باد شرطه

معنی کلمه باد شرطه در لغت نامه دهخدا

باد شرطه. [ دِ ش ُ طَ / طِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باد شُرط. باد موافق :
با طبع مخالف چه کند دل که بسازد
شرطه همه وقتی نبود لایق کشتی.سعدی.کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینیم دیدار آشنا را.حافظ.|| باد شمال شرقی. ( دِمزن ). رجوع به فرهنگ شعوری ج 1 ورق 190 ص آ، و باد شرط شود.

معنی کلمه باد شرطه در فرهنگ معین

(دِ شُ طِ ) (اِمر. ) باد مساعد برای کشتیرانی .

معنی کلمه باد شرطه در ویکی واژه

باد مساعد برای کشتیرانی.

جملاتی از کاربرد کلمه باد شرطه

برخاست باد شرطه و زورق درست ماند از موج خیز رستم و دیدم کرانه هم
هرچه باداباد ما کشتی در آب انداختیم گر بود بیگانه باد شرطه طوفان آشناست
مگر یاری نماید باد شرطه رهم از شور این خونخوار ورطه
باشد ز باد شرطه خطر در محیط عشق امن است کشتی‌ای که به طوفان شد آشنا
کو باد شرطه‌ای که به طوفانم افکند؟ آن باد شرطه نیست که آرد به ساحلم
کشتی ما که موج غمش داشت در میان برخاست باد شرطه و افتاد بر کنار
نسیم صبح نمود از تغار صهبا موج چو باد شرطه که آرد ز روی دریا موج
خیزد چه ز باد شرطه مشتاق افتاد چه کشتیم بگرداب
از ناله های شبگیر، دل یافت وصل مقصود چون باد شرطه خیزد، کشتی به ساحل آید
در بحر شوق کشتی صبرم ز سیر ماند کو باد شرطه تا که بمنزل کند قرار