[ویکی نور] الطبیعه (ارسطوطالیس). الطبیعة (أرسطوطالیس)، ترجمه عربی کتاب طبیعیات ارسطو، در موضوع مباحث مربوط به فلسفه طبیعی، در دو جلد است که به دست اسحاق بن حنین انجام شده و ابن سمح، ابن عدی، متی بن یونس و ابوالفرج بن طیب آن را شرح کردهاند. عبدالرحمن بدوی کتاب را تحقیق کرده و بر آن مقدمهای نگاشته. محسن بدوی هم تقدیمیهای بر آن دارد. این کتاب مجموعهای از شروح بر نص «سماع طبیعی» ارسطو است. کتاب دارای دو جلد است؛ در جلد اول تقدیمیه محسن بدوی، مقدمه عبدالرحمن بدوی و محتوای مطالب این جلد، یعنی چهار مقاله از مقالات ارسطو با شرح ابن سمح، ابن عدی، متی بن یونس و ابوالفرج بن طیب آمده. جلد دوم، از مقاله پنجم به بعد ارسطو را تشکیل میدهد. روال ارائه بحث در کتاب اینگونه است که ابتدا نص کتاب ذکر شده و پس از آن شروح مربوطه آمده است. محسن بدوی در تقدیمیه کتاب، بیوگرافی عبدالرحمن بدوی را بهصورت مختصر شرح داده است. طبیعیات ارسطو، شامل هشت مقاله از ارسطو و دربردارنده مباحث فلسفه طبیعی ذیل است: مبادی وجود و اصول علم طبیعت (فیزیک)، شناخت طبیعت و مباحث مربوط به مکان، خلأ، زمان، تناهی و عدم تناهی و... که از لوازم طبیعت و شناخت آن هستند، مباحث حرکت و مطالب اصلی متعلق به آن، قابل تجزیه بودن حرکت (پیوستگی در حرکت)، علت حرکت و جاودانگی آن.
جملاتی از کاربرد کلمه الطبیعه
ضعیف نزد قوی ناگزیر خوار و زبون شد کلان بخرد بود بالطبیعه آمر و ذوالید
سِحر یا جادو یکی از اعتقادات، آیینها یا اعمالی است که گفته میشود نیروهای طبیعی یا ماورا الطبیعه را دستکاری میکند. بهطور معمول، جادو به دلیل عقاید و اعمال مختلف، جدا از هر دو، مذهب و علم دستهبندی میشود.
همچنین در تعبیری دیگر دین کوشش انسان برای تماس با «ماوراءالطبیعهای» است که بسیاری آن را فرضی میدانند.
سردخوانی همچنین توضیح میدهد که چرا روانشناسان بهطور مداوم در آزمایشهای علمی قدرت خود شکست میخورند. با جدا کردن آنها از مشتریانشان، روانپزشکان قادر نیستند اطلاعاتی را از نحوه لباس پوشیدن یا رفتار آنها دریافت کنند. با ارائه کلیه داوطلبان درگیر در آزمون با تمام قرائتها، از معنی دادن به قرائت خودشان جلوگیری میشود و بنابراین نمیتوانند آن را از قرائتهایی که برای دیگران ساخته شده تشخیص دهند. در نتیجه، نوع ضربه بسیار موفقیتآمیز روانپزشکان بهطور روزمره از بین میرود و حقیقت آشکار میشود - موفقیت آنها به یک کاربرد جذاب روانشناسی بستگی دارد و نه وجود تواناییهای ماوراءالطبیعه.
فلسفه فارابی آمیزهای است از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی که رنگ اسلامی و به خصوص شیعی اثنیعشری به خود گرفتهاست. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی است و در اخلاق و سیاست، افلاطونی و در مابعدالطبیعه به مکتب فلوطینی گرایش دارد.
انتقاد از مسیحیت در سدههای ۱۷ و ۱۸ میلادی رو به فزونی گذاشت، به ویژه در فرانسه و انگلستان، که به نظر معاصران در آنها ناآرامیهای دینی وجود داشت. برخی متفکران پروتستان از جمله تامس هابس، فلسفههای ماتریالیستی و شکگرایانه نسبت به وقایع ماوراءالطبیعه را پیش رو گذاشتند، و افرادی چون فیلسوف یهودی-هلندی باروخ اسپینوزا، مشیت الهی را رد کرده و نوعی طبیعتگرایی پاننتئیستی را پیش رو نهادند. تا اواخر سده ۱۷، دئیسم توسط بسیاری روشنفکران مانند جان تولند (مبدع واژه "پانتئیست") پشتیبانی میشد.
هر عملی را موضوعی بود که در آن علم بحث از آن موضوع کنند چنانکه بدن انسان از جهت بیماری و تندرستی علم طب را، و مقدار علم هندسه را. و مبادیی بود که، اگر واضح نبود، در علمی دیگر به مرتبه بلندتر از آن علم، مبرهن شده باشد، و در آن علم مسلم باید داشت، چنانکه از مبادی علم طب باشد که عناصر چهار بیش نیست، چه این مسأله در علم طبیعی مبرهن شود و طبیب را از صاحب علم طبیعی فرا باید گرفت و در علم خویش مسلم شمرد؛ و همچنین از مبادی علم هندسه بود که مقادیر متصله قاره ای موجود است، و انواع آن سه بیش نه: خط و سطح و جسم. چه این حکم در علم الهی که موسوم است به مابعدالطبیعه مقرر شود، و مهندس را از صاحب آن علم قبول باید کرد و در علم خویش استعمال کرد. و علم مابعدالطبیعه آن علم باشد که انتهای همه علوم با اوست و او را مبادی غیر واضح نتواند بود و مسائلی بود که در آن علم بحث ازان کنند و خود تمامت علم بران مقصور باشد. و بیان این مقدمه در علم منطق مستوفی بیامده است.
و چون علم حکمت دانستن همه چیزهاست چنانکه هست، پس به اعتبار انقسام موجودات، منقسم شود به حسب آن اقسام و موجودات دو قسم اند: یکی آنچه وجود آن موقوف بر حرکات ارادی اشخاص بشری نباشد، و دوم آنچه وجود آن منوط به تصرف و تدبیر این جماعت بود؛ پس علم به موجودات نیز دو قسم بود؛ یکی علم به قسم اول و آن را حکمت نظری خوانند، و دیگر علم به قسم دوم و آن را حکمت عملی خوانند. و حکمت نظری منقسم شود به دو قسم: یکی علم به آنچه مخالطت ماده شرط وجود او نبود، و دیگر علم به آنچه تا مخالطت ماده نبود موجود نتواند بود؛ و این قسم آخر باز به دو قسم شود: یکی آنچه اعتبار مخالطت ماده شرط نبود در تعلق و تصور آن، و دوم آنچه به اعتبار مخالطت ماده معلوم باشد. پس از این روی حکمت نظری به سه قسم شود: اول را علم مابعدالطبیعه خوانند، و دوم را علم ریاضی، و سیم را علم طبیعی؛ و هر یکی از این علوم مشتمل شود بر چند جزو که بعضی ازان به مثابت اصول باشد و بعضی به منزلت فروع.
شامل ۷ نامه که بیشتر آنها پاسخ به پرسشهای یاران و شاگردان، دربارهٔ مابعدالطبیعه، اخلاق و دین است.
داستان فیلم در مورد آینه ای است که به آینه لَستِر شهرت پیدا کردهاست. طبق فیلم این آینه بستر نیروی ماوراءالطبیعه قابل مشاهده است و در طی زمان تمام کسانی که صاحب آینه بودهاند به طرز وحشتناکی به قتل میرسیدند.
این فلسفه از همان آغاز پیدایش، در برابر فلسفه ارسطویی مشاء عرض اندام کرد. فلسفهای که پیشینهای استوار و بیبدیل در سنت فلسفی مسلمانان داشت و فیلسوفان برجستهای همچون ابن سینا از حامیان و مروجان آن بودند. روشن است که طرح نو درانداختن در برابر فلسفه نیرومند مشاء ـ با آن همه نفوذ و رسوخ در عقل و ذهن پژوهندگان فلسفه آن زمان، و نیز عظمت ارسطو و بوعلی نزد ایشان ـ کاری سخت و شگفت مینمود، لیکن چنین کار دشواری به دست توانای شیخ اشراق صورت گرفت. وی به رغم عمر کوتاهش، در بیشتر مباحث عقلی همچون الهیات (مابعد الطبیعه نوری) و طبیعیات و حتی منطق و بلکه در روش فلسفی، در برابر فلسفه مشاء آراء نویی عرضه کرد که از نبوغ و عظمت روحی و فکری این فیلسوف بزرگ خبر میدهد.
کشد نفس تو زی فوقالطبیعه کشد نفس هیون زی سطح غبرا
محور اصلی الهیات یا فلسفه علیا که گاه فلسفهٔ اولی، فلسفه علیا، علم اعلی، علم کلی و ما بعد الطبیعه نیز نامیده میشود یافتن پاسخی برای علت نهایی موجودات و جهان هستی، دنیای مادی و غیرمادی، نقش انسان در این جهان و اینکه در نهایت و پاسخ به سه پرسش بنیادی است، این جهان از کجا آمده، برای چه آمده و هدف نهایی و مقصود آفرینش این جهان و موجوداتش چیست؟.
مایک انسلین نویسنده کتابهای ترسناک، به موضوعات ماوراءالطبیعه باور ندارد و آنها را زاییده خیال آدمها میداند. در اتاق ۱۴۰۸ هتل دلفین در نیویورک کشتارهای وحشیانه و مرگهای مرموزی رخ داده بی آنکه رد پایی بر جا مانده باشد. هر چند سرپرست هتل به مایک در این باره هشدار میدهد، اما او بر آن میشود تا شبی را در این اتاق بخوابد. آنچه در آن شب پر از ترس و دلهره بر او میگذرد پایه باورهایش را سست میکند. آن شب تنها خواست و امیدش جان بدر بردن از آن دام هولناک و اهریمنی است. این فیلم سه تا پایان دارد.
کزان پس بالطبیعه زنده گردی در اقلیم بقا پاینده گردی