تبادر
معنی کلمه تبادر در فرهنگ معین
معنی کلمه تبادر در فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] خطور کردن به ذهن.
معنی کلمه تبادر در فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) پیشی جستن پیشدستی کردن . ۲- شتاب کردن . ۳- ( اسم ) پیشی سبقت . ۴- شتاب . جمع : تبادرات .
بهم بشتافتن . پیشی گرفتن او را و بشتافتن سوی آن . با هم شتافتن و پیشی گرفتن در کاری .
معنی کلمه تبادر در دانشنامه آزاد فارسی
در اصول فقه، به اوّلین معنایی که در رویارویی با الفاظ به ذهن شنونده خطور می کند معنای متبادر، و به خود این پدیده، تبادر گویند. اصولیان یکی از راه های تشخیص حقیقت از مجاز را تبادر برشمرده اند؛ یعنی پیشی گرفتن به ذهن . اگر بدون قرینه باشد علامت حقیقت است و نشانۀ آن است که این لفظ برچنین معنایی وضع شده است. مبنای اعتبار تبادر این است که دلالت لفظ بر معنا از سه حال خارج نیست: ۱. یا به دلیل مناسبت ذاتی بین لفظ و معناست که در بحث وضع، بطلان آن اثبات گردیده است، ۲. یا به علّت قرینۀ حالی یا گفتاری است. با توجّه به این که تبادری علامت حقیقت است که بدون قرینه از یک لفظ، معنایی به ذهن سبقت گیرد، طبعاً این فرض از بحث خارج است، ۳. و یا علاقه وضعیه. طبعاً پیشی گرفتن یک معنا از یک لفظ باید تنها ناشی از این باشد که آن لفظ بر این معنا وضع شده است.
معنی کلمه تبادر در دانشنامه اسلامی
تبادر، از علایم حقیقت بوده و به معنای سبقت گرفتن یک معنا به ذهن شنونده بر اثر شنیدن لفظی خاص است، در صورتی که قرینه ای در میان نباشد.
علائم تبادر
در ذهن انسان، معانی بسیاری انباشته شده است که هر چند به تفصیل نسبت به همه آنها علم ندارد، ولی در ارتکاز و عمق ذهن و حافظه او وجود دارد. در مواردی که در معنای لفظی شک می شود، آن لفظ به یکی از اهل عرف عرضه می گردد، اگر در میان معانی متفاوتی که در عمق ذهن او وجود دارد، یک معنا زودتر از دیگر معانی به ذهن او خطور کرد، نشانه این است که لفظ برای آن معنا وضع شده است.
معنای لغوی تبادر
تبادر در لغت به معنای پیش دستی کردن،شتافتن ،پیشی گرفتن، شتاب کردن، مسابقه دادن و بردن مسابقه است. « تبادر الی الذهن» یعنی به خاطر آمد، به یاد آمد.
معنای اصطلاحی تبادر
...
معنی کلمه تبادر در ویکی واژه
شتافتن.
بدون اندیشیدن، معنی را از لفظ فهمیدن.
جملاتی از کاربرد کلمه تبادر
«خِتامُهُ مِسْکٌ» ای ختم به «مسک» رطب ینطبع فیه الخاتم. قال ابن زید «ختامه» عند اللَّه «مسک» و «ختامه» الیوم فی الدّنیا طین. قال ابن مسعود: ممزوج «مزاجه» و خلطه «مسک» و قال علقمة: طعمه و ریحه «مسک». و قیل عاقبته و آخر طعمه «مسک»، ای یوجد ریح المسک عند خاتمة شربه. و قال قتادة: یمزج لهم بالکافور و یختم بالمسک. و قیل: یفرح من شاربه ریح المسک من غیر خمار و تغیّر نکهة و صداع. قرأ الکسائی: خاتمه مسک. الختام: المصدر و الخاتم الاسم. و قیل: معناهما واحد، کما یقال: فلان کریم الطّابع و الطّباع «وَ فِی ذلِکَ» ای و فی مثل هذا الثّواب الّذی ذکرت «فَلْیَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ» ای فلیتبادر المتبادرون بالاعمال الصّالحة و حتّی تنالوها. و قیل: فلیرغب الرّاغبون و لیستبق المستبقون. التّنافس فی الشّیء ان یضنّ به علی الغیر لنفاسته. و قیل: یطلبه کلّ احد لنفسه نظیره: «لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ».
یک درگاه ورودی در ضلع جنوبشرقی بنا وجود دارد که دارای طاق است و دارای عرض ۱٫۶۰ از بیرون و ۱٫۳۲ متر از داخل و ارتفاع ۵٫۵۵ متر است. کوچکبودن درگاه، شکوه و بزرگی بنا را به ذهن متبادر میکند. طاق سردر هلالی و گلویی مقرنسی دارد و دارای سکنجی است که از نخستین مراحل شکلگیری هنر مقرنس حکایت دارد. همانند دیگر بناهای آرامگاهی منطقه، فضای داخلی بنا ساده و فاقد تزئین است و با گچ به ضخامت ۱ تا ۵ سانتیمتر اندود شدهاست.
زاهدی کودتا را در اثر اقدام ارتش میداند و در کتابش بهنوعی نمونه ناپلئون و رضاشاه را در ذهن متبادر میکند و نمیخواهد به کودتایی که رنگ سفید دارند و دست نظامیان را در دستکش مخملی دیپلمات است، آن هم در آن روزگار فکر کند. تکیه او بر عزل قانونی مصدق است.
زنج گفت: سه کار است که در مباشرتِ آن اندیشه نباید کرد و جز به تبادر و تجاسر به جایی نرسد والّا بشرطِ مثابرت و مصابرت در پیش نتوان گرفت یکی تجارتِ دریا وَ التَّاجِرُ الجَبَانُ مَحرُومٌ ، دوم با دشمن آویختن به وقتِ کار،
برخلاف آنچه در اذهان متبادر شده، سعید اسدی کارگردان فیلم اواز قو، نوروز۱۴۰۳ در برنامه مستند "از ایده تا اکران" که از شبکه مستند تلویزیون پخش شد، فیلمنامه آواز قو را متعلق به خود دانست و گفت که فیلمنامه برای پیمان معادی نیست و فیلمنامه را خودش زمانی که در آمریکا بوده نوشته است.
نقاشی، قالب تُنهای تیرهٔ آخرین کارهای لندسر را در ذهن متبادر مینماید. در این صحنه، دو خرس قطبی در میان بقایای متفرق شدهٔ کشتی غرق شده از گروه اعزامی انگلیسی به جستجو میپردازند. یک تلسکوپ، باقیماندهٔ یک نشان رسمی پاره شده، بادبان و استخوانهای انسان.
حملت الی حمائمی کتب الحمی و تبادرت کفی بفک سجاء
ز درنگ رخ چو تابد به وغا چنان شتابد که به عقل هم نیابد صفتی از او تبادر
آیین یزشن یکی از مهم و اساسیترین آیینهای دین کهن ایران یعنی دین زرتشتی بهشمار میآید. واژهٔ «یزشن» از ریشهٔ اوستایی به معنی ستودن، پرستیدن و دعا کردن میآید. این ریشه مفهومهایی چون قربانی کردن و نثارِ فدیه را نیز دربردارد. معادل اوستایی یزشن در سانسکریت، یجنه است که معنی ستایش و نیایش یک خدا را میرساند و نیز معنی وقف کردن، تقدیس کردن، پیشکش کردن و ستودن یک ایزد با دعا و فدیه را دارد اما نزدیکترین معنی که از این ریشه به ذهن متبادر میشود، قربانی کردن است. دو آیین یزشن در ایران و یجنه در هند با یکدیگر قابل مقایسه هستند. با بررسی شباهتهای این دو آیین، میتوان وجود ریشهٔ مشترک کهنی را برای آنها اثبات کرد.
وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً این خطاب با اولیا و اوصیا است، میگوید: مال یتیمان بناحق و گزاف مخورید، وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا یقول: لا تبادروا بأکل مالهم کبرهم و رشدهم، حذرا ان یبلغوا فیلزمکم تسلیم المال الیهم. میگوید بخوردن مال ایشان مشتابید، چنان که بیش از رشد ایشان و زودتر از بزرگ شدن ایشان در اوفتید، و میخورید.
لفظ «آواز» در موسیقی ایرانی از این جهت که سه معنای مختلف را میتواند متبادر کند مورد انتقاد قرار گرفتهاست. این مفاهیم عبارتند از: