امیرالمومنین

امیرالمومنین

معنی کلمه امیرالمومنین در لغت نامه دهخدا

امیرالمؤمنین. [ اَ رُل ْ م ُءْ م ِ ] ( ع اِ مرکب ) سرورمؤمنان. || لقب خلفای اسلام بود. سبب پدید آمدن لقب امیرالمؤمنین برای خلفا آنست که چون بیعت مردم بر ابوبکر مقرر شد صحابه و دیگر مسلمانان او را خلیفة رسول اﷲ می نامیدند و این امر همچنان بر همین منوال بود تا ابوبکر درگذشت و چون پس از وی بیعت باعمر پیش آمد مردم او را خلیفة خلیفة رسول اﷲ میخواندند و گویی مردم این لقب را بسبب بسیاری ِ کلمات و تتابع اضافات سنگین میشمردند. در همان روزگار مردم فرماندهان سپاه را امیر میخواندند، و امیر صفتی است مشتق از امارت. و هم مردم عصر جاهلیت پیامبر ( ص ) را امیرمکه و امیر حجاز خطاب میکردند و صحابه نیز سعدبن ابی وقاص را بلقب امیرالمسلمین میخواندند زیرا وی امیر لشکریان قادسیه بود که قسمت معظم مسلمانان را در آن روزگار تشکیل می دادند. اتفاقاً یکی از صحابه عمر را «ای امیرالمؤمنین » خطاب کرد و مردم این لقب را پسندیدند و تصویب کردند و او را بدان خواندند. گویند نخستین کسی که عمر را بدین لقب نامید عبداﷲبن جحش بود وبرخی گویند عمروبن عاص و مغیرةبن شعبه او را بدین لقب خوانده اند و بقولی پیکی خبر فتح بعضی از لشکریان را آورد و همین که داخل مدینه شد از عمر پرسید و می گفت : امیرالمؤمنین کجاست ؟ اصحاب عمر که این ترکیب را شنیدند آنرا نیکو شمردند و گفتند راست گفتی بخدای نام اوست و از آن پس وی را بدان خواندند و در میان مردم بمنزله لقبی برای او تلقی گردید و آنگاه خلفای پس از وی این لقب را بوراثت از وی گرفتند و آنرا نشانه ای از خلافت شمردند و هیچکس در تمام دوران دولت بنی امیه در این لقب و نشانه خاص با ایشان شرکت نمیکرد. ( از مقدمه ابن خلدون ترجمه محمد پروین گنابادی ج 1 ص 449 ). || در نزد شیعه به علی بن ابیطالب ( ع ) امیرالمؤمنین گفته میشود. رجوع به علی... شود.
امیرالمؤمنین. [ اَ رُل ْ م ُ م ِ ] ( اِخ ) دهی از بخش هندیجان شهرستان خرمشهر با 100 تن سکنه. آب آن از رودخانه زهره و محصول آن غلات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

معنی کلمه امیرالمومنین در فرهنگ فارسی

سرور مومنان خلفیه مسلمانان : آسمانرا حق بود گر خون بگریزد بر زمین بر زوال ملک مستعصم امیرالمومنین ( سعدی ) توضیح ۱ نخست این لقب به عمربن خطاب داده شد و پس از او خلفا را بدین لقب خواندند و این رسم تا پایان دوره عباسی ( شرق و غرب ) معمول بود . سلطان سلیم اول پادشاه عثمانی درسال ۹۲۳ ه ق . /۱۵۱۷ م . خلفیه عباسی مصر را مطیع خود کرد و حق خلافت را بخود اختصاص داد و از این تاریخ سلاطین عثمانی لقب امیرالمومنین یافتند . توصیح شیعه این لقب را به علی ع بن ابی طالب اطلاق کنند . توضیح ۳ - برروی سکه ای که در دارابگرد فارس بنام عبدالله بن زبیر- آنگاه که بخلافت برخاسته بود - بسال ۶۵ ه .ق . ضرب شده بپهلوی او را ( عبدالله امیرالمومنین ) خواندهاند .
ده از بخش هندیجان شهرستان خرمشهر

معنی کلمه امیرالمومنین در دانشنامه عمومی

امیرالمومنین (قلعه گنج). امیرالمومنین، روستایی در دهستان سرخ قلعه بخش سرخ قلعه شهرستان قلعه گنج در استان کرمان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۲۳۴ نفر ( ۵۷ خانوار ) بوده است.

معنی کلمه امیرالمومنین در دانشنامه آزاد فارسی

امیرالمؤمنین (لقب)
رجوع شود به:امام علی (ع) (مکه ۲۳پ ق ـ کوفه ۴۰ق)

معنی کلمه امیرالمومنین در دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] امیرالمؤمنین در لغت به معنی «امرکننده و فرماندهنده به مؤمنان» است.
این لقب از مهمترین القاب آن حضرت است و از میان «سید المسلمین» و «یعسوب الدین» و «قائد الغرالمحجلین» و «امام البررة» و «قاتل الفجرة» و «خلیفة رسول الله» و «وصیه» و «وزیره» و امثال این ها، مهم تر و در درجه بالاتر و جلوتری قرار دارد و به همین جهت رسول الله مردم را امر کردند که به حضرت علی بن ابیطالب سلام نموده و او را بدین لقب نام برند و تحیت بگویند.
و این لقب عنوان اعتباری نیست بلکه بیان حقیقتی است و کشف سری که در آن حضرت موجود بوده است چون امیر و رئیس به هر چه اضافه شود راجع به معنی و حقیقت آن شی ء است. امیر جیش یعنی شخصی که از نقطه نظر فن رزم آزمائی بر تمام جیش مقدم است و امیرالامراء یعنی شخصی که از نقطه نظر امارت بر سایر امراء برتری دارد.
امیرالمؤمنین یعنی شخصی که از نقطه نظر ایمان، رئیس و سپهسالار مؤمنین است ولذا ابن عباس گوید: قال رسول الله: ما أنزل الله آیة فیها «یا ایها الذین آمنوا» الا و علی راسها و امیرها.
و نیز ابن شهر آشوب از طریق عامة چنین نقل می کند که: قال مجاهد فی تفسیره: ما کان فی القرآن «یا ایها الذین آمنوا» فان لعلی علیه السلام سابقة ذلک لانه سبقهم الی الاسلام فسماه الله فی تسع و ثمانین موضعا امیرالمؤمنین و سید المخاطبین الی یوم الدین.
و از این لقب می توان پی برد همان طور که آن حضرت از تمام جهات فضائل نفسیه و مکارم اخلاق و ملکات و عقائد و درجات توحید از همه افضل و اکمل بوده اند، حتما باید در زهد که از صفات مؤمنین است از همه ازهد باشد والا در این خصوص عنوان امارت نخواهد داشت؛ و اگر فرض شود در تمام امت مثلا یک نفر زهدش از آن حضرت بیشتر باشد یا در ردیف زهد آن حضرت باشد در این صورت از این نقطه نظر، آن حضرت امیر او نخواهد بود و همچنین در سایر صفات حسنه مانند جود و سخا و ایثار و عفو و اغماض و علم و حلم و کرم و صلاة و صوم و انفاق و جهاد و قضاء و حکم و لطافت دل و پاکی ضمیر و معارف الهیه و اطلاع بر اسرار و اتصاف به صفات خدا و اسماء حسنی و وصول به درجات مقربین و صدیقین و شهداء و تجلی ذات مقدس حضرت احدیت و مراتب فنا و بقا در همه امیرالمؤمنین به علت مزیت و شرافت، عنوان رهبری و امارت را داشته است و در همه جلو و مقدم بوده است.
بعد از اسلام، کسانی را که از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و خلفا به فرماندهی ماموریت های جنگی منصوب می شدند، امیر می نامیدند. اما عنوان «امیرالمومنین» به معنی خلیفه و فرمانده کل قوای اسلام و پیشوای مومنان است. به اعتقاد علمای شیعه، «امیرالمومنین» عنوانی است که خدای تعالی به علی بن ابی طالب داده و هیچ کس دیگر چه قبل و چه بعد از او برازنده این لقب نیست.
در حدیثی آمده است که پیامبر به اصحاب خود فرمود: «هنگام سلام به علی، او را امیرالمومنین خطاب کنید» و در حدیث دیگری آمده است که:« خدا علی علیه السلام را امیرالمومنین نامیده است».
[ویکی فقه] امیر المؤمنین لقب اختصاصی حضرت علی می باشد. از آن در باب هایی نظیر صلات و حج سخن رفته است.
امیرالمؤمنین لقب وصی و جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله و نخستین امام از امامان معصوم، حضرت علی بن ابی طالب علیهماالسلام است.
حکم اعتقاد به امامت امیرالمومنین
اعتقاد به امامت و ولایت امیرالمؤمنین و وصایت و جانشینی بلافصل آن حضرت از رسول خدا صلی الله علیه و آله واجب، بلکه از ارکان ایمان است.
← حکم شهادت ثالثه در اذان
لقب یاد شده، مخصوص نخستین امام معصوم، حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام است و ملقب کردن دیگران حتی دیگر امامان علیهم السلام هر چند، در واقع امیر مؤمنان هستند به امیر المؤمنین، جایز نیست.
حکم اتمام نماز در مسجد کوفه
...

معنی کلمه امیرالمومنین در ویکی واژه

فرمانروای مؤمنان، سرور مؤمنان.لقب بسیاری از خلفای مسلمان به معنای رهبر مؤمنان.
لقب حضرت علی (ع)، امام اول شیعیان.

جملاتی از کاربرد کلمه امیرالمومنین

در سال 1373 به مدت دو سال در شهر خود، دهدشت (استان کهگیلویه و بویراحمد) به تحصیلات حوزه مشغول شد و در سال 1375به حوزه[1] امیرالمومنین (ع) تهران[2] رفت و چهار سال در آنجا مقدمات را به پایان برد.در همان دوران، هر زمان که به دهدشت می­ آمد همیشه کتاب همراهش بود. شاید این میل و علاقۀ عجیب او به کتاب کمی متفاوت از دیگر روحانیون به نظر می­رسید. اغلب روحانیون و طلبه­ها همراهشان سی­دی مداحی[1] بود. او کمتر مداحی گوش می­داد و بیشتر کتاب و سخنرانی همراهش بود. بعد از ظهرها توی مسجد با بچه­ ها  در جلساتی که داشت، گفت‌وگو می­کرد و با آن­ها کتاب می­خواند.
بود طوق بندگی بر گردنت از دادگر طوق شمشیر عمر شد وضوی طاعتت ای شاه از خون جبین یا امیرالمومنین
و هرون الرشید با عباس که از جمله خواص وی بود به نزدیک فضیل عیاض می شد. چون به در خانه رسید قرآن می خواند. بدین ایت رسیده بود که «ام حسب الذین اجتر حواالسیئات ان نجعلهم کالذین آمنوا و عملوا الصالحات، سواء محیاهم و مماتهم، ساء ما یحکمون؟!» معنی آن است که پنداشتند کسانی که کارهای بد کردند که ما ایشان را برابر داریم با کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیک کردند؟ بد حکمی بود که ایشان کردند. پس گفت، «در بزن.» عباس در بزد و گفت، «امیر المومنین در را باز کن.» گفت، «امیرالمومنین نزدیک من چه کند؟» گفت، «امیر المومنین را طاعت دار.» پس در باز کرد. شب بود. چراغ را بکشت. هارون در تاریکی دست گرد می برآورد تا دستش به وی بازآمد. گفت، «آه از این دست بدین نرمی، اگر از عذاب نجات یابد!» آنگاه گفت، «یا امیر المومنین، جواب خدای تعالی را ساخته باش روز قیامت که تو را با هریک مسلمانی یک یک بایستاند و انصاف از تو طلب کند.» هارون به گریستن افتاد. عباس گفت، «خاموش باش که بکشتی امیر المومنین را!» گفت، «یا هامان تو و قوم تو وی را هلاک کردید و مرا می گوئی بکشتی وی را؟» هرون گفت که تو را هامان از آن می گوید که مرا برابر فرعون نهاد. پس هزار دینار در پیش وی بنهاد که این حلال است از مهر مادرم. گفت، «تو را می گویم از آنچه داری دست بدار و به خداوندان ده. تو به من می دهی؟» و از پیش وی برخاست و برفت.
اهلبیت و عترتت شد دستگیر مشرکین یا امیرالمومنین درکربلا بنگر ببین
گفت: امیرالمومنین اینجا آید یا من آنجا روم تا شهادت درست آید؟
وی در کتاب دیگرش می‌نویسد: کشوری که من در آن هستم (ایران) کتاب تفسیر {تقریب القرآن الی الاذهان} را مصادره کردند. همان حکومت کتاب دیگری از من را که نامش {این‌گونه بود حکومت رسول الله و امیرالمومنین} بعد از اینکه اجازه چاپ گرفت و به عدد ده هزار نسخه به چاپ رسید و فهمیدند که این کتاب به آنچه ادعا می‌کنند سیاستشان اسلامی است ضرر می‌زند، دستور به مصادره و سوزاندن آن کردند، اما خوشبختانه نسخه اصلی خطی آن نزدم محفوظ ماند، و الا این کتاب به کلی از بین می‌رفت! و همچنین کتب متعددی را از من مصادره کردند!
بدان که اخلاص، مقامی است رفیع از مقامات مقربین، و منزلی است منیع از منازل راه دین بلکه کبریت احمر و اکسیر اعظم است هر که توفیق وصول به آن را یافت به مرتبه عظمی فایز گردید و هر که موید بر تحصیل آن گردید، به موهبت کبری رسید چگونه چنین نباشد، و حال آنکه آن، سبب تکلیف بنی نوع انسان است چنانکه حق سبحانه می فرماید «و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین» یعنی «بندگان، مأمور به اوامر إلهیه نگردیدند، مگر به آن جهت که عبادت کنند خدای را در حالتی که خالص کننده باشند، از برای او دین را» و لقای پروردگار، که غایت مقصود و منتهای مطلوب است، به آن بسته است همچنان که می فرماید: «فمن کان یرجو لقاء ربه فیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه احدا» یعنی «هر که آرزوی ملاقات پروردگار خود داشته باشد پس باید عمل صالح به جا آورد و در عبادت پروردگار خود، احدی را شریک نسازد» و در بعضی از اخبار قدسیه وارد شده است که «اخلاص، سری است از اسرار من، به ودیعت می گذارم آن را در دل هر یک از بندگان خود، که آن را دوست داشته باشم» و از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که «هیچ بنده ای نیست که چهل روز عملی را به اخلاص از برای خدا به جا آورد، مگر اینکه چشمه های حکمت از دل او بر زبانش جاری می گردد» و فرمود که «عمل را از برای خدا خالص کن، تا اندک آن، ترا کفایت کند» و از حضرت امیرالمومنین علیه السلام مروی است که «چندان در قید بسیاری عمل مباشید و در قید آن باشید که به درجه قبول برسد». آری:
«حضرت امیرالمومنین علیه السلام از برای شخصی که امید به حضرت داشت چیزی فرستاد، و آن مرد هرگز از کسی چیزی نمی طلبید، نه از آن حضرت و نه از غیر او شخصی عرض کرد که این مرد هرگز چیزی از تو سئوال نکرده است و از آنچه فرستادی کمتر هم کفایت او را می کرد حضرت فرمود که خدا مثل تو را در میان مومنین بسیار نکند، من عطا می کنم و تو بخل می ورزی؟ هر گاه من کسی را که امید به من دارد عطا نکنم مگر بعد از سئوال او، پس به او نداده ام مگر قیمت آنچه را از او گرفته ام، زیرا که او در معرض این در آورده ام که آبروئی را که در پیش خدای من بر خاک می مالد بریزم».
گفت: صدق اینست. فتح گفت: امیرالمومنین علی را بخواب دیدم. گفتم مرا وصیتی کن.
چنان که حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود که «من جاد ساد» یعنی «هر که جود ورزید بزرگ گردید».
یازدهم: آنکه بعد از دادن، دست خود را ببوسد، زیرا که به دستی رسیده است که نایب دست خداست و حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود که «چون چیزی به سائل دهد، آنکه چیزی داده است دست خود را به نزد دهان خود برد و ببوسد، به درستی که خدا صدقات را می گیرد و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که صدقه مومن، به دست سائل نمی رسد تا به دست خدا برسد» از حضرت صادق علیه السلام مروی است که «خداوند عالم فرمود: هیچ چیز نیست مگر اینکه دیگری را موکل گرفتن آن کرده ام، مگر صدقه را که به دست خود می گیرم حتی اینکه مرد یا زن خرمائی، یا نصف خرمائی را تصدیق می کند آن را تربیت می کنم و پرورش می دهم، همچنان که کسی کره اسب خود را تربیت می کند، و چون روز قیامت به ملاقات من رسد آن را خواهد دید مثل کوه احد بزرگتر» دوازدهم آنکه چون چیزی به فقیر داد از او التماس دعا کند، زیرا که دعای فقیر در حق او مستجاب می شود.
گفت امیرالمومنین ای مرد پر دعوی بباش تا بیاید آن امام راستین فخر دیار