اولین ضبط اسطوره آداپا به سده ۱۴ پیش از میلاد بازمیگردد. آداپا شهروند سومری بود که توسط خدای انکی به هوش بیاندازهای دست یافت. با این وجود، یک روز باد جنوبی آداپا را به دریا انداخت و او نیز با خشم بالهای باد جنوبی را شکست طوری که باد جنوبی دیگر نمیتوانست باد بوزد. آنو آداپا را فراخواند تا مورد داوری قرار بگیرد، و پیش از اینکه آداپا آنجا را ترک کند، انکی به او هشدار داد تا از خوراکی هرچه به او پیشنهاد داده شد، نخورد. با این حال، آنو هنگامی که از هوش آداپا آگاهی یافت، تغییر عقیده داد و خوراک جاودانگی را به او پیشنهاد داد، که آداپا، با توجه به توصیه انکی، آن را رد کرد. این داستان افسانهای مرگ انسان را تصویر میکند، این داستان با روایت سقوط انسان در مسیحیت نیز همپوشانی دارد.
اشتراسرها برخلاف آدولف هیتلر که معتقد به تقدم ناسیونالیسم بر سوسیالیسم بود؛ معتقد به تقدم سوسیالیسم بر ناسیونالیسم بودند.
پس از مرگ کامو، همسر و فرزندان دوقلوی او حق تکثیر آثارش در اختیار گرفتند و دو اثر از او را منتشر کردند. اولین آنها کتاب مرگ خوش بود که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد. شخصیت نخست این کتاب پاتریس مورسو نام دارد که بسیار شبیه مورسو، شخصیت نخست کتاب بیگانه است. در محافل ادبی مباحث بسیاری در مورد ارتباط این دو کتاب درگرفتهاست. دومین کتابی که پس از مرگ کامو منتشر شد یک اثر ناتمام به نام آدم اول بود که سال ۱۹۹۵ منتشر شد. آدم اول یک خودزندگینامه دربارهٔ دوران کودکی نویسنده در الجزایر است.
بلاگردانت شوم، سی سال دور عالم گردیده ام و به انواع مختلف آدم ها دیده به آن سر مبارک و پیکر نازنین اگر محل راز دیده ام یا بوی آدم درست که اختیار زبانش را داشته باشد به دماغم رسیده، فرد:
تفصیل تمام شد در اجمال آدم شد ویافت حد اکمال
و قیل المجرمون ابلیس و جنده و قیل ابن آدم القاتل لانّه اوّل من سنّ القتل و انواع المعاصی.
گاه آدم گشت وهرکس سجده پیش اونکرد همچو شیطان مرتد وملعون و بدکردار شد
کشور اسلوونی با ۲۰٬۲۷۳ کیلومتر مربع (۷۸۲۷ مایل مربع) مساحت در مرکز قاره اروپا و در مجاورت رشته کوه آلپ و دریای آدریاتیک واقع است. محیط ۲۸۳۱ کیلومتری اسلوونی از سمت شمال به اتریش، از سمت شرق به مجارستان، از سمت جنوب به کرواسی و از سمت غرب به ایتالیا محدود میشود.
این دریچه، نخستین بار توسط روجرو آدی در سال ۱۸۸۷ میلادی و در دوران دانشجوییاش توصیف شد.
مرا به نسبت آدم، زمانه خوار کند خطا ز دست پدر شد، پسر چه کار کند
آدمی نی بچشم و گوش بود نه بابروی و روی و موی ذقن
یک روز پس از کشتهشدن بغدادی یکی از مقامات پنتاگون به خبرگزاری فرانسه گفت که بقایای جسد او به دریا انداخته شده است. به گفتهٔ این شخص، بقایای جسد، مطابق با آداب و رسوم مسلمان در دریا دفن شده است.
گناهِ چشمِ سیاهِ تو بود و گردنِ دلخواه که من چو آهویِ وحشی ز آدمی بِرَمیدم
ارنست بلُخ مبتکر و تدوین کننده اولیه اندیشهای بود که خودش آن را «جریان گرم مارکسیسم» مینامید. وی در کنار «گئورگ لوکاچ، جامعهای که فاشیسم را در دامان خود پرورش داد به نقد کشید و تأثیر فراوانی بر «آدورنو «ماکس هورکهایمر و مکتب فرانکفورت داشت. البته او برای خودش یک مکتب بود و مکتب فرانکفورت [۵] جایگاه اصلی زندگیش نبود
از آدم گنج اینجاگه شده فاش ولی اینجا نمییابند نقّاش
همچنان که مشاهده می شود هرگا آدمی دل را به خیال فاسدی داد شعب و راه ها به خیال او می رسد و از خیال معصیتی، فکر چندین معاصی دیگر متولد می شود، و هرگز به جائی منتهی نمی شود.
در زمینه یادگیری ماشین و بهینهسازی بسیاری از الگوریتمها تطبیقی میباشند. در واقع پارامترهای الگوریتم بهطور خودکار براساس آمارهایی که برای بهینهسازی الگوریتم تا به اینجای کار به دست آمده تنظیم میگردد. چند مثال برای کاربرد الگوریتمهای تطبیقی در یادگیریماشین چهارگوشه تطبیقی و آدابوست میباشد.
اتیوپی به نه استان نظارتی قومی بنام ("کیلیلوچ" مفرد "کیلی") تقسیم گردیده که این استانها نیز به نوبه خود به شصت و هشت شهرستان و دو شهر شاخص (" استه دادر اکابابی وچ" مفرد "استه دادراکابابی"): آدیس آبابا و دیرداوه (در روی نقشه به ترتیب زیر مجموعههای ۱ و ۵) تقسیم گردیدهاند. این مناطق در مرحله بعدی تقسیمبندی، به ۵۵۰ "وره داس" و ۶ "وره داس" ویژه تقسیم میشوند.
آدامسیت یک ترکیب بلوری بیبو با فشار بخار بسیار پایین است. رنگ بلورهای این ترکیب، بسته به خلوص آن، از زرد روشن تا سبز تیره متغیر است. این ترکیب در برخی حلالهای آلی (مانند استون یا دیکلرومتان) بهراحتی قابل حل، اما در آب تقریباً نامحلول است. این ترکیب در حالت بخار بهشکل دودی بهرنگ زرد قناری ظاهر میشود.
سبب سوم کبر به نسبت باشد تا گروهی که علوی باشند یا خواجه زاده باشند پندارند که مردمان همه مولا و غلام ایشانند، اگرچه پارسا باشند و اغلب این کبر اندر باطن ایشان باشد، اگرچه اظهار نکنند و امثال این. ابوذر رضی الله عنه گفت با یکی جنگ کردم و گفتم، «یابن السوداء یا سیاه بچه» رسول (ص) گفت، «بیرون مشو که هیچ سفید بچه را بر سیاه بچه فضلی نیست». ابوذر گفت، «بخفتم و آن مرد را گفتم پای بر گردن من و روی من نه بدین سخن که گفتم با تو». نگاه کن که چون وی را معلوم شد که این کبر است چه تواضع کرد تا آن کبر را بشکند؟ و دو مرد به نزدیک رسول (ص) تفاخر کردند. یکی گفت، «پسر فلان بن فلانم، تو کیستی؟» رسول (ص) گفت ایشان را که دو کس اندر پیش موسی (ع) فخر کردند. یکی گفت که من پسر فلان بن فلانم و تا نُه پدر برشمرد از مهتران. به موسی (ع) وحی آمد که او را بگو که هر نُه اندر دوزخ و تو دهم ایشان. و رسول (ص) گفت که کسانی که اندر دوزخ انگشت شده اند فخر بدیشان دست بدارید، اگرنه خوارتر باشید از گوزری که نجاست آدمی بیند همی بوید و همی چشد.