باد مخالف. [ دِ م ُ ل ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادی که مخالف جهت حرکت کشتی وقایق وزد. ضد باد موافق. بادی که کشتی را زیان داردو این مقابل باد مراد و باد موافق است و گاهی در غیر کشتی نیز اطلاق کنند. محتشم کاشی گوید : برهم زده داردگل نازک ورقت را آن باد مخالف که گذر سوی تو دارد.( از آنندراج ).چون باد مخالف آید از دور افتادن برگ هست معذور.نظامی.رجوع به باد و باد شرطه و شرطه شود.
معنی کلمه باد مخالف در فرهنگستان زبان و ادب
{headwind, opposing wind} [علوم جَوّ] بادی در خلاف جهت حرکت جسم متحرک نسبت به زمین
معنی کلمه باد مخالف در ویکی واژه
بادی در خلاف جهت حرکت جسم متحرک نسبت به زمین.
جملاتی از کاربرد کلمه باد مخالف
در ۱۱۸۵ آندرونیکوس یکم، امپراتور وقت بیزانس که پس از حملهٔ نورمانها نگران تاج و تخت خود شده و پیشگویی به او گفته بود که پس از او فردی به نام ایزاک جانشینش خواهد شد فرمان مرگ ایزاک آنجلوس را صادر نمود. اما ایزاک با کشتن دستگیرکنندهٔ خود گریخت و برای حفظ جانش در کلیسایی در پایتخت پناه گرفت. مردم قسطنطنیه که از ستمگریهای آندرونیکوس یکم به ستوه آمده بودند او را امپراتور خوانده و به کاخ آندرونیکوس حمله کردند. آندرونیکوس با قایقی به سوی روسیه گریخت و ایزاک با عنوان ایزاک دوم به امپراتوری بیزانس رسید. او سپس فرمان دستگیری فرمانروای پیشین را صادر کرد. آندرونیکوس که وزش باد مخالف مانع فرارش شده بود در همان سال دستگیر و پس از چندین روز شکنجه و اذیت و آزار بهدست مردم بهقتل رسید.
به قرب ساحل از طوفان آه من مشو غافل که این باد مخالف بدعنان پیچاندنی دارد
شد خرابات مغان از توبه ام زیر و زبر می زند باد مخالف بحر را بر یکدگر
گر هستی ما را ببرد باد مخالف خاک قدم باده کشانیم که بودیم
آن پند کج تاثیر خود باد مخالف بود و شد بر جان من آتش فشان از خوی آتش بار تو
آندرونیکوس تلاش داشت تا خود را به روسیه برساند اما وزش باد مخالف جلوی پیشروی او را گرفت و در نهایت منجر به دستگیری او شد. او در ابتدا تلاش کرد تا با برانگیختن حس همدردی دستگیرکنندگانش بگریزد اما فایدهای نداشت و او را در آنماس زندانی کردند. سپس او را به قسطنطنیه و به خدمت امپراتور جدید آوردند.
پشه باشد که به هر باد مخالف برود دزد شب باشد کز نور قمر بگریزد
بر هم زده دارد گل نازک ورقت را آن باد مخالف که گذر سوی تو دارد
عارفان را دل قوی گردد ز موج حادثات بحر از باد مخالف صاحب جوشن شود
گردد از باد مخالف پله خوابش گران چشم نرم افتاده است از بس حباب غفلتم
بعد ازان باد مخالف روز و شب گرد کشتی میفرستاد ای عجب
نیست از باد مخالف فرق تا باد مراد شد تنک دریانوردی را که دل همچون حباب