنی کلمه آستی در فرهنگ عمید

( آستی ) آستین لباس ز کژّی نجوید کسی راستی / گر از راستی برکند آستی (فردوسی: ۸/۲۶۷ ).

معنی کلمه آستی در فرهنگ فارسی

زبان استی . یکی از شعب زبانهای ایرانی که در بخشی از نواحی کوهستانی قفقاز مرکزی رایج است وقوم [ است ] یا [ آس ] بدان سخن می گویند و آن شامل دو لهجه مهم : ایرون ودیگورون است .
( صفت ) منسوب به است : ۱ - اهل است از قوم است . ۲ - زبان قوم مزبور .
بندری در روم

معنی کلمه آستی در ویکی واژه

(قدیم): آستین.
(روسی): نام قوم و زبانی در شمال آسیا و روسیه که با آسی و اوستیا قرابت نزدیک دارد. آستی ممکن انتقال یافته آسدی یعنی آویخت در زبان معیار باستان باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه آستی

آحرین نتیجه‌ها و یافته‌ها در مورد «ال گوردو» در دویست و نوزدهمین جلسه انجمن نجوم آمریکا در آستین، تگزاس اعلام شد.
هِرِک در ۱۰ نوامبر ۱۹۵۸ در سن آنتونیو، ایالت تگزاس به دنیا آمده‌است و از دانشگاه تگزاس در آستین فارغ‌التحصیل شده‌است وی فعالیت فیلمسازی خویش را از ۱۹۸۶ آغاز کرده‌است.
از بس که زنم دو دست بر سر آید به فغان دو آستینم
آستین ممکن است به یکی از مقاله‌های زیر اشاره کند:
به جز چیزی که دادی من چه دارم؟ چه می جویی ز جیب و آستینم؟
آستین فضول می‌افشاند که ز ایمان بر او طراز نداشت
امرسون در دالاس، تگزاس به دنیا آمد. تجربیات اولیه او با محاسبات شامل قرار گرفتن در معرض بیسیک، فرترن و الگول ۶۰ در سیستم اشتراک‌گذاری زمان دارتموث و رایانه‌های سیستم‌های بزرگ باروز بود. او در سال ۱۹۷۶ مدرک کارشناسی ریاضیات را از دانشگاه تگزاس در آستین دریافت کرد و در سال ۱۹۸۱ مدرک پی‌اچ‌دی در ریاضیات کاربردی را در دانشگاه هاروارد دریافت کرد.
از میان آخرین ورژن‌ها فقط لانکاستر بی۱۰ در کانادا به وسیلهٔ ویکتوری ایرکرفت در مالتن انتاریو به تعداد قابل توجهی ساخته شد. تعداد ۴۳۰ فروند از این ورژن ساخته شد. نمونه‌های اولیهٔ آن اختلاف کمی با ورژن ساخته شده در بریتانیا داشتند و فقط اختلاف آن‌ها در موتور مرلین و ابزار و آلات الکتریکی به سبک آمریکایی بود. آخرین ورژن تولیدی مارک ۷ بود که به وسیلهٔ شرکت آستین موتور در کارخانهٔ لانگ بریج ساخته شد. تعداد ۷۳۷۷ فروند از ورژن‌های گوناگون لانکاستر در خلال جنگ ساخته شد که هزینهٔ تولید هر کدام از آن‌ها در سال ۱۹۴۳ بالغ بر ۴۵۰۰۰ تا ۵۰۰۰۰ پوند بود.
بود هم خیلش دو نور راستین زان دو نورش دو علم برآستین
آستین در علیا (آستین‌در بالا) روستایی از توابع بخش کوهین شهرستان قزوین در استان قزوین ایران است.
شبی چنان‌ که تو گویی جهان شعبده‌باز بر آستین فلک دوخت دامن اختر
را که هست ز ساعد در آستین پرسیم به پول کهنه نیرزند مفلسان قدیم
«من کتاب جمع نمی‌کنم، آنچه به درد بخور باشد را به دوستانم می‌دهم، بقیه را دور می‌ریزم. تنها استثنا آستین اسپیر است که مجموعه آثارش را نگاه می‌دارم؛ آنچنانکه احساس می‌کنم در راه فهم کامل آن همچنان راه باقی است.»
در سال ۱۹۳۳ میلادی، هربرت چاپمن پیشنهاد تغییراتی در لباس بازیکنان را داد که تغییر رنگ آستین‌ها و یقه به سفید و روشن‌تر شدن رنگ قرمز بود.
بی محرک نیست ممکن حرفی از من سر زند گرچه دارم چون قلم چندین سخن در آستین
ز آتش غضب او در آستین نیام ز پیچ و تاب بود تیغ دشمنان چون نال
لباس‌های زنان در دوره اشکانی پیراهنی بلند تا به روی زمین، گشاد، پُرچین، آستین دار یا بدون آستین و یقه راست بوده‌است، پیراهنی دیگر داشته‌اند که روی اولی می‌پوشیدند، قد این نسبت به اولی کوتاه و ضمناً یقه باز بوده‌است، روی این دو پیراهن، چادری سر می‌کرده‌اند. زنان عهد ساسانی گاهی چادر گشاد پرچین به سر می‌کردند که تا به وسط ساق پا می‌رسیده‌است.
تیریز کرد دست حوادث ز آستینت چون دامن تو دید و گریبان روزگار
چندی از محققان بر این باورند که بخش‌های مهمی از فرجام‌شناسی و دیوشناسی مزدایی بر روی ادیان ابراهیمی تأثیر گذاشته‌اند. همچنین مزدیسنا خود نیز از ادیان دیگر تأثیراتی پذیرفته‌است. در نتیجه تلفیق‌گرایی، در مناطقی مانند سغد، امپراتوری کوشان، ارمنستان، چین و سایر مناطق بخش‌هایی از سنت‌ها و ایزدان راه خود را به مزدیسنا باز کردند. دین زرتشت همچنین بر اسطوره‌شناسی مجار، اسلاو، آستی، ترکی و مغول هم تأثیر گذاشته‌است؛ چنانچه در همه این‌ها دوگانه روشنایی و تاریکی و همچنین خدای خورشید که شاید به جایگاه خورشید در مزدیسنا مربوط باشد، دیده می‌شود.
دست حق برون شد ز آستین پرده های وهم از میان درید