اصدق

معنی کلمه اصدق در لغت نامه دهخدا

اصدق. [ اَ دَ ] ( ع ن تف ) راست تر. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || راستگوتر. ( ناظم الاطباء ). راستگوی تر. صادق تر. ازدق :
السیف اصدق انباءً من الکتب.متنبی.و فی الحدیث : اصدقهم [ای اصدق امتی ] حیاءً عثمان.
- امثال :
اصدق ظناً من المعی .
اصدق من القطا ؛ راستگوتر از مرغ سنگخوار. سنگخوار پرنده ایست که بدان در راستی مثل زنند زیرا آن پرنده «قطاقطا» فریاد میکشد و در خبر دادن از خود راست میگوید. و نیز گفته اند عرب از اینرو بدان مثل میزند که آوازی یکسان دارد و آنرا تغییر نمیدهد. ( از فرائدالادب المنجد ).
اصدق من لفظ لحظ ؛ نگاه از لفظ راستگوتر است. ( از فرائدالادب المنجد ).

معنی کلمه اصدق در فرهنگ معین

(اَ دَ ) [ ع . ] (ص تف . ) راست تر، راستگوتر.

معنی کلمه اصدق در فرهنگ فارسی

صادق تر، راستگوتر، راست تر
( صفت ) صدق تر راست تر راستگوتر .

معنی کلمه اصدق در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَصْدَقُ: راستگو تر
ریشه کلمه:
صدق (۱۵۵ بار)

معنی کلمه اصدق در ویکی واژه

راست تر، راستگو

جملاتی از کاربرد کلمه اصدق

اصدقائی انا هذا و حبیبی و اری روضه الوصل و لم تخش غواشی الحجب
مروی است که ابراهیم خلیل الرحمن علیه السلام را احتیاجی شد به نزد یکی از اصدقاء خود رفت که چیزی قرض کند به او قرض نداد، حضرت محزون مراجعت کرد، وحی به او رسید که اگر از خلیل خود سوال می کردی به تو عطا می کرد عرض کرد که پروردگارا! چون می دانستم که تو بر دنیا غضبناکی، ترسیدم که از تو سوال کنم خطاب رسید که قدر احتیاج، از دنیا نیست» پس معلوم می شود که محافظت هر قدری که آدمی به آن محتاج است آن از دین است نه از دنیا
شعر اکذب احسنت اما زیمن نعت او اصدق اقوال من شد احسن اشعار من
دهقان‌زاده را ازین سخن رغبتی در آزمایشِ حال دوستان پیدا آمد. به نزدِ یکی از دوستان شد و از رویِ امتحان گفت: ما را موشی در خانه است که بسی خلل و خرابی می‌کند و بر دفعِ او قادری نیست. دوش نیم شبی بر هاونِ ده‌منی ظفر یافت، آنرا تمام بخورد. دوست گفت: شاید که هاون چرب بوده باشد و حرص موش بر چربی خوردن پوشیده نیست. دهقان زاده را از آن تصدیق که کردند بر اصدقاءِ خود اعتماد بیشتر بیفزود و به اهتزازِ هرچه بیشتر پیش مادر آمد و گفت: دوستان را آزمودم، بدین بزرگی خطایی بگفتم و ایشان به خرده‌گیری مشغول نگشتند و از غایت شرم و آزرم تکذیبِ من نکردند و دروغِ مرا به راست برگرفتند. مادر از آن سخن بخندید.
خوشا روزگاری و فرخنده روزی که بودیم با اصدقا و اقارب
اقتلونی اصدقائی فی الهواه و اطرحوا جسمی قریباً فی فناه
اسامة گفت: یا رسول اللَّه! آن کلمه از بیم میگفت نه از دل و اعتقاد، میخواست که تن و مال خویش نگه دارد. رسول (ص) گفت: «فهلا شققت عن قلبه لتنظر اصدق ام لا؟»
هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ ای اعدل و اصدق من دعائکم ایاهم لغیر آبائهم.
مروی است که «پیرزنی بود که هر وقت بر حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم وارد می شد حضرت او را اکرام می فرمود از سبب آن سوال کردند؟ حضرت فرمود که این زن در ایام حیات خدیجه علیه السلام به منزل ما می آمد» پس، از آثار وفاست مراعات جمیع اصدقا و خویشان و متعلقان محبوب بلکه محبوب از مراعات احوال ایشان بیشتر مسرور می شود تا از مراعات احوال خود و از تفقد به ایشان فرح او بیشتر از تفقد خود است بلکه قوت دوستی با کسی معلوم نمی شود مگر از دوستی و مهربانی با کسان و متعلقان او و قوت محبت با کسی به جایی می رسد که سگ محبوب در نظر او امتیازی از سایر سگان به هم می رساند و وفای با دوست، ممدوح است تا پای معصیت پروردگار به میان نیامده و اما موافقت دوست با دوست در معصیت خدا و امری که مخالف حق باشد مذموم، بلکه عین جفاست، زیرا موافقت او باعث هلاکت هر دو می شود بلکه او را باید نصیحت کرد و ارشاد نمود.
فلست ادری خیر القول اصدقه خان الزمان علیهم ام هم خانوا