ابصار

معنی کلمه ابصار در لغت نامه دهخدا

ابصار. [ اِ ] ( ع مص )دیدن. دیدن بچشم و به دل. رؤیت. || اعلام. دیده ور گردانیدن. || روشن و پیدا شدن.
ابصار. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ بصر. چشمها. بینائیها. دیده ها.

معنی کلمه ابصار در فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ بصر، چشم ها، دیده ها.
( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) دیدن ، نگاه کردن .

معنی کلمه ابصار در فرهنگ عمید

= بصر
۱. نگاه کردن، دیدن.
۲. بینایی.

معنی کلمه ابصار در فرهنگ فارسی

جمع بصر
( مصدر ) دیدن روئ یت دیدن بچشم و بدل توضیح : دیدن چشم موقعی صورت میگیرد که تصاویر حقیقی و معکوس اشیا بوسیل. عدسی محدب الطرفین چشم ( جلیدیه ) روی نقط. زرد ( حساس ترین نقط. شبکیه ) قرار گیرد و این احساس بوسیل. اعصاب بینایی که در شبکیه متمرکزند به مغز منتقل گردد .

معنی کلمه ابصار در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَبْصَارُ: چشمها
معنی مُّبْصِرُونَ: روشنگران - نور دهندگان - بینا کنندگان (جمع اسم فاعل از مصدر ابصار)
معنی مُبْصِراً: روشنگر - نور دهنده - درخشنده - واضح و روشن - آنچه سبب بینایی می شود - بینا کننده (اسم فاعل از مصدر ابصار)
معنی مُبْصِرَةً: روشنگر - نور دهنده - درخشنده - واضح و روشن - آنچه سبب بینایی می شود - بینا کننده (اسم فاعل از مصدر ابصار)
معنی شَاخِصَةٌ: خیره شونده (منظور از شخوص بصر در عبارت "فَإِذَا هِیَ شَاخِصَةٌ أَبْصَارُ ﭐلَّذِینَ کَفَرُواْ "این است که چشم آن چنان خیره شود که پلکش به هم نخورد )
معنی تَقَلُّبَ: چرخاندن -گردانیدن (کلمه قلب به معنای برگرداندن چیزی از این رو به آن رو است ، و چون به باب تفعیل برود مبالغه در این عمل را میرساند ، پس تقلیب یعنی بسیار زیرورو کردن چیزی ، و تقلب هم قبول همان تقلیب است پس تقلب قلوب و ابصار عبارت است از برگشتن دلها و...
معنی قَلَّبُواْ: وارونه و دگرگون می کنند(کلمه قلب به معنای برگرداندن چیزی از این رو به آن رو است ، و چون به باب تفعیل برود مبالغه در این عمل را میرساند ، پس تقلیب یعنی بسیار زیرورو کردن یک چیزی ، و تقلب هم قبول همان تقلیب است پس تقلب قلوب و ابصار عبارت است از برگشتن ...
معنی یُزْلِقُونَکَ: تورا بلغزانند - تورا بیندازند - تو را بکشند (کلمه زلق به معنای زلل و لغزش است ، و ازلاق به معنای ازلال ، یعنی صرع است ، و کنایه است از کشتن و هلاک کردن . و معنای عبارت "وَإِن یَکَادُ ﭐلَّذِینَ کَفَرُواْ لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا...
ریشه کلمه:
بصر (۱۴۸ بار)

معنی کلمه ابصار در ویکی واژه

دیدن، نگاه کردن.
جِ بصر؛ چشم‌ها، دیده‌ها.

جملاتی از کاربرد کلمه ابصار

حقیقت- امر عام از حیثیت مفهوم اگرچه به کلی نزدیک تر بود، لیکن خاص از حیثیت حقیقت جمع به نمایندگی اولی است که هرچه عام را هست خاص را هست، و لاینعکس: هوالذی انشاءکم و جعل لکم السمع و الابصار و الافئدة.
حق تعالی معقول عقل هیچ عاقل نیست یرا که «لا تدرکه الابصار و لا یکنفه العقول و هو یدرک الابصار و یکنف العقول و لا یحیطون بشیء من علمه الاّ بماشاء و قد احاط بکلّ شیءٍ علماً.»
گر نصیر او راخدایش خواند چون خورد شد بصیر احولی را دور از چشم اولوالابصار داشت
اَیا غبار درت سرمه اولی‌الابصار اسیر قید عبودیتت دل احرار
به روی او نظر دیده اولوالابصار به مدح او شعف خاطر اولوالالباب
ابصار، روستایی از توابع شهرستان طالقان در استان البرز ایران است.
از جمله ذیول و ملحقاتی که بر کتاب نوشته شده می‌توان از ذیلی که فرزند مؤلف در یک جلد نگاشته، نام برد، کتاب ابن حجر با عنوان «انباه الغمر فی ابناء العصر» نیز می‌تواند به عنوان ذیلی بر البدایة مطرح باشد، ذیل دیگر از ابن حجی با عنوان «عبر الابصار و خبر الامصار» است که قاضی ابن شهبه بر این کتاب مطالبی افزوده‌است، در انتها نیز باید از ذیل تاریخ‌نگار مشهور صلاح الدین محمد بن شاکر کتبی یاد کرد. همچنین محمد بن محمد دلشاد اصل کتاب را به ترکی برگردانده است.
بر هر یک از کتب اربعه شرح‌های متعددی نگاشته شده‌است، مهم‌ترین این شرح‌ها مرآة العقول اثر محمدباقر مجلسی و شرح ملاصالح مازندرانی بر کتاب کافی است. روضة المتقین و لوامع صاحبقرانی از محمدتقی مجلسی شرحی بر کتاب من لایحضره الفقیه است و ملاذالاخیار اثر محمدتقی مجلسی و غایة المرام از نعمت‌الله جزایری شرحی بر تهذیب الاحکام است. جلاء الابصار اثر عبدالرضا طفیلی نیز شرحی بر الاستبصار است که معروف‌ترین شرح‌های کتب اربعه به‌شمار می‌آیند.
در این حال جبرئیل این آیه را آورد: و ان یکاد الذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعو الذکر و یقولون انه لمجنون و ما هو الا ذکر للعالمین
مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ لا ترون اجسادهم، و لا تعلمون مکانهم، لان اجسامهم رقیقة، و فی ابصارنا ضعف عن ادراک الرقیق اللطیف. و عن محمد بن اسحاق، قال: بلغنی ان ابلیس تزوج الحیة التی دخل فی جوفها حین کلّم آدم بعد ما اخرج الجنة، فمنها ذریته.
هذا الهلال یروق ابصار الوری حسنا و لیس کحسنه لتمامه
من گرفتم چمن آرا ز چمن بیرون رفت سر بسر شبنم این باغ اولوالابصارند
همین شهزاده تا روز جزا زیب جهان بادا که خوش زیبنده در چشم اولوالابصار می‌آید
سید مهدی ابن الرضا خوانساری در کتاب ضیاء الابصار در وصف سید هاشم موسوی می‌نویسد:
محدثی باید جهان را کان بود ذاتی قدیم وین حقیقت مختفی نزد الوالابصار نیست