( آبست ) آبست. [ ب ِ ] ( ص ) مخفف آبستن : مریمان بی شوی آبست از مسیح خامشان بی لاف و گفتار فصیح.مولوی.مشتری شو تا بجنبد دست من لعل زاید معدن آبست من.مولوی.آنچه آبست است شب جز آن نزاد حیله ها و مکرها باد است باد.مولوی.از یکشبه همخوابی جود تو عجب نیست گر لای سترون شود آبست نعم را.معالی بلخی.|| ( اِ ) زهدان. رحم. آبست. [ ب َ ]( اِ ) جزو درونی پوست ترنج و بادرنگ و امثال آن ، که آن را گوشت پوست و پیه پوست نیز گویند. || ( ص ) زمین آماده شده برای زراعت ، ظاهراً مخفف آب بسته. ابست. [ اَ ب ِ / اِ ب َ ] ( اِ ) گوشت ترنج است و به عربی شحم الاترج گویند. ( برهان ). بلغت مغربی گوشت بالنگ است. ( تحفه ). پیه بالنگ.
( آبست ) ( اسم ) جزو درونی پوست ترنج و با درنگ و مانند آن گوشت پوست پیه پوست . مخفف آبستن جزو درونی پوست ترنج گوشت ترنج
معنی کلمه آبست در ویکی واژه
آبَست زهدان، رحم. آبستن، نک آبسته. بخش درونی پوست مُرکبات.
جملاتی از کاربرد کلمه آبست
همچو آبستنان نقط بر روی میرود گرچه حامل افتادست
در سال ۱۹۲۴ یک کاریاب به نام لوئیز استیل فیشینگر را برای ساخت کارتونهای طنز برای بزرگسالان استخدام کرد. او در این مدت در پروژههای شخصیاش به ساخت چندین فیلم آبسترهٔ اکسپریمنتال با استفاده از تکنیکهای مختلف فیلمبرداری و پخش مشغول شد. یکی از این تکنیکها استفاده از چند پروژکتور همزمان برای پخش فیلم بود. فیشینگر در سالهای ۱۹۲۶ و ۱۹۲۷ چندین فیلم را با کمک از این تکنیک برای عموم به نمایش درآورد. در این مدت با معضلات مالی بسیاری شد و سرانجام در ژوئن ۱۹۲۷ برای فرار از طلبکارانش مخفیانه مونیخ را به مقصد برلین ترک کرد. او که پیاده و فقط به همراه ضروریترین لوازم راهی برلین شده بود، در طول راه ۳۵۰ عکس مختلف از مسیر روستایی گرفت که بعدها در فیلمی با نام پیاده از مونیخ تا برلین پخش شد.
کای تشنه خفته در بیابان برخیز که هر چه هست آبست
«آن نه زلفست و بنا گوش که روزست و شبست» یا نه ای دوست که نیلوفر تر در آبست
. . . و در این نبرد (جلولا) بسیاری مردان کشتند و زنان و کودکان بسیاری نیز به اسارت گرفتند پس از چند ماه که اسرا به مدینه رسیدند خلیفه زمان (عمر) دید زنان همه آبستن شده، علت را پرسید گفتند متعه (صیغه) سربازان بودند، سپس (عمر) مکرر گفت که از فرزندان این زنان به خداوند پناه میبرم و (گفت) زین پس دیگر این فعل (متعه) در ممالک اسلامی جایز نمیباشد (اخبار الطوال، ص 123).
ممیر تشنه که آبست نیست خاک و سراب ز ما بجوی که مستغرقیم در دریا
۱- «علت بنیادی کشته شدن او آن بود که مردم یکی از پسران او را پسر شاه عباس میدانستند، زیرا شاه عباس یکی از زنان حرم خود را به امامقلی خان بخشیده بود و آن زن هنگامی که به خانهٔ امامقلی خان رفت آبستن بود و پس از شش ماه پسری آورد که فرزند وی معرفی شد ولی در حقیقت از شاه عباس به وجود آمده بود. این پسر صفیقلی خان نام داشت و پس از مرگ شاه عباس چون شاه صفی همهٔ فرزندان و نوادگان او را کشت، از وجود وی نیز آرام نداشت و از بیم آنکه مبادا روزی امامقلی خان او را در فارس به سلطنت بردارد و با قوای آماده و مجهز خود به اصفهان تازد، مصمم بود که امامقلی خان را با همهٔ فرزندان و نزدیکانش نابود کند».
آبست و زعفران حسد تو که حاسدت بر چشم چشمه دارد و بر چهره زعفران
من به عیسی مسیح، پسر یگانه او، خداوند ما، ایمان دارم که با کار و فیض روح القدس آبستن شد، از مریم باکره به دنیا آمد، تحت نظر پونتیوس پیلاطس رنج کشید، مصلوب شد، مرد و دفن شد، به جهنم فرود آمد. در روز سوم او از مردگان برخاست، به آسمان بالا رفت و در دست راست خدا، پدر قادر مطلق نشسته است. از آنجا باید بیاید تا زنده ها و مردگان را قضاوت کند.
و کسی نگفت که چرا آب همی بسرما بفسرد و سخت شود چو سنگ و هوا همی سخت نشود، و خاک برتری چرا بفسرد؟ و کسی نگفت که چرا آب همی بکلوخ اندر شود و بسنگیاندر نشود؟و کسی نگفت که چرا آب همی از بالا سوی نشیب آیدو ببالا بر نشود، و باد همی ببالا بر شودو هم بنشیب؟ و از بهر آنک مردان همی این چیزها را برین نهاد بینند، پندارند کزین معانی سؤال واجب نیاید، چنانک اگر کسی پرسد که چرا آتش همی پنبه را زود سوزد و هیزم را دیر همی سوزد؟ مرنادان را همی ازین سؤال خنده آید و گویند: این چه سخن باشد؟و کسی نگفت که روغن کو نیز آبست چرا بر سر آب همی ایستد و بآب همی نیامیزد؟ و چرا آتش او را بسوزد؟و کسی نگفت که چرا آتش هیزم تر را بآغاز نگیردو بآخر بگیردش و بسوزدش؟ و کسی نگفت که اگر آتش همی چیزهاء خشک را بیفروزد، سنگ خشکست، چرا سنگ را نیفروزد؟ و کسی نگفت که چرا آب با سیماب نیامیزد؟و کسی نگفت که سرب (کو) گدازندهترین گوهریست، چرا چواندردیگی که صد من سرب (اندرو) باشد و یک من آب، آتش مر آن دیگ را تا از آن آباندرو چیزی بر جایست نگدازد؟ و کسی نگفت که چرا آهن کو سختتر از زرست بآتش بسوزد و زر نسوزد؟
در سال ۱۹۳۳ و با قدرت گرفتن نازیها در آلمان، هنر آبستره و تجربی توسط دولت جدید «هنر منحرف» لقب گرفت و ساخت و پخش فیلمهای تجربی به شدت محدود شد. با این حال فیشینگر دست از فعالیت نکشید و به ساخت فیلمهای آبستره و گذران زندگی از راه تهیه آگهیهای تبلیغاتی ادامه داد. یکی از این آگهیها به نام «موراتی میتازد» که برای یک شرکت سیگارسازی و به شیوهٔ استاپموشن و رنگی ساخته شده بود و چندین سیگار را در حال رقصیدن نشان میداد، در کل اروپا شهرت پیدا کرد. فیشینگر با وجود برخوردهایی که هر از گاهی با نیروهای حکومتی داشت، در سال ۱۹۳۵ موفق به تکمیل پروژهٔ «قطعهٔ آبی» شد که با تحسین منتقدین روبرو شد و بر خلاف انتظار از دولت مجوز پخش گرفت.
گویم شبا به صد گهر آبستنی ولیک چندان دوصد ز دیده فشانم تو را، مزای
«یک روز عصر قدم زنان در راهی میرفتم، در یک سوی مسیرم شهر قرار داشت و در زیر پایم رودخانه. خسته بودم و بیمار ایستادم و به آن سوی رود نگاه کردم، خورشید غروب میکرد. ابرها به رنگ سرخ همچون خون درآمده بودند. احساس کردم جیغی از دل این طبیعت گذشت، به نظرم آمد از این جیغ آبستن شدم. این تصویر را کشیدم، ابرها را به رنگ خون واقعی کشیدم، رنگها جیغ میکشیدند. این بود که جیغ پدید آمد.»
حاصل ازدواج سید مصطفی با هاجر، دو فرزند دختر بنام مولودآغا خانم و فاطمه و سه فرزند پسر به نامهای مرتضی، نورالدین و روحالله بود. روحالله آخرین فرزند بود در حالی که هاجر به فرزند آخر آبستن بود، سید مصطفی به همراه مردم روستا که برای سرجانشاندن اربابان و مالکان اطراف به خارج از شهر میرود و پیش از بازگشت به خانه هاجر فرزند خود را به دنیا میآورد و او را سید روحالله نام مینهد.
معنای لغوی آبستراکسیون، ممانعت است، و در چارچوب مجلس به عمل یا کوشش اقلیتی از نمایندگان پارلمان برای جلوگیری از اخذ تصمیم و تصویب قانون، با استفاده از ابزار قانونی گفته میشود؛ این جلوگیری میتواند با استفاده از ارائهٔ نطقهای پیاپی، طرح موارد وقتگیر در زمان رأیگیری و خروج از صحن مجلس برای از اکثریت انداختن مجلس و لغو دستور یا لایحهٔ مورد بحث صورت میگیرد.
بارداری یا حاملگی، به وضعیتی گفته میشود که زن در رحم خود دارای رویان یا جنین باشد. به دوران بارداری «دورهٔ آبستنی» نیز گفته میشود؛ این دوره با به دنیا آمدن نوزاد (زایمان) به پایان میرسد.
از شب بخت سیاهم صبح امیدی نزاد حرف خواب آلودگان است این که شب آبستن است
لازم است ذکر شود که در اول بازی لباس لوسی خونی است که میشود گفت نشانه درگیری او با مأموران امنیتی آبسترگو بودهاست. همچنین دزموند در آخر قابلیتهای اجداد خود را به دست میآورد.
نعت تو شها ناسخ آیات عذابست با نعمت تو دوزخ سخن آتش و آبست