بدبو

بدبو

معنی کلمه بدبو در لغت نامه دهخدا

بدبو. [ ب َ ] ( ص مرکب ) بدبوی. منتن و متعفن و چیزی که دارای بو و رایحه بد و نتن باشد و چیز گنده. ( از ناظم الاطباء ). منتن. عفن. نتن. دفر. دفره. گنده.( یادداشت مؤلف ). مقابل خوشبو. ( آنندراج ). دَفَر؛ بدبو شدن طعام. ( منتهی الارب ). و رجوع به بدبوی شود.

معنی کلمه بدبو در فرهنگ عمید

۱. چیزی که بوی بد می دهد.
۲. گندیده، بویناک.

معنی کلمه بدبو در فرهنگ فارسی

( صفت ) بدبویی

معنی کلمه بدبو در دانشنامه عمومی

بدبو (فیلم). بدبو ( به انگلیسی: Reeker ) فیلمی ترسناک، محصول سال ۲۰۰۵ ایالات متحده آمریکا است. این فیلم که توسط دیو پین کارگردانی شده است، ادامه ای نیز با نام جزیره هیچ کس: بدبو برمی خیزد نیز داشت که در یونایتد کینگدام به بدبو ۲ نیز مشهور است. این فیلم در سایت پرداخت فیلم "Rotten Tomatoes" نمره ۵۴٪ را دارد، و در سایت imdb امتیاز ۵/۲ از ۱۰ را دارد. با وجود این که فیلم بازتاب زیاد خوبی نگرفت، با این حال، در ژانر اسلشر می تواند جزو یکی از ۲۰ فیلم برتر باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه بدبو

مدفوع در این حالت ظاهری چرب دارد و معمولاً بسیار بدبو است و ممکن است شناور شود. نشت چربی از مقعد بیمار نیز ممکن است رخ دهد.
بود از خبث باطنش بدبو عرق او چو آب تنباکو
این گونه از درختان با تنه های غول پیکر شناحته می‌شدند که در کویر بدبوم در شمال آریزونا و مجاور نیومکزیکو و جنگل سنگ شده کمنتیس در کمنیتز، آلمان، به ویژه در ۳۷۸٫۵۱ کیلومتر مربع (۹۳٬۵۳۰ جریب فرنگی) پارک ملی جنگل سنگی وجود دارند.
بدبودهرچه‌خلق‌بدبیند برگزیده است آنچه بگزیند
سَهْکْ: بدبو شدن گوشت و بوی عرق که از بدن آید.
دندانش بگاز و دیده بانگشت پهلو بدبوس و سر به چنبه
ابراهیم بدبوده (عربی: ابراهيم بدبودة؛ زادهٔ ۲۸ اوت ۱۹۹۰) بازیکن فوتبال اهل الجزایر است.
و بر راه بلخ اسکدار نشانده بودند و دل درین اخبار بسته، و هر روز اسکدار میرسید. تا چاشتگاه اسکداری رسید حلقه [بر] افکنده و بر در زده‌ که «چون خوارزمشاه از جیحون بگذشت، علی تگین را معلوم شد، شهر بخارا بغازیان‌ ماوراء النّهر سپرد و خزانه و آنچه خفّ‌ داشت با خویشتن برد بدبوسی‌ تا آنجا جنگ کند؛ و غلامی صد و پنجاه را که خیاره‌ آمدند مثال داد تا بقهندز ایشان را نگاه دارند. خوارزمشاه چون بشنید، ده سرهنگ باخیل سوی بخارا تاختنی بدادند و خود بتعبیه‌ رفت و راهها از چپ و راست بگرفت تا از کمین خللی نزاید. و چون ببخارا رسید، شحنه علی تگین بدبوسی گریخت و غازیان ماوراء النّهر و مردم شهر بطاعت پیش آمدند و دولت عالی را بندگی نمودند و گفتند: دیر است تا در آرزوی آنند که رعیّت سلطان اعظم، ملک- الاسلام، شهاب الدّوله‌، ادام اللّه سلطانه‌، باشند. خوارزمشاه ایشان را بنواخت و مثال داد تا قهندز را درپیچیدند و بقهر و شمشیر بستدند. و غلامی هفتاد ترک خیاره بدست آمدند، جدا کردند تا بدرگاه عالی فرستند. و قهندز و حصار غارت کردند و بسیار غنیمت و ستور بدست لشکر افتاد. و خوارزمشاه دیگر روز قصد دبوسی کرد، و جاسوسان رسیدند که علی تگین لشکری انبوه آورده است، چه آنچه داشت و چه ترکمانان و سلجوقیان وحشری‌، و جنگ بدبوسی خواهد کرد که بجانب صغانیان‌ پیوسته‌ است. و جایگاه کمین است و آب روان و درختان بسیار. و بدولت عالی ظفر و نصرت روی خواهد نمود.»
نبخشود بر ما دو بخشودنی نبد هرچ می خواست و بدبودنی
اگر به راسوی آمریکایی حمله شود، برای دفاع از خود پایش را محکم به زمین می‌کوبد و سپس روی دو پا بلند می‌شود و مایع بسیار بدبویی را از غده‌هایی که زیر دمش قرار دارند، به بیرون و به سوی دشمن می‌پاشد. بیشتر جانوران کاری به کار این جانور ندارند. راسوی آمریکایی را به خاطر پوست گران‌قیمتش در مزرعه‌های ویژه‌ای پرورش می‌دهند و برای رها شدن از بوی زننده، غده‌های مخصوص او را در زمان نوزادی از بدنش بیرون می‌آورند.
زروان هستی دو فرزند را احساس کرد و با خود گفت هرکدام از این فرزندان زودتر به دنیا بیاید پادشاهی را به او خواهم بخشید. در این هنگام اهریمن شکم پدر را درید و در جلوی دیدگان او ایستاد. او فرزندی تیره و بدبو بود. پس از او هرمزدِ نورانی و خوش‌بو زاده شد و در برابر پدر ایستاد. زروان پیمان کرده بود پادشاهی جهان را به فرزندی دهد که زودتر به‌دنیا بیاید؛ بنابراین برای نگهداری پیمان خود، پادشاهی جهان را به مدت نُه هزار سال به اهریمن که زودتر به‌دنیا آمده بود، بخشید. سپس هرمزد را بر او پادشاه کرد تا پس از نُه هزار سال پادشاهی جهان به هرمزد برسد و او به دلخواه خود رفتار کند. پس از آن هرمزد و اهریمن شروع به آفریدن کردند. هرچه هرمزد می‌آفرید، نیکویی و راستی و هرچه اهریمن می‌آفرید، بدی و کژی بود
در باب هیجدهم از کتاب بیان نهی شدید شده‌است از شرب مسکرات حتی برای مریض. خوردن مشروبات الکلی و هر چیز بدبو و کریه و انواع دخانیات حرام است.
چون پیاز از لباس تو بر تو لیک چون سیر گنده و بدبو
تو میپرسی که من بدبودم اینجا ابا او زانکه معبودم در اینجا
رونق خوبیت باید مگسل از روشندلان گل جدا از شمع چون افتاد بدبو می‌شود
آبدبوچال، روستایی از توابع بخش رحیم‌آباد شهرستان رودسر در استان گیلان ایران است.
کبوتردریاییان (مرغ باران بدبو، مرغ باران خرمگسی، پرنده پرکلفت، کبوتر دریایی)
سؤال منکر را پاسخ آنچنان دارم که خرد شد بدبوسش ز پای تاتارم
التهاب دهان، قرمزی و خونریزی، درد خفیف تا شدید، زخم‌های دهان، تنفس بدبو
روزی احمد بن خضرویه بلخی بمحضر بایزید آمد. وی احمد را گفت: تا کی گرد جهان همی گردی؟ احمد گفت: آب اگر درجائی درنگ کند، بدبو شود. بایزید گفتش: دریا شو تا بدبو نگردی.