( آدمیزاد ) آدمیزاد. [ دَ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) زاده آدم. انسان. مردم. بشر: یکی را شنیدم از پیران که مریدی را همی گفت ای پسر چندان که تعلق خاطر آدمیزاد بروزی است اگر... ( گلستان ). که هامون و دریا و کوه و فلک پری وآدمیزاد و دیو و ملک همه هرچه هستند از آن کمترند که با هستیش نام هستی برند.سعدی.- امثال : آدمیزاد اگر بی ادب است آدم نیست . آدمیزاد تخم مرگ است ؛هیچ آدمی را از مرگ گزیری نباشد. آدمیزاد شیر خام خورده است ؛ هر خطائی از انسان سر تواند زدن. از سستی آدمیزاد گرگ آدمیخوار پیدا شود ؛ اگر قبول ظلم نکنند ظلم از میان برخیزد. ( که ) باشد دزد طبع آدمیزاد؛ آدمی بمعاشرت بدان بدی آموزد.
( آدمیزاد ) ( صفت ) زاد. آدمی انسان بشر . زاده آدم انسان آدمی زاده: زاده آدمی، مردم، انسان
معنی کلمه آدمیزاد در دانشنامه عمومی
آدمیزاد (نمایش نامه). فراخوانی آدمیزاد ( The Somonyng of Everyman یا The Summoning of Everyman ) که بیشتر آن را با نام ساده آدمیزاد می شناسند نمایش نامه ای اخلاقی مربوط به پایان سده ۱۵ در انگلیس است. در این نمایش نامه همچون کتاب سیر و سلوک زائر نوشته جان بانیان، از شخصیت های تمثیلی برای بیان رستگاری در مسیحیت و راه رسیدن به آن استفاده شده است. فرضیه آن این است که خوبی ها و بدی های فرد بدست خداوند ثبت می شود. آدمیزاد که نمادی از تمام انسان های جهان است از شخصیت های مختلف داستان می خواهد که با او پس از مرگ همراه شوند. سرانجام آدمیزاد درمی یابد که در این سفر زیارتی پس از مرگ تنهاست و شخصیت هایی که دوست او بودند و می بایست با او همراه شوند او را تنها می گذارند و تنها کارهای خوب اوست که همراهش می شود. این نمایش نامه به انگلیسی میانه نوشته شده و متعلق به دوره تودور است و نویسنده آن نامشخص است؛ اگرچه در سی و پنج سال پس از نوشته شدن آن به دفعات منتشر شد. نمایش نامه مشابهی به زبان هلندی با نام الکرلیچ متعلق به همان دوران وجود دارد که به نظر می رسد نمایش نامه آدمیزاد برگردانی از آن است یا اینکه آدمیزاد مستقیماً از اثری به زبان لاتین گرفته شده که هومولوس نام داشته است. ساختار کلی این نمایش نامه بر پایهکاتولیسیسم رومی متعلق به آن دوران نوشته شده است. در این نمایش نامه، خدا از دست فساد و گناهان آدمیزاد خسته شده و عزرائیل را برای گرفتن جان او می فرستد. آدمیزاد ابتدا باور نمی کند اما پس از اینکه جدی بودن قضیه را می فهمد از عزرائیل مهلتی می خواهد و عزرائیل به او تا غروب وقت می دهد. آدمیزاد به سراغ «دوستی» ( Fellowship ) می رود. دوستی از در دلجویی درآمده و به او وعده همراهی تا دم مرگ را می دهد. اما تا می فهمد آدمیزاد عازم دیار آخرت است جا می زند. آدمیزاد نومید از دوستی به سراغ «خویشاوندی» ( Kinship ) و پس از آن به سراغ «مال و منال» ( Goods ) می رود و باز سرخورده و ناامید برمی گردد. ناچار دست به دامن «اعمال خیر» می شود و از او می خواهد تا در سفر پرمشقت آخرت همراهی اش کند. «اعمال خیر» که از فرط ناتوانی و بی عملی زمین گیر شده، نمی تواند از جا برخیزد و با این حال آدمیزاد را به «معرفت» ( Knowledge ) راهنمایی می کند. «معرفت» دست او را می گیرد و با هم به سراغ «خواهر اعتکاف» ( Sister Confession ) می روند. هدیه این خواهر، شلاق توبه است. آدمیزاد در پیشگاه خدا زانو می زند و از دل و جان تقاضای بخشش می کند و آمرزش می طلبد. سپاس با توبه آنقدر بر خود شلاق می زند تا گناهان او می ریزند و این کار باعث می شود تا «اعمال خیر» دوباره سالم شود و به همراه آدمیزاد عازم گور می شود. در پای گور فقط «اعمال خیر» با او به گور می رود و سبب رستگاری اش می شود.
اگر خواهی کباب آدمیزاد ز «سنسن» عصر شو تا «طاهرآباد»
آدمیزاده طرفه معجونی است کز فرشته سرشته و ز حیوان
اسلام بسیاری از وقایع و قهرمانان انجیلی را با داستانهای خودش درمیآمیزد. داستانهایی دربارهٔ موسی[یادداشت ۲] و ابراهیم[یادداشت ۳] بخشهایی از متون مقدس اسلامی را شکل میدهند. قرآن با جزئیات حکایت یوسف را، کسی که به یک مصری فروخته شد، و حکایت مسیحی مریم،[یادداشت ۴] مادر عیسی را، بازتعریف یا بازگویی میکند. در هر دو مورد، جزئیات بدیع و تفسیری اسلامی اضافه میکند: برای نمونه، در نسخه اسلامی، عیسی هنگامی که هنوز نوزاد است سخن میگوید، و پیامبری معجزهآساخیالشدهٔ[یادداشت ۵] آدمیزادی است، نه مظهرِ تنمندِ خداوند.[یادداشت ۶]
آدمیزاده نه از خیل بهائم باشد حیوانی که به دیدار تو مایل نبود
در آن مسلخ آدمیزادگان زمین گشته کوه از بس افتادگان
آماتراسو به زیارت برادرش بدگمان شد. اما سوسانو برای نشان دادن صمیمیت خود پیشنهاد مبارزهای بر ایزدبانو عرضه کرد؛ هر کدام باید چیزی از اشیای دیگری را به آدمیزاد تبدیل میکردند. آماتراسو از شمشیر برادرش سه آدمیزاد درست کرد و سوسانو از گردنبند خواهرش پنج آدمیزاد ساخت. آماتراسو آن پنج آدمیزاد را از آن خود دانست (چرا که از گردنبندش درست شده بودند) و این سوسانو را خشمگین کرد. پس شالیزار خواهرش را ویران کرد، یک تاتو∗ پوست کنده را بر کارگاه بافندگیاش (مانند کارگاه قالیبافی) انداخت و یکی از خدمتکارانش را کشت. آماتراسو در حالتی آمیخته از خشم و اندوه در غاری به نام «آما-نو-ایواتو» پنهان شد. این پنهان شدن باعث کسوفی طولانی شد.
شاید که تو را فرشته خوانند کین لطف ندارد آدمیزاد
در ضلع شمال غربی روستا بر بالای صخره چشمه «هینوَرد» کوهی بنام «خزانه» وجود دارد که در بالای آن غار «خزانه راهه» واقع شدهاست. بگفته مردم، غاریست دستساز در انتهای آن چاهی وجود دارد که در قدیم به عنوان پناهگاه استفاده میکردهاند. غار دیگری بنام «ییجت» یا «معصوم» وجود دارد که دارای استلاگتیت و استلاگمیت میباشد. صخره عجیب در مسیر اول (ده ریز) که شبیه سر آدمیزاد میباشد بسیار خیرهکننده و جالب توجه است.
زبان آدمی با آدمیزاد کند کاری که با خس میکند باد
شخص من که نویسندهٔ این کلمات است در خانوادهٔ روحانی خود، همان وقت لامذهب اعلام شده، دیگر مهر نماز زیر پیشانی نمیگذاشت. در نظر خودِ من که چنین میکردم، بر مهرِ گلی نمازخواندن نوعی بتپرستی بود که اسلام هر نوعش را نهی کردهاست؛ ولی در نظر پدرم آغاز لامذهبی بود و تصدیق میکنید که وقتی لامذهبی به این آسانی بهچنگ آمد، بهخاطر آزمایش هم شده، آدمیزاد به خود حق میدهد که تا به آخر براندش.
بعد از این، دیگر برای همیشه آندروکلس به اتفاق شیر دیده میشد. وی برای همراه بردن شیر با خودش، ابزار خاصی ساخت و با شیر در سرتاسر شهر رم به گردش پرداخت. وی در مواجهه با مردم داستان خویش با شیر درنده را شرح میداد و مردم در مقابل به آندروکلس پول و هدیه میدادند و بر سرتاپای بدن شیر، گُل میپاشیدند؛ و بدین ترتیب، هر کسی که در هر کجا آنها را ملاقات میکرد، خطاب به آنها و در موردشان میگفت: «این شیر، شیری است که دوست آدمیزاد است، و این آدم، آدمی است که تیمارگر شیر میباشد!»
گفت اصل آدمیزاد ازگیا ست زردهشت پیر، در استاد و زند
بت فایز مکن تاخیر چندان که تعجیل است عمر آدمیزاد
گنه به ارث رسیده است از پدر ما را خطا ز صبح ازل رزق آدمیزادست
سپس نوبت اجنهاست که به آرتمیس کمک کنند؛ آنها به قطب شمال میروند و با نقشه موذیانهای که آرتمیس کشیده، موفق میشوند آرتمیس پدر را در حالی که یک پایش از زانو قطع شده، پیدا کنند. هالی زخمهای جزئی آرتمیس فاول پدر را شفا میدهد و بعد او را بهطور ناشناس به بیمارستان دانشگاه هلسینکی میبرد. اما هنوز فقط آرتمیس، باتلر و ژولیت -خواهر باتلر- تنها آدمیزادهایی هستند که از وجود اجنه خبر دارند.
کس ندیدست آدمیزاد از تو شیرینتر سخن شِکَّر از پستانِ مادر خوردهای یا شیر را