آسوده حال

معنی کلمه آسوده حال در ویکی واژه

آسوده‌حال
آسوده. تا پدر زنده بود، آسوده حال بودیم.

جملاتی از کاربرد کلمه آسوده حال

خصوص آنکه باشد به قید عیال که یکدم نمیباشد آسوده حال
خبر نیست آزاده را از اسیر چو آسوده حالی، سر خویش گیر
خلایق زین سبب آسوده حالند ز رفتار نکویش مستمالند
به روزوشب وهفته وماه وسال نه بگذاردم یکدم آسوده حال
بنگر رخ بر گلشن کشمیر شد جویا بحمدالله که دارم منصب آسوده حالی را

گر همی خواهی شوم آسوده حال رو ردای دور کن باخود مبر

زما پاکدل باش و آسوده حال مده ره به دل رنج و بیم و ملال
چون بلنداقبال گردد درجهان آسوده حال هر که را آسوده گشت از فکرنام وننگ دل
به روز وشب وهفته وماه وسال زهر درد وغم باشی آسوده حال
برات عشرتم بر گلشن کشمیر شد جویا بحمدالله که دارم منصب آسوده حالی را