( آشامان ) آشامان. ( نف ، ق ) در حال ِ آشامیدن. اشأمان. [ اَ ءَ ] ( اِخ ) موضعی در قول ذی الرمة: اعن ترسمت من خرقاء منزلة ماءالصبابات من عینیک مسجوم کأنها بعد احوال مضین لها بالاشأمین یمان فیه تسهیم.( معجم البلدان ).
معنی کلمه آشامان در فرهنگ فارسی
( آشامان ) در حال آشامیدن موضعی در قول ذی الرمه اعن ترسمت من خرقائ منزله مائ الصبابات من عینیک مسجوم کانها بعد احوال مضین لها بالاشامین یمان فیه تسهیم
معنی کلمه آشامان در ویکی واژه
بن مضارعِ آشاماندن.
جملاتی از کاربرد کلمه آشامان
حریف دوزخ آشامان مستیم که بشکافند سقف سبزگون را
از فیلمهایی که وی در آن نقش داشتهاست میتوان مرده یا زنده ۲: پرندگان، امور دوزخی، کینه ۲، جکی و خونآشامان، مدالیون، جکی و خونآشامان ۲، پلیسهای جن-وای، سگ سگ را گاز میگیرد، شوالیه تاریکی، تکتیرانداز و ..... نام برد.
«وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً» و شما را درین چهارپایان عبرتی است،، «نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِها» میآشامانیم شما را از آن شیر که در شکمهای ایشانست، «وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ کَثِیرَةٌ» و شما را در آن سودها و بکار آمدهای فراوانست، «وَ مِنْها تَأْکُلُونَ» (۲۱) و از آن میخورید.
‹‹چنان سست است که گویی فیلمی خونآشامی بعد از رفتن خونآشامان است. ››
نادیده رخان تیره ایامان را نادیده ز دور دوزخ آشامان را
وَ یُسْقَوْنَ فِیها کَأْساً میآشامانند ایشان را می از جام کانَ مِزاجُها زَنْجَبِیلًا (۱۷) آمیغ آن میزنجبیل است.
از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است میتوان دوئل، افسانه زو، جکی و خونآشامان، تنهایم بگذار، نجات ژنرال یانگ، مرد پنکیک و ..... را نام برد.
ما گرم روان دوزخ آشامانیم از گفت و شنید خلق کمتر ترسیم
ما گرم روان دوزخ آشامانیم از گفت و مگوی خلق کمتر ترسیم
نکونامان، سر شوریده ای دارم به ننگ اندر غم آشامان، دل دریاکشی دارم نهنگ آسا
دوزخ و جنت اگرچه مایه خوف و رجاست آتش آشامان تو زین ایمن و زآن فارغند
وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ (۷۹) و او که میخوراند و میآشاماند مرا.
دوزخ آشامان بدند ایشان و اینان کاهلان این خسان را کی توان هم سنگ ایشان داشتن