استاخ

معنی کلمه استاخ در لغت نامه دهخدا

استاخ. [ اُ ] ( ص ) گستاخ. ( برهان ) ( جهانگیری ). بستاخ. ( مؤید الفضلاء ). اوستاخ. ( آنندراج ). بی ادب و لجوج. ( برهان ). بی پروا :
با کسی علم دین نگفت استاخ
زآنکه دل تنگ بود و علم فراخ.سنائی.تیر از گشاد چشم تو استاخ میرود
شاید که در حریم دل خصم محرم است.سیف اسفرنگ.|| محرم. یگانه. و رجوع به استاخی شود.
استاخ. [ اِ ] ( اِ ) شاخی که تازه از درخت روئیده باشد. ( برهان ). ستاک.
استاخ. [ ] ( اِخ ) شهرکیست خرد از حدود خراسان بر دامن کوه نهاده. ( حدود العالم ).

معنی کلمه استاخ در فرهنگ معین

( اُ ) (حامص . ) ۱ - دلیری ، جسارت . ۲ - شوخی ، بی ادبی . ۳ - محرمی ، یگانگی .

معنی کلمه استاخ در فرهنگ عمید

= گستاخ

معنی کلمه استاخ در ویکی واژه

دلیری، جسارت.
شوخی، بی ادبی.
محرمی، یگانگی.

جملاتی از کاربرد کلمه استاخ

نکته ای نیز یاد خواهم کرد شاعر استاخ باشد و کشخان
آلکسی گریگوریه‌ویچ استاخانوف (به روسی: Алексей Григорьевич Стаханов) (زاده ۱۹۰۶، درگذشته ۱۹۷۷) کارگر معدن روس بود. او روش استخراج زغال سنگ خاصی را ابداع کرد که به نام وی استاخانوفیسم نامیده شد و پایه‌گذار جنبش استاخانوفیت بود. وی با به کارگیری گروهی از کارگران ماهر و متخصص و تقسیم صحیح کار میان آنان با استفاده از وسایل فنی عادی و ابتدایی، توانست ۱۴ برابر میزان معمولی زغال سنگ استخراج کند. نام وی در دهه ۱۹۳۰ در شوروی به صورت مظهری برای تلاش یک ابر مرد درآمده بود.
با کسی علم دین نگفت استاخ زانکه دل تنگ بود و علم فراخ
نوشتگین آنرا ببونعیم داد. بونعیم انگشت را بر دست نوشتگین فشرد، نوشتگین گفت: این چه بی‌ادبی است، انگشت ناحفاظی‌ بر دست غلامان سلطان فشردن؟! و امیر از آن سخت در تاب‌ شد- و ایزد، عزّ ذکره، توانست دانست چگونگی آن حال که خاطر ملوک و خیال ایشان را کس بجای نتواند آورد- بونعیم را گفت: «بغلام- بارگی‌ پیش ما آمده‌ای؟» جواب زفت‌ بازداد- و سخت استاخ‌ بود- که خداوند از من چنین چیزها کی دیده بود؟ اگر از بنده سیر شده است، بهانه‌یی توان ساخت شیرین‌تر ازین. امیر سخت در خشم شد، بفرمود تا پای بونعیم گرفتند و بکشیدند و بحجره بازداشتند، و اقبال را گفت: هر چه این سگ ناحفاظ را هست صامت و ناطق‌ همه بنوشتگین بخشیدم. و کسان رفتند و سرایش فروگرفتند و همه نعمتهاش موقوف‌ کردند و اقبال نماز دیگر این روز بدیوان ما آمد با نوشتگین و نامه‌ها ستد و منشوری توقیعی تا جمله اسباب و ضیاع‌ او را بسیستان و جایهای دیگر فروگیرند و بکسان نوشتگین سپارند. و بونعیم مدّتی بس دراز درین سخط بماند، چنانکه ارتفاع‌ آن ضیاعها بنوشتگین رسید. و بادی در آن میان جست‌ و شفاعت کردند تا امیر خشنود شد و فرمود تا وی را از قلعه بخانه بازبردند. و پس از آن بخواندش و خلعت داد و بنواختش و ضیاعش بازداد و ده هزار دینار صله فرمود تا تجمّل و غلام و ستور سازد که همه ستده بودند. و گاه از گاهی‌ شنودم که امیر در شراب بونعیم را گفتی: «سوی نوشتگین نگری؟» و وی جواب دادی که از آن یک نگریستن بس‌ نیک نیامدم تا دیگر نگرم، و امیر بخندیدی؛ و زو کریمتر و رحیم‌تر، رحمة اللّه علیه، کس پادشاه‌ ندیده بود و نخوانده. و پس از آن این نوشتگین را با دو شغل که داشت دوات داری‌ داد و سخت وجیه گشت، چنانکه چون لختی شمشاد بار خان گلنارش‌ آشنایی گرفت و یال برکشید کارش بسالاری لشکرها کشید تا مردمان بیتهای صابی‌ را خواندن گرفتند که گفته بود بدان وقت که امیر عراق معزّ الدّوله تگین جامه‌دار را بسالاری لشکر فرستاد، و الأبیات:
چون پیر شاکی بر جمع خاکی بصوت حزین استاخ با برگ و شاخ غم و شادی وگله آزادی بوستان برسم دوستان بدین حد رسانید، ثنای هر یک بشنید و باسلیق از دیده ببارید وگفت.
ارنست استاخوف (اوکراینی: Ернест Дмитрович Астахов؛ زادهٔ ۲۱ اوت ۱۹۹۸) بازیکن فوتبال اهل اوکراین است.
با قضا و قدر استاخ چرایی تو چنین گر قضا و قدر حکم خدا می‌دانی
چو تشنه‌ای دود استاخ بر لب دریا نه موج تیغ برآرد ببردش گردن
در رمان مزرعه حیوانات از جورج اورول یک نماینده از استاخانوفیت‌ها دارد که شخصیت اسب بوکسور با شعار "من بیشتر کار خواهم کرد!" است.
عالمی بود همچو نوح استاخ عالمی بود همچو روح فراخ
قدماه حتی اقسام قنا الاسلام فاستاخره لما استقلا
شیخ الاسلام گفت: کی وی صحبت دار خضر بود ، وقتی خضر باوی گفت: یا ابابکر! همه مردمان مرا می‌شناسد و من ایشانرا نمی‌شناسم کی خضر باوی استاخ بود. وی گفت: چون در مسجد صنعا بودم بیمن، بر عبدالرزاق حدیث می‌خواندند و در گوشهٔ مسجد جوانی بود سر در گریبان فرو برده، بر او رفتم گفتم: بر عبدالرزاق حدیث می‌خواندند و تو اینجا فرا نشستهٔ چرا نمی‌روی تا از وی بشنوی؟ مرا گفت: من ایذر از رزاق می‌شنوم تو مرا بعبد الرزاق می‌خوانی؟ گفتم: ار راست می‌گوئی، من کیم؟ گفت خضر و سر بگریبان فرو برد.
اصطلاح استاخانوفیت برگرفته از اتحاد جماهیر شوروی و اشاره به کارگرانی دارد که مدل خود را از روی آلکسی استاخانوف گرفته‌اند. این کارگران غرور و افتخارشان در تواناییشان به تولید بیش از نیاز به خاطر کار بیشتر و موثرتر می‌دانند. جنبش استاخانوفیت با توجه به ایده تقلید سوسیالیستی تشویق می‌شد. این جنبش ابتدا در صنعت زغال‌سنگ بود اما بعدتر به بسیاری از صنایع دیگر در اتحاد جماهیر شوروی گسترش یافت. این جنبش در نهایت با مقاومت مواجه شد چرا که افزایش بهره‌وری منجر به افزایش مطالبات کارگران گردید.