آیینه خانه
معنی کلمه آیینه خانه در فرهنگ معین
معنی کلمه آیینه خانه در فرهنگ فارسی
( اسم ) اطاقی که آنرا آیینه کاری کرده باشند .
معنی کلمه آیینه خانه در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه آیینه خانه
دل در خیال دیدار آیینه خانهای داشت تا بر ورق زد آتش طاووس پرفشان شد
جلوه ای کن عجب تماشایی است برت آیینه خانه ساخته صبح
جهان ز عکس رخ آن یگانه پر شده است مثال واحد و آیینه خانه پر شده است
کم نیست صحبت دلگر مرد، زن نماند آیینه خانهای هست، گر انجمن نماند
آیینه خانه ای است خموشی که هر چه هست بی گفتگو تمام در او جلوه گر شود
پیداست عکس چهره گل در هوای ابر آیینه خانه کرده چمن را صفای ابر
آیینه خانه ایم و دم از نور می زنیم شمشیر برق بر جگر مور می زنیم
دلت مقابل و آنگاه عرض یکتایی ثبوت وحدت آیینه خانه بوالعجبیست
وحشت کند ز خود دل روشن، چه جای خلق یک تن، هزار تن بود آیینه خانه را
مشو بار روشن ضمیران که گردد ز یک تن پر از خلق آیینه خانه