امثاله

معنی کلمه امثاله در فرهنگ معین

(اَ لَ هُ ) [ ع . ] (تعبیر قیدی . ) مانندهای او (مذکر )، همانندهای آن .

معنی کلمه امثاله در ویکی واژه

، همانندهای آن.

جملاتی از کاربرد کلمه امثاله

و نامه‌ها فرمود بسپاه سالار علی دایه درین باب تا ببلخ رود و راهها فروگیرد و احتیاط تمام بجای آرد تا خللی نیفتد، و همچنان بترمذ و کوتوال قلعت‌ و سرهنگان با نصر و بوالحسن. و کوتوال این وقت ختلغ‌ پدری‌ بود، مردی نرم گونه‌ ولکن با احتیاط. و دو رکابدار نامزد شد با نامه‌ها سوی بخارا بتعزیت‌ و تهنیت سوی پسر علی تگین علی الرّسم فی امثالها، تا بزودی بروند و اخبار درست بیارند و اگر این جوان کار- نادیده فسادی خواهد پیوست، مگر بدین نامه شرم دارد و مخاطبه وی الامیر الفاضل الولد کرده آمد.
استدلال این معنی از آیات بینات می‌توان کرد که «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها، لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون». و از حضرت رسالت مروی است که :«السخی لایدخل النار و لو کان فاسقا».
در حالی که سرزمین‌های جنوب صحرای آفریقا عمدتاً از پستانداران وحشی برخوردار بوده‌اند، اورآسیا بر حسب شانس بیشترین حیوانات بزرگ سربزیر (رام شدنی) را در سرتاسر جهان در اختیار دارد: اسب و شتر که می‌توانند به راحتی برای حمل و نقل بشر مهار می‌شوند، بز و گوسفند برای پوست، پوشاک، و پنیر؛ گاو برای شیر و ورزا برای خیش زدن زمین و حمل و نقل و حیوانات خوش‌خیم مانند خوک‌ها و مرغ برای خوردن. آفریقایی‌ها، بر حسب تصادف جغرافیایی، با شیر، پلنگ و امثالهم طرف بوده‌اند. دایموند اشاره می‌کند که تنها جانورانی مفید برای استفاده بشر در گینه نو در واقع از شرق آسیا آمده‌اند. اینها حدود ۵٬۰۰۰–۴٬۰۰۰ سال پیش و هنگام گسترش استرانیزی به گینه نو وارد شده‌اند.
قال ابن عمر: الایة فی غیر الصدقات من الحسنات، فأما الصدقات تضاعف سبع مائة ضعف، و قال قتاده: ذکر لنا ان نبی اللَّه (ص) قال: «الاعمال ستة، فموجبة و موجبة، و مضاعفة و مضاعفة، و مثل بمثل، فأما الموجبتان فمن لقی اللَّه لا یشرک به شیئا دخل الجنة، و من لقی اللَّه یشرک به دخل النار، و امّا المضاعفتان فنفقة الرجل علی اهله عشر امثالها، و نفقة الرجل فی سبیل اللَّه سبع مائة ضعف، و امّا مثل بمثل، فان العبد اذا همّ بحسنة لم یعملها کتبت واحدة، و اذا همّ بسیئة ثم عملها کتب سیئة».
بعضی بذات قدیم خویش، چنانک: «قُلْ إِی وَ رَبِّی» «و رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»، بعضی بصفات کریم خویش چنانک: «وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ» «وَ الْقُرْآنِ ذِی الذِّکْرِ»، بعضی بمفعولات و مصنوعات خویش چنانک: «وَ الْمُرْسَلاتِ» «وَ النَّازِعاتِ» «وَ الْعادِیاتِ» «وَ الذَّارِیاتِ» «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ» وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ و امثاله. مؤمن موحّد اللَّه را جلّ جلاله بی سوگند باور دارد، بهر چه گوید تصدیق و تحقیق آرد، لکن بجلال عزّ خویش سوگند یاد میکند تأکید و تأیید را، تعریف و تشریف را تا دوست می‌شنود، بجان می‌نازد دشمن می‌شنود، بدل میگدازد.
قریب چهار سال بود تا رسولان ما، خواجه ابو القاسم حصیری‌ ندیم و قاضی بو طاهر تبّانی بترکستان رفته بودند از بلخ بستن عهد را با قدرخان‌ و دختری از آن وی خواستن بنام سلطان مسعود و دختری از آن بغراتگین‌ بنام خداوندزاده‌ امیر مودود، و عهد بسته بودند و عقدها بکرده. قدرخان گذشته شد و بغراتگین که پسر مهتر بود و ولی عهد بخانی ترکستان بنشست، و او را ارسلان خان لقب کردند و بدین سبب فترات‌ افتاد و روزگار گرفت و رسولان تا دیر بماندند و از ینجا نامه‌ها رفت بتهنیت و تعزیت‌ علی الرّسم فی امثالها . چون کار ترکستان و خانی قرار گرفت، رسولان ما را بر مراد بازگردانیدند و ارسلان خان با ایشان رسولان فرستاد و مهدها بیاوردند. از قضاء آمده دختری که بنام خداوندزاده امیر مودود بود فرمان یافت. شاه خاتون را دختر قدرخان که نامزد بود بسلطان مسعود بیاوردند. چون بپروان رسیدند، قاضی بو طاهر تبانی آنجا فرمان یافت؛ و قصّه‌ها گفتند بحدیث مرگ وی، گروهی گفتند:
یکی از جمله بزرگان دین و صلحاء سلف حکایت کرد که در گورستان نشسته بودم، مردی بمن برگذشت، بر زبان من برفت که هذا و امثاله وبال علی الناس، این چنین کس بر مردمان وبال باشد. همان شب اندر خواب مرا نمودند جنازه‌ای که بر آن مرده‌ای بود و مرا گفتند: کل من لحم هذا، گوشت این مرده بخور. چون نگه کردم این مرده آن کس بود که من او را غیبت کرده بودم گفتم چون خورم گوشت این مرده؟ و سالها بر من گذشت که گوشت حیوان حلال نخوردم. مرا جواب دادند که فلم اغتبته اذا، پس چرا غیبت وی کردی؟ دانستم که آن عقوبت غیبت است. از خواب درآمدم اندوهگن و حزین. یک سال بآن گورستان میرفتم، تا آن مرد را باز بینم و از وی حلالی بخواهم بعد از یک سال که او را باز دیدم از دور بمن نگریست و گفت تبت، توبه کردی از آن، گفتم بلی توبه کردم و نیز نگویم؟ گفت: ارجع الی مکانک اکنون بجای خویش باز شو و نیز غیبت کس مکن.
و العرب تسمّی الغداة و العشیّ: العصرین، و النّهار و اللّیل: العصرین، و الشّتاء و الصّیف: العصرین. و قیل: معناه: و ربّ «العصر» و کذلک فی امثاله.
در نوع نظام اقتصادی در ایران اختلاف نظر وجود دارد، برخی معتقدند این اقتصاد در چارچوب مفاهیمی مثل مارکسیسم، لیبرالیسم و امثالهم نمی‌گنجد، برخی از اقتصاددانان «غارت» را بعنوان یک ویژگی در اقتصاد ایران در سالهای پس از جنگ تحمیلی و پس از دهه ۱۳۶۰ بررسی کرده‌اند.
بسم اللّه الرحمن الرحیم سلام اللّه تعالی علی الشیخ العالم و رحمة اللّه و برکاته و هذا الخطیب الافضل ادام اللّه فضله من اهل بیت العلم و الفضل و قد قصد ساخته و طلب مجاورته متفیئا به برکته و نرجوان ینزله منازل امثاله باظهار شفقته علیه و اساله به کرمه و افضاله و السلام.
وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ، یعنی بیّنّا لهم فیه من کل شبه و من کلّ نوع ممّا یحتاجون الیه من امر الدّین و الدّنیا یهتدی به المتفکّر و یعتبر به الناظر المتدبّر، وَ لَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآیَةٍ اخری، مع هذا القرآن علی وضوحه و اصابة امثاله و بیان حججه، لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ ما انتم الّا علی باطل، یعنی: انّهم لا یهتدون بتلک الآیة ایضا و لم یعرفوا بها صحة دینک و حقیقة امرک کما لم یهتدوا بهذا القرآن و لم یعلموا به شیئا من ذلک.
در صحن مطهر یک ضریح مشبک فلزی قرار دارد که در سال ۱۳۵۲ ه‍.ش با سعی واهتمام مردم مؤمن و هیئت امنا وقت آستانه و اداره اوقاف شهرستان ساری بر روی مرقد امامزاده عبّاس نصب شده‌است که جلوه خاصی به بقعه داده است. بر حاشیه بالای ضریح مشبک فلزی نو ساز آب طلایی و نقره‌ای ابیاتی با خط خوش نستعلیق فضایلی حکاکی شده‌است. در موازات این ابیات از گوشه شمال غربی ضریح، آیاتی از کلام‌الله مجید با خط خوش جمله: بسم ا… الرحمن الرحیم هل أتی علی الانسان تا امثالهم تبدیلا کتیبه فضایلی ۱۳۵۳ دیده می‌شود.
و امثاله. قوله: وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعالَمِینَ عالمین اینجا جنّ و انس است. میگوید: اللَّه نه آنست که بر بندگان ظلم کند و ایشان را بی‌جرم عقوبت کند. جای دیگر گفت: وَ ما ظَلَمْناهُمْ ما بر ایشان ظلم نکردیم، یعنی که ما بی‌نیازتر از آنیم که ظلم کنیم. جای دیگر گفت: وَ ما ظَلَمُونا و نه ایشان بر ما ظلم کردند، یعنی که ما عزیزتر از آنیم که بر ما ظلم کنند.