اسخان
معنی کلمه اسخان در فرهنگ معین
معنی کلمه اسخان در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه اسخان
کار آنها به دلیل آشنا نبودن مردم به عکاسی، سالها رونقی نداشت اما پس از تغییر محل و استقرار عکاسخانه در چهارراه شریعتی این شهر و همچنین شکیبایی در خور توجه، خانوادههای تبریزی به تدریج از وی برای تهیه عکسهای خانوادگی در خانههایشان دعوت نمودند و این کار کمکم باعث شهرت یافتن وی گشت و بازار عکاسخانه اش رونق گرفت. عکاسخانه اصلان قدیمیترین عکاسخانه تبریز بود و به همین علت نیز اغلب عکسهای قدیمی باقیمانده از خانوادههای مسلمان و مسیحی تبریز توسط وی تهیه شدهاست.
قندیست پارسی کهشکرپاسخان ری در پر حلاوتیش کنند اعترافها
پس از آغاز دوره پهلوی و گسترش عکاسی و افتتاح عکاسخانهها در تهران و سایر شهرستانهای ایران، ضرورت ایجاد یک اتحادیه برای حفظ منافع صنفی و ارتباط بین عکاسان و نیز رشد هنر عکاسی و رابطه با عکاسان شهرستانها و خارج از کشور احساس میشد.
باری در سال ۱۳۳۸ هجری قمری الیاسخان صارم الملک و محمدخان سالار ارفع پسران سردار ظفر بختیاری علیرضاخان بهادرالدیوان بهبهانی را محبوس داشته و برای چند ماه به محال بختیاری تبعید کردند و خانه اش را دستخوش چپاول نمودند.
عینالقضات همدانی (۵۲۵–۴۹۲ هجری قمری) شاگرد او بود. عینالقضات همدانی معتقد بود که در زمان وی ۱۰ تن بودهاند که از دو نوع علوم ظاهری و علوم ذوقی و کشفی بهره بردهاند. به قول او مصداق راسخان در علم شده بودند. قاضی همدانی از ابو عبدالله محمد بن حمویه جوینی، احمد غزالی و ابوحامد غزالی نام بردهاست و از ۷ تن دیگر نامی نبردهاست.
طریق سیم و آن طریق عموم خلق است. آن است که نور این معرفت سرایت کند از انبیا و اولیا و راسخان اندر علم به کسانی که ایشان را بینند و با ایشان صحبت کنند و این را ایمان گویند. و هر که را صحبت پیری پخته و یا عالمی متورع مساعدت کرد اندر شقاوت نماند و هر چند که پیر و عالم بزرگتر، ایمان که از سرایت نور وی باشد عظیم تر، و از این بود که نیک بخت ترین مردم صحابه بودند به سبب سعادت مشاهده احوال مصطفی(ص) و آنگاه تابعین به سبب سعادت مشاهده صحابه. و از این گفت رسول(ص) «خیر الناس قرنی ثم الذین یلونهم» و مثال این قوم چنان بود که کودکی پدر خویش را بیند که هر کجا که ماری بیند از وی بگریزد و خانه به وی بگذارد و این بارها دیده باشد. وی را به ضرورت ایمانی حاصل آید بدان که مار بد است و از وی بباید گریخت. و چنان شود که به طبع هر کجا که مار بیند بگریزد بی آن که حقیقت ضرر آن بداند. و باشد که بشنود که اندر وی زهر است و از این زهر نام داند و حقیقت نداند، ولیکن خوفی تمام حاصل آید. و مثل مشاهده انبیا چنان بود که بیند که کسی را بگزید و بمرد و دیگری را بگزید و نیز بمرد، ضروری به مشاهدت معلوم شود و این منتهای یقین بود و مثل علمای راسخ چنان بود که این ندیده باشد، ولیکن به نوعی از قیاس مزاج آدمی بدانسته باشد و مزاج مار بدانسته و مضادت میان ایشان بدانسته، و بدین نیز یقین حاصل آید، ولیکن نه چون مشاهدت بود و ایمان همه خلق الا علمای بزرگ، همه از سرایت صحبت علما و بزرگان خیزد و علاج قریب ترین این است.
وَ لَوْ رَدُّوهُ متدبّراناند در قرآن. میگوید: اگر چیزی برایشان پوشیده شود، چنان که بنزدیک ایشان باختلاف ماند، آن را بکتاب خدا برندید، و با رسول وی و با اولی الأمر. گفتهاند: اولی الأمر ابو بکر است و عمر و عثمان و علی، و گفتهاند: امیراناند که بر لشکرها گماشته بودند، و گفتهاند: فقهاء دیناند و علماء اسلام، که راسخاناند در علم، خطا و صواب شناسند، و مواضع شکر و صبر دانند، و بمکاید حرب راه برند.
و گفتهاند تقوی باید با حق و تواضع با خلق، و زهد با دنیا، و مجاهدت با نفس تا از راسخان در علم باشی. این راسخان درین آیت هم ایشاناند که در آن آیت گفت: لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ. پس معنی هر دو آیت آنست که راسخان در علم میگویند: ما بگرویدیم بآنچه اللَّه فرو فرستاد، کلّ من عند ربنا دریافته و نادریافته ما، همه پاکست و راست، و از نزدیک خداوند ما جلّ جلاله.
راسخان در تاب انوار خدا نه به هم پیوسته نه از هم جدا
شکرپاسخان عود مجمر به دست معنبرخطان مشک و عنبر به دست
استپان بعد از چند سال، با دوشیزه «وارینکا» که از ارمنیهای تبریز بود، زناشوئی کرده دارای چهار فرزند میشود و به علت موفقیت در کار عکاسی، در اندک زمان زندگانی مرفهی یافته، حتی یک خانه باغچهای در کوچه «قره دام داش» تبریز،[توضیحات ۲] خریداری کرده، عکاسخانه خود را به آنجا منتقل میکند. وی در جنبش مشروطه، به علت علاقه فراوانی که به آزادی و آزادیخواهان داشته به دسته مجاهدان تبریز و مشروطه خواهان میپیوندد.
وی در سال ۱۲۲۹ش. (۱۸۵۰م) در شهر اردوباد، در کرانه شمالی رود ارس چشم به جهان گشود. عکاسی را در تفلیس فرا گرفت و سپس همراه برادر کوچکش رهسپار تبریز شد و اولین عکاسخانه را در این شهر بنیاننهاد.
وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ. این ابتداء سخن است، که بر إِلَّا اللَّهُ وقفی تمام است. میگوید که راسخان در علم از دانش تأویل نومیدند. و دلیل بر آن قرائت ابی کعب است و در مصحف انس و بو صالح. و ابتغاء تأویله و ما لهم بتأویله من علم إن تاویله إلا عند اللَّه. عمر عبد العزیز هر گاه که این آیت بر خواندی گفتی: انتهی علم الراسخین فی الغلم بتأویل القرآن الی ان قالوا «آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا».
استپانیان در کوچه پستخانه واقع در ناحیه ۷ تبریز، اتاقی اجاره کرده، عکاسخانه خود را دائر کرد و در مدت زمان بسیار کوتاهی، در کار خود موفقیت شایانی به دست آورد و به سبب داشتن خوئی نرم و مردم داری و به علت اینکه با هر کس با عبارت «بالام جان» برخورد مینمود، عکاسخانه و شخص او به نام «بالام جان» معروف اهل تبریز شد. او همه وسائل عکاسی خود را از تفلیس وارد میکردهاست.
قوله: لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ راسخان در علم ایشانند که انواع علوم ایشان را حاصل شده: علم شریعت، علم طریقت، علم حقیقت. علم شریعت آموختنی است، علم طریقت معاملتی است، علم حقیقت یافتنی است. علم شریعت را گفت: فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ. علم طریقت را گفت: وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ. علم حقیقت را گفت: وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً. حوالت علم شریعت را با استاد کرد. حوالت علم طریقت با پیر کرد. حوالت علم حقیقت با خود کرد. هر که پندارد که در علم شریعت واسطه استاد بکار نیست زندیق است، هر که چنان نماید که علم طریقت بیپیر میسّر شود، فتّان است. هر که گوید علم حقیقت را جز حق معلّم است مغرور است. گفتهاند: راسخان در علم ایشانند که علم شریعت بیاموختند، و آن گه باخلاص آن را کار بستند، تا علم حقیقت اندر سر بیافتند، چنان که مصطفی (ص) گفت: «من عمل بما علم ورّثه اللَّه علما لم یعلم».
اصغر بیچاره در ۱۳۰۶ (یا ۱۳۰۹)، فرزند میرزاباقر بیچاره گنابادی، در تهران به دنیا آمد و از ۱۳ سالگی به عنوان کارگر ساده در یک عکاسی به کار مشغول شد، پس از چند سال در لالهزار تهران مغازهای باز کرد که نام آن عکاسخانه شهرزاد بود و به زودی تبدیل به پاتوق هنرمندان و نویسندگان معروف آن زمان شد.
ابن عباس گفت رسوخ ایشان و ثبوت ایشان در علم آنست که گفتند آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا همانست که عائشه گفت «من رسوخ علمهم الایمان بمحکمه و متشابهه و ان لم یعلموا تأویله» از مصطفی (ص) پرسیدند که راسخان در علم کداماند؟ گفت «من برّت یمینه و صدق لسانه، و استقام قلبه و عفّ بطنه و فرجه، فذلک الراسخ فی العلم».
تنها دخترش ماری که در واپسین سالهای عمر آنتوان خان عکاسخانه را اداره میکرد، بابت دوستیای که با محمدرضا شاه پهلوی داشت، توانست ۶۹۶ قطعه از شیشهها را از توقیف درآورد. این شیشهها و شماری از عکسهای کار سوروگین بعد از مرگ او و تعطیل شدن عکاسخانهاش به کلیسای پروتستان آمریکایی تهران منتقل شد؛ و در سال ۱۹۵۱ این آثار در اختیار موسسهٔ اسمیتسونین در شهر واشینگتن قرار گرفت و اکنون در گالری هنر فریر است. نمایشگاهی از عکسهای او به سال ۱۹۸۳ در آن گالری برگزار شد.
مذهب اهل سنت و تسلیم، و راسخان در علم، و ثابتان در ایمان، و جمهور اهل اثبات و جماعت آنست که نامعقول قبول کردن بتسلیم درست آید و اهل تکلف و کلام میگویند که معقول بقبول درست آید.
اخوان الصفا احتمالاً ایرانی نسب، و به گمان قوی، شیعی مذهب بودهاند. شاهد نکته نخست آن است که آنان گاه به برابر نهادِ فارسی واژهها اشاره میکنند و گاه برای بیان مقصود خود، اساساً جز واژه ای عجمی نمییابند. در برخی نسخههای رسائل، اشعاری فارسی نیز آمدهاست که به احتمال ـ همچون اشعار عربی ـ از افزودههای ناسخان است.