اب
معنی کلمه اب در لغت نامه دهخدا

اب

معنی کلمه اب در لغت نامه دهخدا

( آب ) آب. ( اِ ) ( اوستائی آپ ap، سانسکریت آپ َ apa، پارسی باستانی آپی api، پهلوی آپ ap ) مایعی شفاف بی مَزه و بوی که حیوان از آن آشامد و نبات بدان تازگی و تری گیرد. و آن یکی از چهار عنصر قدماست و به عربی آن را ماء و بلال خوانند. و ابوحیّان و ابوالحیوة و ابوالعباب و ابوالغیاث و ابومدرک از کنیتهای آن است و در بعض لهجه های فارسی آف ، آو، و اَو گویند . حصبه ، وبا، نوبه ، ذوسنطاریا و بسیاری از بیماریهای وافِده و نیز بقاعی از آب ناپاک و آلوده زاید. || دریا. بحر. مقابل خشکی و برّ. || دریاچه. بحیره :
بیاورد لشکر بدریای چین
بر او تنگ شد پهن روی زمین
بدانگه کجا خواست بگذاشت آب
به پیران چنین گفت افراسیاب.فردوسی.بمادر چنین گفت کافراسیاب
فرستاد و خوانَد مرا نزد آب [ دریای چین ].فردوسی.دگر نامور گنج افراسیاب
که کس را نبود آن بخشکی و آب.فردوسی.که بازارگانان ایران بدند
به آب و بخشکی دلیران بدند.فردوسی.قضا را من و پیری از فاریاب
رسیدیم در خاک مغرب به آب.سعدی.مراپیر دانای مرشد شهاب
دو اندرز فرمود بر روی آب.سعدی.- آبهای اسلامبول ؛ دریاهای ساحلی آن.
|| رود. نهر. جوی. چشمه : واندر وی [ اندر دریاچه بتمان ] آبها درافتد از بتمان میانه. ( حدودالعالم ). و چون از آنجا [ از سول ] بهندوستان بروی تا بحسینان راه اندر میان دو کوه است و اندر این راه هفتاد و دو آب بباید گذاشتن. ( حدودالعالم ).
رسیدند بر آب گل زرّیون
شهنشاه را گیو بد رهنمون.فردوسی.بد آن آب را نام گل زرّیون
بدی در بهاران چو دریای خون.فردوسی.ز جنگش بپستی بپیچید روی
گریزان همی رفت پرخاش جوی
چو از آب وز لشکرش دور کرد
بزین اندر افکند گرز نبرد.فردوسی.دو [ شهر ] در بوم بغداد و آب فرات
پر از چشمه و چارپای ونبات.فردوسی.ملک بر پسران قسمت کرد، ترکستان از آب جیحون تا چین و ماچین تور را داد. ( نوروزنامه ).
عاقل بکنار آب تا ره می جست
دیوانه پابرهنه از آب گذشت.؟- آب زمزم ؛ چشمه زمزم.
- آب علا ؛ چشمه علا بدماوند.
- آب گرم ؛ هر چشمه که آبش بطبع گرم بود.

معنی کلمه اب در فرهنگ معین

( آب ) خفته (بِ خُ تِ ) (اِمر. ) ۱ - آب راکد. ۲ - ژاله . ۳ - برف . ۴ - تگرگ . یخ . ۵ - شیشه ، بلور. ۶ - شمشیر (در غلاف ).
دهان (بِ دَ ) (اِمر. ) آبی لزج و اندکی قلیایی که از غده های دهان ترشح گردد و وقتی با غذا آمیخته شود موجب سهولت هضم آن می گردد، بزاق .
رز (بِ رَ )(اِمر. ) ۱ - شراب ، می . ۲ - آب زهر.
خانه (نِ ) (اِمر. ) مستراح ، مبرز، مبال .
[ په . ] ( اِ. ) مایعی است شفاف ، بی طعم و بی بو، مرکب از دو عنصر اکسیژن و ئیدروژن ، o ۲ H ، در باور قدما یکی از چهار عنصر «آب ، آتش ، باد، خاک » محسوب می شده . معانی کنایی آب : ۱ - آبرو. ۲ - جلا، درخشندگی . ۳ - رونق . ۴ - اشک . ۵ - عرق . ۶ - نازکی . ۷ -
[ سر - عبر. ] ( اِ. ) ۱ - یازدهمین ماه از سال سریانی برابر با «مرداد ماه ». ۲ - نام ماه یازدهم سالِ یهود.
ریختگی (تِ ) (حامص . ) آبروریزی ، افتضاح .
( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - پدر، ج . آباء. ۲ - کشیش .

معنی کلمه اب در فرهنگ عمید

( آب ) ۱. (شیمی ) ماده ای مایع، بی طعم، بی بو، و مرکب از اکسیژن و هیدروژن با فرمول شیمیایی h۲o که در طبیعت به مقدار زیاد موجود است و سه ربع روی زمین را فراگرفته. در صد درجۀ سانتی گراد جوش می آید و در صفر درجۀ سانتی گراد منجمد می شود.
۲. مقدار زیادی از این مایع که در یک جا جمع شود، مانندِ دریا، برکه، و دریاچه.
۳. عصارۀ میوه: آب سیب.
۴. هرچیز شبیه آب که از بدن انسان ترشح می شود، مانندِ عرق، ادرار، منی، و اشک.
۵. مایعی که چیزی را در آن پروریده یا پخته باشند: آب آلو، آب انجیر، آب گوشت.
۶. مایعی که از تقطیر به دست می آید: آب نعنا.
۷. [قدیمی] یکی از چهار عنصر.
۸. [قدیمی، مجاز] رونق، رخشندگی.
۹. [قدیمی، مجاز] آبرو، اعتبار: گر برای او نباشد تو نخواهی صدر و قدر / ور برای تو نباشد او نخواهد جاه و آب (انوری: ۲۴ ).
۱۰. [قدیمی، مجاز] جاه.
۱۱. [قدیمی، مجاز] رواج.
۱۲. [قدیمی، مجاز] طرز و طریق.
* آب آتش رنگ: [قدیمی، مجاز] شراب سرخ.
* آب آتشگون: [قدیمی، مجاز] آب آتش رنگ، شراب سرخ رنگ، آب آتش زا، آب آتش نما، آب آتشین.
* آب آلو:
۱. آبی که از آلو بگیرند.
۲. آبی که آلوی خشک را در آن خیسانیده باشند.
* آب انداختن: (مصدر لازم )
۱. جدا شدن آب برخی مواد غذایی مایع از دیگر اجزای آن.
۲. جاری کردن یا پُر کردن آب در جایی مانند کشتزار و حوض.
* آب انگور:
۱. افشرۀ انگور، آبی که از انگور رسیده بگیرند.
۲. [قدیمی، مجاز] شراب، عرق، می، باده.
* آب بسته: [قدیمی، مجاز]
۱. یخ.
۲. برف.
۳. تگرگ.
۴. آب فسرده، آب خفته.
* آب بقا: [قدیمی] = * آب حیات
* آب بینی: آب غلیظ که از بینی می آید، خل، خیل.
* آب پشت: [قدیمی] آبی که از غدد تناسلی مرد هنگام جماع یا استمنا خارج می شود، منی.
* آب تاختن: (مصدر لازم ) [قدیمی، مجاز] شاش کردن، ادرار کردن، پیشاب ریختن، آب افکندن، آب انداختن: ز قلب آن چنان سوی دشمن بتاخت / که از هیبتش شیر نر آب تاخت (رودکی: ۵۴۱ ).
* آب تبلور: (شیمی ) آبی که در برخی مواد متبلور، مانند بلورهای کات کبود به حالت ترکیب در مواد شیمیایی وجود دارد و اگر آن را به وسیلۀ حرارت خارج سازند خاصیت تبلوری آن ماده از میان می رود.
* آب تلخ: [قدیمی، مجاز]
۱. شراب.
۲. عرق.
* آب حیات:
۱. آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، آب زندگی، آب بقا، آب حیوان، آب خضر، چشمۀ خضر، چشمۀ حیات، چشمۀ حیوان، چشمۀ زندگی، چشمۀ نوش: کنونم آب حیاتی به حلق تشنه فروکن / نه آنگهی که بمیرم به آب دیده بشویی (سعدی۲: ۶۱۳ ).
۲. [مجاز] دهان معشوق.
* آب حیوان: [قدیمی] = * آب حیات: که دراین راه در بدی نیکی ست / کآب حیوان درون تاریکی ست (سنائی: ۲۰ ).
* آب خضر: [قدیمی] = * آب حیات
* آب خفته: [قدیمی، مجاز]
۱. آب ایستاده و راکد.
۲. یخ.
۳. برف.
* آب دادن: (مصدر متعدی )
۱. دادن آب به کسی یا حیوانی.
۲. آبیاری کردن باغچه یا کشتزار.
۳. [مجاز] رویۀ فلزی را با آب فلز دیگر پوشاندن.
۴. [مجاز] زراندود یا سیم اندود کردن فلز.
* آب دهان: ‹آب دهن› آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج می شوود، بزاق، تف، تفو، خیو، خدو، بفج.
* آب دیده: [قدیمی، مجاز] اشک چشم، سرشک.
* آب رخ: [قدیمی، مجاز]
۱. آبرو، شرف، اعتبار.
۲. ارج و قدر.
۳. نیک نامی: خاقانیا زنان طلبی آب رخ مریز / کآن حرص کآب رخ برد آهنگ جان کند (خاقانی: ۸۶۰ ).
* آب رز: [قدیمی]
۱. آبی که از شاخه های بریدۀ تاک بچکد.
۲. [مجاز] باده، می: آب رَز باید که باشد در صفا چون آب زر / گر ز زرّ مغربی ساغر نباشد گو مباش (ابن یمین: ۱۱۶ ).
۳. آب زهر.
* آب رزان: ‹آب رَز› [قدیمی، مجاز] باده، شراب انگوری.
* آب رفتن: (مصدر لازم ) کوتاه شدن پارچه یا لباس نو به واسطۀ شستن آن در آب.
* آب رکنی:
۱. آب رکن آباد.
۲. نهری در شیراز که سرچشمه اش در شمال این شهر و از آثار رکن الدولۀ دیلمی است.
* آب زر: آب طلا، محلول زر که با آن بنویسند یا تذهیب کاری بکنند.
* آب زندگی: ‹آب زندگانی› = آب حیات: معنی آب زندگی و روضهٴ ارم / جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست (حافظ: ۱۴۸ ).
* آب ژاول: (شیمی ) محلول زردرنگی مرکب از آب، نمک طعام، و هیپوکلریت سدیم که برای گندزدایی و رنگ زدایی به کار می رود.
* آب سبز: (پزشکی ) از امراض چشم که عوارض آن افزایش فشار داخلی چشم و درد و سفتی کرۀ چشم و محدود شدن میدان دید است و ممکن است منجر به کوری شود، گلوکوم.
* آب سبک: (شیمی ) آبی که مواد معدنی در آن کم باشد، آب گوارا.
* آب سخت: (شیمی ) آبی که مواد معدنی در آن بسیار باشد و صابون در آن خوب کف نکند.
* آب سفید: ‹آب سپید› (پزشکی ) = آب مروارید
* آب سیاه: ‹آب سیه›
۱. (پزشکی ) از امراض چشم که باعث تیرگی و نابینایی چشم می شود، آمورز.
۲. [قدیمی، مجاز] شرابی که از انگور سیاه گرفته باشند، شراب انگوری.
۳. [قدیمی] آب بسیار و عمیق، غرقاب.
۴. [قدیمی] سیل.
۵. [قدیمی] نیستی، مرگ: زردگوشان به گوشه ها مردند / سر به آب سیه فروبردند (نظامی۴: ۶۰۲ ).
* آب سیه: [قدیمی] = * آب سیاه: زردگوشان به گوشه ها مردند / سر به آب سیه فروبردند (نظامی۴: ۶۰۲ ).
* آب شدن: (مصدر لازم )
۱. گداخته شدن.
۲. [مجاز] واشدن جسم جامد در اثر حرارت.
۳. [مجاز] شرمنده شدن.
۴. حل شدن چیزی در حلال.
۵. [مجاز] بسیارلاغر شدن.
* آب شنگرفی: [قدیمی، مجاز]
۱. شراب سرخ.
۲. اشک خونین.
* آب فسرده: [قدیمی]
۱. یخ.
۲. برف.
* آب کردن: (مصدر متعدی )
۱. جسم جامد را در آب حل کردن، جسمی را به وسیلۀ حرارت ذوب کردن، گداختن.
۲. [عامیانه، مجاز] فروختن کالای بنجل و نامرغوب با حیله و تزویر.
* آب کشیدن: (مصدر متعدی )
۱. آب را با دلو از چاه بالا آوردن.
۲. بردن آب با ظرف از جایی به جایی.
۳. جامه یا پارچه ای را در آب شستن.
۴. [عامیانه] چرک کردن زخم به سبب آلوده شدن با آب ناپاک.
* آب گرم: (زمین شناسی ) چشمه ای که در برخی نقاط از زمین می جوشد و ممکن است دارای گوگرد و مواد معدنی دیگر باشد. در این صورت آب آن برای معالجۀ امراض پوستی نافع است.
* آب مژه: ‹آب مژگان› [قدیمی، مجاز] اشک چشم.
* آب معلق: [قدیمی، مجاز] آسمان.
* آب میان بافتی: (زیست شناسی ) مایعی که سلول های بدن در آن غوطه ور هستند و بر اثر تراوش قسمتی از پلاسمای خون از دیوارۀ مویرگ ها حاصل می شود.
* آب وگل: [مجاز] خانه، بنا، ساختمان.
* آب وهوا: (زمین شناسی )
۱. اوضاع جوی اعم از سرما، گرما، فشار جوی، و وزش بادها در یک شهر یا ناحیه.
۲. متوسط اوضاع جوی در طی سالیان مختلف در یک شهر یا ناحیه، اقلیم.
* از آب و گل در آمدن: [عامیانه، مجاز] رشد کردن و به سن بلوغ رسیدن کودک.
۱. ماه یازدهم سال سُریانی یا رومی مطابق مردادماه.
۲. ماه یازدهم از سال ملی یهود.
۳. ماه هشتم در تقویم شمسی کشورهای عربی که بعد از تموز و پیش از ایلول و مطابق ماه اوت فرنگی است.
پدر.

معنی کلمه اب در فرهنگ فارسی

( آب ) ( اسم ) نام ماه پنجم یا یازدهم سالماه خاص یهودی و سریانی . در اصطلاح سریانی رومی ماه آب با ماه ششم اغسطس سال مالی. ترکان یعنی با ماه اوت یولیانی مطابق است .
مایعی شفاف بیمزه و بوی یکی از چهار عنصر قدماست
پدر
( اسم ) ۱ - پدر والد. جمع : آبائ . ۲ - روحانی مسیحی پادری . جمع : آبائ : آبائ کلیسا . یا اب و ابن و روح القدس

معنی کلمه اب در دانشنامه عمومی

آب. آب یک ترکیب معدنی، شفاف، بی مزه، بدون بو و تقریباً بی رنگ است که مادهٔ اصلی تشکیل دهندهٔ هیدروسفر کره زمین و مایعات موجود در همهٔ موجودات زنده شناخته شده است ( که به عنوان حلال عمل می کند ) . با اینکه آب هیچ نوع کالری یا مواد مغذی آلی ندارد، وجودش برای همه اَشکال شناخته شدهٔ حیات، الزامی است و در صورت اتمام آن، حیات روی کره زمین پایان می یابد. فرمول شیمیایی آن H2O است، به این معنی که هر یک از مولکول های آن، حاوی یک اکسیژن و دو اتم هیدروژن است که توسط پیوندهای کووالانسی به هم متصل شده اند. دو اتم هیدروژن با زاویه ۱۰۴٫۴۵ درجه به یک اتم اکسیژن متصل می شوند.
بیشترین چگالی آب خالص در دمای ۳٫۹۸ درجه سلسیوس ( ۳۹٫۱۶ درجه فارنهایت ) حاصل می شود که برابر ۱ گرم بر سانتی متر مکعب یا ۱۰۰۰ کیلوگرم بر متر مکعب است.
آب نقش بسیار مهمی در اقتصاد جهان دارد. نزدیک به ۷۰٪ آب شیرین مصرفی توسط انسان در کشاورزی مصرف می شود. ماهی گیری در آب های شیرین و شور، یکی از منابع اصلی درآمد در بسیاری از کشورها است. بیشتر کالاهای مصرفی و اساسی از طریق مسیرهای آبی و توسط کشتی ها و قایق ها جابه جا می شود. در کاربردهای سرمایش و گرمایش خانگی و صنعتی از مقادیر زیادی آب و بخار استفاده می شود. آب، حلالی عالی برای بسیاری از مواد معدنی و آلی محسوب می شود و به همین دلیل در مصارف صنعتی و خانگی مانند آشپزی و شُستشو کاربرد فراوانی دارد. آب، یخ و برف در بعضی ورزش ها و بازی های تفریحی مانند شنا، قایق رانی، اسکی روی یخ و غیره نقش اساسی دارند.
آب ( H2O ) یک ترکیب معدنی قطبی است که در دمای اتاق مایع، بی مزه، بی بو و تقریباً بی رنگ است. این ماده به دلیل قابلیت آن در حل مواد بسیار زیادی به عنوان «حلال جهانی» شناخته می شود. در حقیقت آبی که در طبیعت یافت می شود، تقریباً همیشه دارای چندین ماده حل شده در آن می باشد و برای تولید آب خالص باید فرایندهای بسیاری انجام شود. آب تنها ماده رایجی است که در شرایط عادی کره زمین، به صورت جامد، مایع و گاز وجود دارد.
همراه با اکسیدان، آب یکی از دو نام رسمی برای ترکیب شیمیایی H2O است؛ همچنین به فاز مایع H2O آب گفته می شود. دو حالت متداول دیگر آب، فاز جامد آن است که به آن یخ می گویند و فاز گازی آب که به آن بخار آب یا بخار می گویند. افزودن یا حذف گرما می تواند باعث تغییر فاز شود: انجماد ( آب به یخ ) ، ذوب شدن ( یخ به آب ) ، تبخیر ( آب به بخار ) ، چگالش ( بخار به آب ) ، تصعید ( یخ به بخار ) و رسوب ( بخار به یخ ) .
آب (فیلم ۱۹۸۵). آب ( انگلیسی: Water ) فیلمی بریتانیایی در سبک کمدی به کارگردانی دیک کلمنت است که در سال ۱۹۸۵ منتشر شد.
• مایکل کین
• ولری پرین
• برندا واکارو
• بیلی کانلی
• لئونارد راسیتر
• دنیس داگن
• دیک شاون
• فرد وین
• بیل بـِیلی
• فولتون مک کی
• مورین لیپمن
آب (فیلم ۲۰۰۵). آب ( هندی: वाटर ) فیلمی در ژانر درام و رمانتیک به کارگردانی دیپا مهتا است که در سال ۲۰۰۵ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به لیسا ری، جان آبراهام و دیپا مهتا اشاره کرد.
آب (فیلم ۲۰۰۶). «آب» ( انگلیسی: Water ) یا راز بزرگ آب یک فیلم تلویزیونی در سبک مستند محصول ۲۰۰۶ است که به بررسی مفهومی به نام حافظه آب می پردازد و دانشمندان و شبه دانشمندان آن را از جوانب مختلف بررسی می کنند.
اب (شهر). اب شهری است کوهستانی در یمن، که در جنوب یریم و در استان اِب واقع شده است.
جمعیت این شهر کوهستانی در حدود ۶۰ هزار نفر می باشد. ارتفاعش از سطح دریا ( ۲۰۵۰ متر ) است و در قلهٔ کوه بلندی قرار دارد. چند مسجد تاریخی در شهر وجود دارد. همچنین قسمتی از شهر نیز در دوران گذشته دارای حصار بند بوده است، به نحوی که قسمتی از دیوار شهر در ضلع شمالی آن هنوز پابرجاست.
باغ ها و کشتزارهای محصولات زراعتی مانند: قهوه، القات، النیله، و حبوب، و بقولات در این شهر فراوان است و بیشتر ساکنانش به کشاورزی اشتغال دارند.
معنی کلمه اب در فرهنگ معین
معنی کلمه اب در فرهنگ عمید
معنی کلمه اب در فرهنگ فارسی
معنی کلمه اب در دانشنامه عمومی
معنی کلمه اب در دانشنامه آزاد فارسی

معنی کلمه اب در دانشنامه آزاد فارسی

آب.
چرخه ی آب (water)
ترکیب شیمیایی هیدروژن و اکسیژن(H۲O). به صورت جامد (یخ)، مایع (آب)، و گاز (بخار آب) یافت می شود. آب رایج ترین مادۀ روی زمین و حیاتی ترین ماده برای همۀ موجودات زنده است. ۷۰ درصد از سطح زمین را آب پوشانده است که محل زندگی بسیاری از موجودات آب زی است. آب جزء سازندۀ اصلی همۀ موجودات زنده است. حدوداً ۶۵ درصد بدن انسان متشکل از آبی است که در همۀ سلول ها یافت می شود و بسیاری از مواد شیمیایی طی فرآیندهایی نظیر تنفسو فتوسنتز نیز بایستی برای واکنش در آب واقع شوند. آب خالص مایعی است بی رنگ، بی بو و بی مزه که در صفر درجۀ سانتی گراد منجمد می شود و در ۱۰۰ درجۀ سانتی گراد می جوشد. تقریباً ۹۷ درصد از آب زمین در اقیانوس هاست. ۲ درصد دیگر به شکل برف یا یخ، و فقط ۱ درصد به صورت آب مصرفی حیوانات و گیاهان یافت می شود. بازیافت و گردش آب از بیوسفررا اصطلاحاً چرخۀ آبیا چرخۀ آب شناختیمی نامند. آب براثر سرما سنگین تر می شود و در چهار درجۀ سانتی گراد به چگالیبیشینۀ خود می رسد. اگر آب بیشتر از این حّد سرد شود، آب سردشده روی سطح شناور می ماند و یخ تشکیل می شود. قطرات ریز آب در ابر با هم ترکیب می شوند و به صورت باران به زمین می بارند (بارش). پس از آن، آب باران از طریق رودخانه ها و نهرها به دریاچه ها و اقیانوس ها می رسد و بار دیگر براثر عمل تبخیربه اتمسفر باز می گردد و چرخه ادامه می یابد. از آن جا که چرخۀ آبی سیستمی بسته است، مقدار آب موجود در هیدروسفر زمین ثابت می ماند. آب ۶۰ تا ۷۰ درصد از حجم بدن انسان، حدود ۴۰ لیتر، را تشکیل می دهد. از این مقدار ۲۵ لیتر درون سلول ها و ۱۵ لیتر خارج از سلول هاست که ۱۲ لیتر آن در مایع بافتی و ۳ لیتر دیگر در پلاسمای خون قرار دارد. کاهش ۴ لیتر آب باعث بیهوشی می شود و کاهش ۸ ـ۱۰ لیتر به مرگ می انجامد. تقریباً هر روزه۱.۵ لیتر آب از طریق دم و بازدم، تعریق، و فضولات دفع می شود. انسان در آب و هوای معتدل بیشتر از پنج تا شش روز و در محیط گرم بیش از دو تا سه روز بدون آن قادر به زندگی نیست. حیوانات آب می نوشند و آب از طریق رودۀ آن ها جذب بدنشان می شود. گیاهان آب را از طریق ریشه از خاک جذب می کنند. در هر دو مورد مکانیسم جذب از طریق اسمزصورت می گیرد.تنظیم اسمزی. آب برای موجودات زنده مایۀ حیات و بسیار مهم است و به سلول ها در حفظ شکلشان کمک می کند. همچنین به منزلۀ حلّالنمک ها، قندها و پروتئین ها عمل می کند و بسیاری از مواد دیگر در متابولیسم و هضم غذا را در خود حل می کند. آب قادر به انتقال مواد زائد بدن است و دمای بدن را با تبخیر و تعرق ثابت نگه می دارد. امّا ممکن است خطرناک نیز باشد. فرآیندی که طی آن تعادل مقدار ثابت آب در بدن موجود زنده حفظ می شود، تنظیم اسمزیمعروف است. موجودات زنده آب را از چند راه به دست می آورند که عبارت اند از اسمز، غذا، و تنفس. همچنین، موجودات زنده آب را از طریق تبخیر، ادرار، و اسمز از دست می دهند. کلیه های انسان نقش مهمی در تنظیم تعادل آب بازی می کنند.
آب و گیاهان. آب در گیاهان از طریق بافت آوندیبه برگ ها منتقل می شود ( ← برگ). آب در برگ تبخیر می شود و براثر تعریق به اتمسفر برمی گردد. تعرق آبی را که در آوندها جابه جا می شود حفظ می کند و با این کار مواد معدنی را به سلول هایی می رساند که به آن نیاز دارند. در هر سلول گیاهی، آب طی فرآیندهای شیمیایی سلول مصرف می شود. به علاوه، آب برای پرکردن سلول و حفظ استحکام آن لازم است. به این ترتیب، از سلول های سخت و توپر و بخش هایی از گیاهان مانند برگ ها حفاظت می شود (← آماسیدگی). طی فرآیند فتوسنتز در گیاهان، آب و دی اکسید کربنترکیب و گلوکزو کربوهیدرات هایدیگر تولید می شود. خون بسیاری از مواد شیمیایی، ازجمله گلوکز را به نقاط بدن منتقل می کند. تعادل بین آب درون سلولی و خون باید حفظ شود. آب قبل از این که دما افزایش یابد، توانایی جذب گرمای فراوانی دارد. بدن از خون برای انتقال گرما از درون بدن به سطح پوست استفاده می کند. در سطح پوست، گرما به محیط منتقل می شود. اگر بدن انسان به خنک شدن نیاز داشته باشد، آب براثر تعریق حذف و تبخیر می شود و پوست را خنک می کند.
آلودگی آب. آب باران آفت کش ها، کودهای شیمیایی، و علف کش هایی را می شوید که در عملیات کشاورزی و در جاده ها به کار می روند. این آب ممکن است به آب های زیرزمینی نفوذ و آن ها را آلوده کند. به این ترتیب، ممکن است آلودگی به دریاچه ها و رودخانه ها گسترش یابد و موجودات زنده را نیز با خطر مواجه سازد.
خواص آب. جرم_مولکولی نسبی آب برابر ۱۸ است که به نسبت مولکولی با ابعاد آب غیرعادی است. بسیاری از خواص آب اهمیت بیولوژیکی دارند. آب مولکولی قطبی است. در این مولکول بار جزیی مثبت در یک طرف، و بار جزئی منفی در طرف دیگر قرار دارند. مولکول اکسیژن بار منفی دارد و با اتم های هیدروژن با بار مثبت، در مولکول های دیگر آب، برهم کنش می کند. درنتیجه، پیوندهای هیدروژنی ای بین مولکول های آب تشکیل می شود که آن ها را در کنار یکدیگر نگه می دارد. به همین سبب، آب حلّالی بسیار خوب برای حل کردن مولکول های قطبی و مواد یونی دیگری است که به صورت محلول واکنش پذیرند. آب حدواسط واکنش های متابولیکیسلول های زنده را فراهم می سازد و در انتقال مواد به همۀ نقاط بدن موجودات زنده نقشی حیاتی ایفا می کند. مواد_غذایی، هورمون ها، و اوره در پلاسمای خون حل و به این طریق جابه جا می شوند، زیرا ۹۰ درصد پلاسما آب است. آب ظرفیت_گرماییبالایی دارد و مقدار زیادی انرژی گرمایی لازم است تا دمای آب به صورت جزئی افزایش یابد. درنتیجه، تغییرات دمایی در آب معمولاً بسیار ناچیزند. این موضوع در سلول هایی مهم است که واکنش های متابولیکی در آن ها با آنزیم کنترل می شوند. آب محیط نسبتاً ثابتی را نیز برای موجودات آب زی فراهم می کند. همچنین، برای تغییر حالت آب از مایع به بخار گرمای زیادی لازم است و به همین علت کنترل دما در پستانداراناهمیتبسیار دارد. هنگامی که بدن بیش از حد گرم شود، حیوان عرق می کند. در این وضعیت، گرمای مصرفی برای تبخیر آبِ عرق از بدن خارج و بدن خنک می شود. آب را در حالت مایع نمی توان متراکم کرد، امّا هنگام انجماد، حجم آن به نسبت یک به یازده بیشتر می شود. این موضوع عامل مهمی برای تکامل زندگی در کرۀ زمین، مخصوصاً در نواحی معتدل و شمالی بوده است.

معنی کلمه اب در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آب. به آنچه آب نامیده شود، هر چند به طور مَجاز آب گفته می شود.افزودن بخش دوم شناسه بدین جهت است که اطلاق آب بر مثل آب مضاف (آب مضاف) به نحو مجاز است. از آب، در بابهای طهارت، اطعمه و اشربه و احیاء موات از جهات گوناگون سخن رفته است.احکام آن افزون بر بابهای یاد شده به مناسبت در بابهای صلات، خمس، انفال، صوم، حج، جهاد، تجارت، مزارعه و صید و ذباحه نیز آمده است.
آب مطلق و آب مضاف، آب مشکوک و غیرمشکوک، آب مشتبه و غیرمشتبه و آب مستعمل و غیرمستعمل، آب کثیر و آب قلیل تقسیم می شود.
طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۱، ص۶۳.
آب، پاک و پاک کننده هر چیز نجسی است که قابل پاک شدن است، و نیز برطرف کننده حدث می باشد.
طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۱، ص۶۳.
وضو و غسل جز با آب صحیح نیست.
خمینی، روح الله، تحریر الوسیلة، ج۱، ص۲۵.
...
[ویکی شیعه] آب. آب، تنها مایعی که در احکام اسلامی جزو پاک کننده های نجاست است. وضو و غسل نیز فقط با آب صحیح است، چنان که بعضی از اشیاء متنجس نیز فقط با آب پاک می شوند.
۱۳۲ آیه قرآن و روایات متعدد، جایگاه آب را در منابع دینی نشان می دهند. در فقه آب به چند نوع تقسیم می شود که هر یک احکام خاص خود را دارند. بخش زیادی از این احکام در کتاب های حدیثی و فقهی در کتاب طهارت و در بخش احکام المیاة (احکام آب ها) مورد بحث قرار می گیرند. بسم الله گفتن پیش از نوشیدن آب و لعن بر قاتلان امام حسین(ع) پس از آن مستحب است.
در متون اسلامی، آب با اهمیت فراوان تلقّی شده و سخن بسیار و آثار و احکام و آداب فراوانی برای آن ذکر شده است. در ۱۳۲ آیه قرآن به آب (ماء، بَرَد، نهر، بحر) اشاره شده و نزولات آسمانی از نعمت های الهی شمرده شده اند:
[ویکی فقه] آب (فقه اهل سنت). به آنچه آب نامیده شود، هر چند به طور مَجاز آب گفته می شود. گاهی به واژه آب بخش دومی اضافه می شود که در این صورت اطلاق آب بر آن، مانند اطلاق آب بر آب مضاف به نحو مجاز است. آب در فقه اهل سنت برای پاک سازی نجاست و رفع حَدَث اصغر (وضوء) و رفع حدث اکبر (غسل جنابت) است. فقهای اهل سنت آب را به اقسام گوناگون تقسیم کرده و برای هر یک از نظر شرعی حکمی صادر کرده اند. برخی از این اقسام عبارتند از: آب مطلق، آب مضاف، آب آجن، آب مستعمل، آب مسخن، آب مشمس، آب مذاب، آب قلتین، آب جاری و آب چاه. در این مقاله به بررسی دیدگاه فقهی اهل سنت در خصوص این آب ها می پردازیم.
آب در فقه اهل سنت برای پاک سازی نجاست و رفع حَدَث اصغر (وضوء) و رفع حدث اکبر (غسل جنابت) است و دلیل آن کتاب و سنت است. خداوند می فرماید: وَیُنَزِّلُ عَلَیکُمْ مِنَ السَّمَاءِ ماءً لِیُطَهَّرَکُمْ بِهِ:
انفال/سوره۸، آیه۱۱.
۱. ↑ انفال/سوره۸، آیه۱۱.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آب»، شماره۱.
...
[ویکی فقه] آب (قرآن). آب از فراوان ترین مادهٔ مرکب بر روی سطح کره زمین و بستر اولیه حیات است.
آب، معادل فارسى «ماء» است. واژه «ماء» در قرآن کریم در مواردى متفاوت به کار رفته است.الف) آب هاى متعارف، مانند آب باران، آب چاه و... ،ب) نطفه،ج) آب هاى عالم آخرت.با توجه به این که از آب به صورت اطلاق، همان معناى متعارف به نظر مى آید، برداشت ها در محدوده همین معنا انجام گرفته و دو بخش دیگر، به محل خود ارجاع شده است. در این مدخل از واژه هاى «بحر»، «سری»، «سقی»، «عین»، «غسل»، «غرق»، «غیث»، «ماء»، «مشرب»، «مدرار»، «معین»، «نهر» و «وَدْق» استفاده شده است.
[ویکی فقه] اَب ، در عربی به معنی پدر و دارای معانی فرعی جد یا یکی از اجداد، عم یا یکی از اعمام ، شوی ، صاحب و برخی معانی دیگر است .
این کلمه ، یک واژه بسیار کهن سامی ، و به صورت b، در همه زبانهای سامی معروف است .
فیروزآبادی ، القاموس المحیط.
در زبان عربی ، ال (در حالت تعریف ) یا تنوین (در حالت تنکیر) گویی جبران کوتاهی کلمه را می کند و چیزی به آخر آن افزوده نمی شود، اما هنگامی که کلمه ، در حالت اضافه ، از حرف تعریف یا تنوین تهی می گردد، برای جبران کوتاهی کلمه ، آخرین مصوت کوتاه آن را به مصوت بلند تبدیل می کنند و در سه حالت اِعرابی ، شکلهای ابو، ابا، ابی حاصل می شود.
ریشه کلمه
همه نویسندگان اسلامی ریشه کلمه را ابو پنداشته اند و برای اثبات نظر خود به تثنیه (ابوان ، ابوین ) و جمعهای کلمه (آباء، ابون ) استناد می کنند. با اینهمه ، اب در اثر کثرت استعمال در ترکیبهای گوناگون ، شکلهای گوناگونی نیز یافته است که بیشتر لغت شناسان به تفصیل درباره آن ها بحث کرده اند، به خصوص ازهری در تهذیب ، جوهری در صحاح ، ابن سیده در محکم ، فیروزآبادی در قاموس ، ابن منظور در لسان ، زبیدی در تاج ، و نیز بستانی در دائرة المعارف ، و لِین در «فرهنگ لغات ۱». اَب را گاه به تشدید باء، اَب َّ
المحکم و المحیط الاعظم ، به کوشش مصطفی السقا و حسین نصار، قاهره ، ۱۳۷۷ق /۱۹۵۸م .
...

معنی کلمه اب در ویکی واژه

پدر،
آباء.

جملاتی از کاربرد کلمه اب

الهیات تاریخی از دیگر سو به عنوان شاخه‌ای از الهیات، مکانیسم‌های اجتماعی-تاریخی و فرهنگی را بررسی می‌کند که باعث پیدایش ایده‌ها، بیانیه‌ها و نظام‌های الهیاتی می‌شود. این رشته بر رابطه بین الهیات و زمینه‌های آن، و همچنین بر تأثیرات کلامی یا فلسفی عمده بر چهره‌ها و موضوعات مورد مطالعه تمرکز دارد. مبانی و اهداف روش‌شناختی آن مشابه مواردی است که مورخان روشنفکری که در زمینه معرفت‌شناسی تاریخی تحقیق می‌کنند، مانند متیو دانیل ادی، که به بررسی پیوندهای فرهنگی بین الهیات و سایر رشته‌های موجود در گذشته می‌پردازد.
امروز چنان خواهم تا مست و خرف سازی این جان محدث را وان عقل خطابی را
چو نزدیک شد بر در بارگاه پیاده روان شد به پابوس شاه
غازیان را در رکابش تیغها پرخون بود یا زباد بهاری ریخت در انهار گل
مدال برنز تفنگ سه وضعیت ۵۰ متر جوانان در مسابقات قهرمانی جهان در قاهره ۲۰۲۲
معرفی می کنیم، همانطور که یک ماهواره در یک مدار دایره ای در صفحه θ = π/2 ساکن بماند. از این طریق به رابطه زیر می رسیم
جواب: فساهم فکان من المحصنین، بد است پشیمانی دارد وقت دیگر اقدام شود انسب است.
در نتیجهٔ این جنبش‌ها سیاه‌پوستان به حقوق انتخاباتی و سایر حقوق مدنی خود دست یافتند. جدایی نژادی قانونی پایان یافت و قوانین جیم کرو لغو شد.
استخروئیه، یک آبادی از توابع بخش چترود، شهرستان کرمان در استان کرمان ایران است.
غزال قابل اقبال نیست مجنون را مگر به یاد سگ لیلی احترام کند
امارات متحدهٔ عربی شامل هفت امارت است. دبی با ۳۵٫۶ درصد جمعیت امارات پرجمعیت‌ترین امارت است. امارت ابوظبی دارای ۳۱٫۲٪ است، به این معنی که بیش از دو سوم جمعیت امارات در ابوظبی یا دبی زندگی می‌کنند.
غمناک نباید بود از طعنِ حسود ای دل شاید که چو وابینی خیرِ تو در این باشد
معلوم نگردد سخن عشق بتقریر کایات مودت نبود قابل تفسیر
وی در روز ۳ مرداد ماه سال ۱۳۹۷ برای بررسی اتهامات باید در دادگاه انقلاب حاضر شد. این در حالی است که صبح آن روز برخی رسانه‌های ایرانی از لغو شدن این دادگاه خبر داده بودند. روابط عمومی دادگاه انقلاب نقل کرد که وی وکلای پیشین خود را عزل کرده‌است.
وحشی نروم به خواب راحت تا تکیه به خار و خس ندارم
معامله گران بورس در شهرهای تبریز، اصفهان و شیراز در اعتراض به وضعیت بحرانی بازار بورس دست از کار کشیده و اعتصاب کردند.
فهمت بلا وجد الیک صبابة وهام الیک القلب باطیران
این دارو نباید به افراد مبتلا به پورفیری، مادران شیرده و کودکان تجویز شود. به دلیل خطر بسته شدن زودرس مجرای شریانی که منجر به هیدروپس جنین در نوزادان می‌شود، باید از آن در دوران بارداری اجتناب کرد.
ابن یمین چو عرصه میدان خاک دید کز ژاله چون سپهر نگون بر منقش است
وقتست کز حوادث ایام ملک و شرع یابند در حمایت جاه تو زینهار