ابجد

ابجد

معنی کلمه ابجد در لغت نامه دهخدا

ابجد. [ اَ ج َ ] ( اِ ) نام اولین صورت از صور هشت گانه حروف جُمَّل. || نام مجموع صور هشت گانه مزبور. واین ترتیب حروف الفبای مردم فنیقیه بوده ، بدین نهج :ابجد. هوز. حطی. کلمن. سعفص. قرشت. ثخذ. ضظغ... و در حساب جُمَّل ، الف تا طاء بترتیب ، نماینده یک تا نه و یاء تا صاد بترتیب ، نماینده ده تا نود و قاف تا غین بترتیب ، نماینده صد تا هزار باشد. و عرب که در افسانه های خرافی ساختن و اشعار متناسب با دعاوی باطله لغوی و تاریخی خویش جعل کردن معروف میباشند گاه بهر یک از این هشت صورت معنای خاص داده و گاه اباجاد را مثقل ابجد پسر پادشاهی یا پادشاه مدین گفته و گاه این هشت لفظ را نام فرزندان مرامر نامی واضع خط خوانده اند. و البته هیچیک بر اساسی نیست :
چنانچون کودکان از پیش الحمد
بیاموزند ابجد را و کلمن.منوچهری.مناقب اَب و جد تو خوانده اند از لوح
چو کودکان دبستان ز درج خط ابجد.سوزنی.چون حرف آخر است ز ابجد گه سخن
وز راستی چو حرف نخستین ابجد است.انوری.خرسند به نیک و بد خود باید بود
اندازه شناس حد خود باید بود
اول سبق تو اَبجَد آمد یعنی
بر سیرت اَب و جدّ خود باید بود.؟- ضظغ و ابجد امری بودن ؛ اول و آخر آن بودن. تمام آن بودن :
رادی را تو اول و آخری
حری را تو ضظغ و ابجدی.فرخی.

معنی کلمه ابجد در فرهنگ معین

(اَ جَ ) [ ع . ] (اِ. ) ترتیب و ترکیب قدیم حروف الفبای عربی که عبارتست از: ا، ب ، ج ، د، ه ، و، ز، ح ، ط ، ی ، ک ، ل ، م ، ن ، س ، ع ، ف ، ص ، ق ، ر، ش ، ت ، ث ، خ ، ذ، ض ، ظ ، غ . از این حروف هشت کلمه ساخته اند بدین ترتیب : ابجد، هوز، حطی ، کلمن ، سعفص ،

معنی کلمه ابجد در فرهنگ عمید

ترتیب و ترکیب قدیم حروف الفبای عربی که عبارت است از: همزه = ۱، ب = ۲، ج = ۳، د = ۴، ﻫ = ۵، و = ۶، ز = ۷، ح = ۸، ط = ۹، ی = ۱۰، ک = ۲۰، ل = ۳۰، م = ۴۰، ن = ۵۰، س = ۶۰، ع = ۷۰، ف = ۸۰، ص = ۹۰، ق = ۱۰۰، ر = ۲۰۰، ش = ۳۰۰، ت = ۴۰۰، ث = ۵۰۰، خ = ۶۰۰، ذ = ۷۰۰، ض = ۸۰۰، ظ = ۹۰۰، غ = ۱۰۰۰. = حساب * حساب جُمَّل

معنی کلمه ابجد در فرهنگ فارسی

ترتیب وترکیب قدیم حروف الفبای عربی، حساب ابجدیاحساب جمل هم گویند
( اسم ) ۱ - نام نخستین صورت از صور هشتگان. حروف جمل . ۲ - نام مجموع صور هشتگان. حروف جمل ازین قرار : ابجد هوز حطی کلمن سعفص قرشت ثخذ ضظغ . مسلمانان مغرب چهار کلم. اخیر را بدین نحو ترتیب داده اند : صعفض قرشت ظغش . ترتیب حروف ( مراد حروف صامت است ) درین نسق همان ترتیب عبری آرامی است و این امر با دلایل دیگر موئ ید آنست که عرب الفبای خود را از آنان بوساطت نبطیان اقتباس کرده است . شش حرف مخصوص عرب در آخر ترتیب ابجدی قرار داده شده است . علاوه برین ترتیب هشت کلم. تذکاریه که مفهومی ندارند با عبری و آرامی در اینکه حروف معرف اعدادند نیز شباهت دارد : از ( همزه ) تا ( ق ) نمایند. ۱ تا ۱٠٠ است و نه حرف آخر معرف ۲٠٠ تا ۱٠٠٠ باشد . یا ابجد تجرید نوشتن . ( تصوف ) ترک خواهش و آرزو کردن و از خودی و مزاحمت خواهش آمدن و از ماسوی الله مجرد گردیدن .

معنی کلمه ابجد در دانشنامه عمومی

صورت هشتگانه حروف جُمَّل که با نام اولین صورت ( ابجد ) ، معروف است. ترتیب حروف صامت یا بی صدا در این نسق، همان ترتیب عبری–آرامی است و این امر، مؤید آن است که عرب، الفبای خود را از آنان و از طریق نبطیان اقتباس کرده است.
حروف اَبجَد، شیوه ای برای مرتب سازی حروف زبان عربی است که برپایه الفبای اولیه خط فنیقی، مرتب شده اند. گاهی این شیوه در شماره گذاری موارد یا صفحات به کار می رود.
برای آسانی از بَر کردن ترتیب این حروف، هر چندتا حرف پیاپی، به شکل واژه درآمده و تلفظ می شوند. این واژه ها عبارت اند از: «اَبْجَدْ - هَوَّزْ - حُطّی - کَلَمَنْ - سَعْفَصْ - قَرَشَتْ - ثَخِذْ - ضَظِغْ» از الفبای ابجد برای متناظر کردن اعداد و واژه ها نیز استفاده می شود. به این ترتیب که برای هر حرف واژه ای که بخواهند به عدد تبدیلش کنند، عدد متناظر را از جدول زیر برمی دارند و اعداد به دست آمده را جمع می زنند. برای نمونه در این روش، واژهٔ «علی» برابر با «۱۱۰» می شود همچنین «یاعلی» برابر با «۱۲۱» می باشد.
برخی افراد برای این شماره ها ویژگی های فراطبیعی قائلند.
الف ) صفحه های مقدمهٔ بعضی از کتاب ها را با این عددها شماره گذاری می کنند.
ب ) تاریخ وقایع مهم را با ترکیب حروف ابجد به صورت یک واژه یا یک عبارت یا یک جملهٔ معنی دار یا شعر درمی آورند که به خاطر سپردن آن واژه یا عبارت یا آن جمله یا شعر، تاریخ مزبور را حساب می کنند ( ماده تاریخ ) .
ج ) در موسیقی پس از اسلام، در ثبت اصوات و دساتین از حروف ابجد استفاده شده است. برای نمونه نغمه های دستگاه شور با حروف ابجد عبارت بوده اند از: «یح یه یب ی ح ه ج ا» و فاصله ها و ابعاد آن ها: «ط ط ج‍ ج‍ ط ج‍ ج» که در موسیقی امروز به ترتیب نت های سل، لاکرن، سی بمل، دو، ر، می بمل، فا و سل را تشکیل می دهند.
د ) گاهی در نوشتن، برای جدا کردن مطالب مختلف از یکدیگر، آن ها را با حروف ابجد مشخص می کنند؛ مثلاً در همین جا برای جدا کردن کاربردهای حروف ابجد، آن ها را با حروف الف، ب، ج و … مشخص کردیم.
ارزش حروف ابجد کبیر به شرح زیر هستند:
چون چهار حرف "گ چ پ ژ" در زبان عربی فصیح وجود ندارد، عده ای نزدیکترین حرف عربی به آن را معادل گرفته اند ( گ=ک=۲۰ ) ، ( چ=ج=۳ ) ، ( پ=ب=۲ ) و ( ژ=ز=۷ ) . اما گروهی نیز معادل این حروف چهارگانه را صفر گرفته اند. مثلاً، براین اساس واژه "پروین" در ابجد کبیر به دو روش قابل حساب است.

معنی کلمه ابجد در دانشنامه آزاد فارسی

اَبْجَد
نوعی نظام و ترتیب الفبایی در بین اعراب که هر حرف نمایندۀ یک عدد محسوب می شود. در این نظام، ترتیب و ارزش عددی هر حرف به این قرار است: الف= ۱، ب= ۲، ج= ۳، د= ۴ که مجموع این چهار حرف را برای سهولت در به خاطرسپردن، اَبجَد می نامند. ه = ۵، و= ۶، ز= ۷ که این سه حرف را هَوَّز نامند. ح= ۸، ط= ۹، ی= ۱۰ که این سه حرف را حُطّی می گویند. ک= ۲۰، ل= ۳۰، م= ۴۰، ن= ۵۰ که مجموع این چهار حرف کَلَمَن است. س= ۶۰، ع= ۷۰، ف= ۸۰، ص= ۹۰ که مجموع این چهار حرف سَعفَص خوانده می شود. ق= ۱۰۰، ر= ۲۰۰، ش= ۳۰۰، ت= ۴۰۰ که مجموع آن ها قَرَشَت نام دارد. ث= ۵۰۰، خ= ۶۰۰، ذ= ۷۰۰ که مجموع این سه حرف را ثَخِذ می گویند. ض= ۸۰۰، ظ= ۹۰۰، غ= ۱۰۰۰ که مجموع این سه حرف ضَظِغ نام دارد. با ترکیب این حروف ارزش عددی هر کلمه معین می شود، مثلاً ارزش عددی کلمۀ «سر» برابر عدد ۲۶۰ است زیرا س=۶۰ و ر=۲۰۰ است. منشأ نظام و ترتیب ابجدی مربوط به روزگار کهن، یعنی حدود قرن ۱۲ تا ۱۴ پ م است و به خط فنیقی بازمی گردد که اکثر خطوط ازجمله خط پهلوی، عربی، یونانی و لاتینی از آن آغاز شده است. کاربرد نظام و تربیت ابجدی به سبب ارزش عددی آن، در گذشته به جای اعداد و در حسابِ جُمَّل به کار می رفته است. علاوه بر آن، در مادّه تاریخ نیز کاربرد داشته و هنوز هم کم وبیش در شعر سنّتی از آن استفاده می شود. در ساختن طلسم ها و اسطرلاب ها و غیب گویی هم از آن استفاده می کرده اند. در دورۀ اخیر، در کشورهای اسلامی، برای شماره گذاری صفحات مقدمۀ کتاب ها، به جای اعداد رومی که در مقدمۀ کتاب های اروپایی به کار می رود، از نظام و ترتیب ابجدی استفاده می کنند؛ در نظام نمره گذاری درسی نیز در برخی از دانشگاه ها از «الف، ب، ج، د، ه »، که همان ترتیب ابجدی است، بهره می برند و در تقسیم بندی های درون نوشته ها، علاوه بر اعداد، از حروف ابجد استفاده می کنند.

معنی کلمه ابجد در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَبْجَد (ا، ب، ج، د)، ترکیب ٤ صامت نخست از صامتهای بیست و دوگانۀ سامی ـ عربی که از باب اختصار بر ترتیب کهن الفبای عربی اطلاق شده است.
اَبْجَد (ا، ب، ج، د)، ترکیب ٤ صامت نخست از صامتهای بیست و دوگانۀ سامی ـ عربی که از باب اختصار بر ترتیب کهن الفبای عربی اطلاق شده است.از زمانی که در کنار خطهای شکل نگار (مصری) و الفباهای هجایی (میخی شرقی)، الفبایی مرکب از حروف صامت یافت شده، با ۲۲ حرف از حروف ابجد آشنا شده ایم.
← نخستین الفبا
(۱) آذرتاش آذرنوش، راههای نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان تازی، تهران، ۱۳۵۴ش.(۲) ابن خلدون، المقدمه، قاهره، دارالفکر.(۳) ابن ندیم، الفهرست.(۴) زبیدی، تاج العروس، ذیل «بَجَدَ».(۵) عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی بک و دیگران، قاهره، عیسی البابی الحلبی.(۶) طاش کوپری زاده، احمدبن مصطفی، مفتاح السعاده، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹ق.(۷) جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، ۱۹۷۸م.(۸) علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ترجمۀ باربیه دمینار و دکورتل، پاریس، ۱۹۱۷م.(۹) رژی بلاشر، تاریخ ادبیات عرب، ترجمۀ آذرتاش آذرنوش، تهران، ۱۳۶۳ش، صص ۸۹ به بعد، ۹۴.(۱۰) ابن عبدربه، احمدبن محمد، العقدالفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، ۱۳۸۲ق.(۱۱) لغت نامۀ دهخدا؛ یواقیت العلوم، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، تهران، ۱۳۶۴ش، صص ۱۸۰-۱۸۱.
[ویکی اهل البیت] این واژه از نخستین چهار حرف الفبای قدیم سامی ساخته شده و به کاربرد حروف به جای اعداد (حساب ابجد = حساب جمل)، یعنی ارزش عددی حروف در ترتیب الفبای سامی باستان، اشاره دارد. برخی آن را نام نخستین صورت از صور هشتگانه حروف جمل دانسته اند.
در تعریفی دیگر، ابجد ترکیب چهار صامت نخست از صامت های بیست و دوگانه سامی ـ عربی است که از باب اختصار به ترتیب کهن الفبای عربی گفته شده است. در مشرق زمین، مجموعه حروف را (احتمالاً به منظور سرعت در حفظ کردن) در هشت لفظ قابل تلفظ اما بدون معنی به این ترتیب می آورند: ابجد، هوّز، حُطّی، کلمن، سعفص، قَرِشت، ثخذ، ضظغ.
با توجه به اکتشافات اخیر (آثار رأس شَمره در شمال سوریه)، شاید الفبای خط اوگارتی ها، نخستین الفبایی باشد که تاکنون شناخته شده است. نگارش این کتیبه ها که به خط میخی شبیه است به اواسط هزاره دوم پیش از میلاد می رسد. الفبای آن بر صامت ها استوار است و شامل بیست و دو حرف است که در شش گروه نخست الفبای ابجدی گرد آمده است. این الفبا از طریق زبان های آرامی به عربی راه یافته است. در دستگاه ابجدی فنیقی، بیش از 22 حرف وجود ندارد و بنابراین بقیه صامت ها تا 28 حرف در گروه های ثخذ و ضظغ به آن افزوده شده است.
این کار توسط اقوام غیرعرب که این خط را بکار برده اند، انجام گرفته است. ریشه یابی نویسندگان مسلمان درباره ترکیبات دستگاه ابجدی بسیار غریب و افسانه آمیز است. عرب ها گاه به هر یک از این هشت صورت معنایی خاص داده اند؛ مانند ابجد، یعنی آغاز کرد؛ هوّز، یعنی در پیوست؛ حطّی، یعنی واقف شد؛ کلمن، یعنی سخنگو شد؛ سعفص، یعنی از او آموخت؛ قرشت، یعنی تربیت کرد؛ ثخذ، یعنی نگاه داشت؛ و ضظغ، یعنی تمام کرد. برخی نیز شش ترکیب ابجد تا قرشت را نام پادشاهان مَدیَن پنداشته اند. در روایتی دیگر این ترکیبات را نام جنیان و در جای دیگر نام ایام هفته دانسته اند.
شش گروه اصلی دستگاه ابجدی را به این شکل نیز آورده اند: ابجاد (ابوجاد)، هاوز (هوّاز)، حاطی، کلمان (کلمون)، صاع فض، و قرست (قریسات). اختلاف در ترتیب ابجدی شرقی و غربی نیز شاید دلیلی جز اختلاف منابع نداشته باشد. در مغرب و اندلس، چهار گروه ابجدی اول با گروه های شرقی یکی است، اما بقیه به این صورت گروه بندی شده است: صعفض، قرست، ثخذ، ظغش.
شیخ صدوق از حضرت علی علیه السلام روایت می کند که فرمود: عثمان از رسول خدا صلی الله علیه و آله تفسیر ابجد را پرسید و حضرت فرمود: "تفسیر ابجد را بیاموزید، به راستی سراسر آن شگفتی است؛ وای بر عالمی که تفسیر آن را نداند. پس کسی پرسید: یا رسول الله تفسیر ابجد چیست؟ حضرت فرمود: اما "الف" همزه الله است که حرفی از اسماء الهی است و اما "باء" بهجه الله است و "جیم" جنه الله و جلال الله و جمال الله ...".
ابجد بر سه نوع است: کبیر، صغیر، و وسیط. ابجد کبیر از عدد یک تا هزار است که به بیست و هشت حرف در زبان عربی به ترتیب زیر تقسیم شده است:
الف = 1؛ ب = 2؛ ج = 3؛ د = 4؛ ه = 5؛ و= 6؛ ز = 7؛ ح = 8؛ ط. = 9؛ ی = 10؛ ک = 20؛ ل = 30؛ م = 40؛ ن = 50؛ س = 60؛ ع = 70؛ ف = 80؛ ص = 90؛ ق = 100؛ ر = 200؛ ش = 300؛ ت = 400؛ ث = 500؛ خ = 600؛ ذ = 700؛ ض = 800؛ ظ = 900؛ و غ = 1000 (بدین ترتیب، به طور مثال، "علی" برابر 110 است: ع = 70، ل = 30، و ی = 10).
[ویکی حج] أبْجَد از حاکمان اسطوره ای شهر مکه یا جایی در اطراف حجاز. بنابر قولی دیگر، ابجد و کلمن پادشاهان مصر بودند که بر اثر تکذیب حضرت شعیب(ع) نابود شدند.
همچنین أبجد نخستین صورت از صور هشت گانه دستگاه ابجدی است که بر اساس ترتیب الفبای مردم فنیقیه -از اقوام متمدن آسیای غربی- مرتب شده است. سپس این دستگاه به زبان عربی نیز وارد شده است.
روایت های تاریخی، ریشه یابی های اسطوره ای مختلفی از ابجد داشته اند، به ویژه در شش شکل نخست. بر اساس معروف ترین آن ها ترکیب ابجد (اباجاد) تا قَرَشَت را نام پادشاهانی دانسته اند که با حضرت شعیب(ع) هم نسب و از فرزندان مَحْض/مَحْضَر/ محصن بن جَنْدل بن یعْصُب بن مَدینْ بن ابراهیم(ع) بوده اند.

معنی کلمه ابجد در ویکی واژه

ترتیب و ترکیب قدیم حروف الفبای عربی که عبارتست از: ا، ب، ج، د، ه، و، ز، ح، ط، ی، ک، ل، م، ن، س، ع، ف، ص، ق، ر، ش، ت، ث، خ، ذ، ض، ظ، غ. از این حروف هشت کلمه ساخته‌اند بدین ترتیب: ابجد، هوز، حطی، کلمن، سعفص، قرشت، ثخذ، ضظغ. برای هر یک از این حروف عددی معین کرده‌اند به نام حساب ابجد یا حساب جُمَُل بدین ترتیب:
همزه
ب
ج
د
ه
و
ز
ح
ط
ی
ک ۲۰ - ل ۳۰ - م ۴۰ - ن ۵۰ - س ۶۰ - ع ۷۰ - ف ۸۰ - ص ۹۰ - ق ۱۰۰ - ر ۲۰۰ - ش ۳۰۰ - ت ۴۰۰ - ث ۵۰۰ - خ ۶۰۰ - ذ ۷۰۰ - ض ۸۰۰ - ظ ۹۰۰ - غ ۱۰۰۰. حساب ابجد در ادبیات فارسی برای ساختن ماده تاریخ به کار می‌رود و قاعده اش آن است که: با این حروف مصرع یا جملة کوتاهی می‌سازند که اگر اعداد مربوط به حروف با هم جمع شوند تاریخی که منظور گوینده بوده به دست می‌آید مثل کلمة «عدل مظفر» که بر سر در مجلس شورا نوشته شده و منظور تاریخ صدور فرمان مشرطیت توسط مظفرالدین شاه
نوعی ترتیب بیان حروف الفبای عربی.به ترتیب عبارتند از: ابجد هوز حطی کلمن سعفص قرشت ثخذ ضظغ.
برایش کاربردهای جادویی و اساطیری هم ذکر كرده‌اند.

جملاتی از کاربرد کلمه ابجد

افتخار جنان در حساب ابجد عدد ۱۳۸۶ (معادل ۱۳۴۵ خورشیدی) است.
نظر چون مردم بالغ نظر بر نو خطان دارم درین مکتب نسازد ابجد طفلانه سرگرمم
خرد کو هست عالم را آب و جد چو طفلان بیش رایت خوانده ابجد
الفبای عربی (عربی: اَلْحُرُوفُ ٱلْعَرَبِیَّة) یا ابجدی عربی (عربی: اَلْأَبْجَدِيَّةُ ٱلْعَرَبِيَّة) حروف نوشتاری خط و زبان عربی است.
خط عربی از نوع ابجد است و فاقد حروف مستقل برای واکه‌های کوتاه، لذا از اعراب‌گذاری برای ابهام‌زدایی و نمایش دقیق تلفظ کلمات استفاده می‌شود.
مستی و بی خبری رتبه عام است اینجا ابجد تازه سوادان خط جام است اینجا
ما مشق جنون کردهٔ این دامن دشتیم از ابجد طفلانهٔ یونان چه نویسیم؟
هرکه در روز راز گسترده‌ست ابجد از لوح عقل بسترده‌ست
میم دهان لعبتی نخواهنده ابجد قامت ما دال کرد از آن الف قد
الفبای عربی، دارای ۲۸ حرف است و الفبای فارسی از آن، گرفته شده‌است. الفبای عربی، دارای دو ترتیب اَبتَثی و ابجدی است. ترتیب اَبتَثی آن مانند فارسی است، با این تفاوت که حرف (ه) پیش از حرف (و) قرار دارد. الفبای زبان عربی فاقد ۴ حرف (گ_چ_پ_ژ) است .
چون چهار حرف "گ چ پ ژ" در زبان عربی فصیح وجود ندارد، عده ای نزدیکترین حرف عربی به آن را معادل گرفته‌اند (گ=ک=۲۰)، (چ=ج=۳)، (پ=ب=۲) و (ژ=ز=۷). اما گروهی نیز معادل این حروف چهارگانه را صفر گرفته‌اند.[۱] مثلاً، براین اساس واژه "پروین" در ابجد کبیر به دو روش قابل حساب است.
خهی هوشمندی که پیر فراست گرفت از ولید تو تعلیم ابجد
استاد ابوالقاسم سحاب مدتی شاگرد وی بوده که در مجله یادگار دربارهٔ میرزا اسماعیل خان زیر عنوان ماده تاریخ سازی می‌نویسد: «استاد بی نظیر در فن ماده تاریخ سازی میرزا اسماعیل دبیر تفرشی است که اصول و قواعد این صنعت را ذیل نخبه التواریخ خود نگاشته و طرز ساختن ماده تاریخ را به حساب ابجد بیان نموده است.»
ارموی الأدوار را به زبان عربی نوشته‌است و در آن از نت‌نویسی ابجد استفاده کرده‌است. ارموی در نگارش الأدوار تلاش کرده که متن را مختصر و مفید نگاه دارد، لذا پس از او افراد مختلفی بر الأدوار شرح نوشته‌اند، از جمله عبدالقادر مراغه‌ای که آن را به فارسی ترجمه کرده و به‌طور مبسوط به تجزیه و تحلیل آن پرداخته‌است. از الأدوار نسخه‌های متعددی موجود است که در کشورهای مختلفی نگهداری می‌شوند؛ قدیمی‌ترین آن‌ها نسخه‌ای است که مورخ ۶۳۳ ه‍.ق است در کتابخانه‌ای در استانبول نگهداری می‌شود. برخی از محققین معاصر این رساله را از نظر ناهماهنگی‌های محاسباتی که در آن وجود دارد مورد نقد قرار داده‌اند.
الفبای سُرْیانی خطی است که عمدتاً برای نگارش زبان سریانی از حدود سدهٔ یکم میلادی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این الفبا یکی از خطوط ابجد سامی محسوب می‌شود که از الفبای آرامی و الفبای تدمری گرفته شده‌است و مشابهت‌هایی با الفبای فنیقی، عبری، عربی و الفبای سنتی مغولی دارد.
عبارت «علم غلام علی» در شمار ابجد، ۱۳۲۱ بوده، و «دل» که ۳۴ است باید از آن کم شود برابر ۱۲۸۷ می‌شود. چند ماده‌تاریخ دیگر نیز در اطراف نوشته شده‌است.
تیغ زبان شکل تو از بر خواند چو آب ابجد لوح ظفر از خط دست یقین
ترتیب ابجدی آن بر پایه حساب عددی (جمل) است.
جان او خوانده پیش از آمد رق ابجد لم یزل ز تختهٔ حق
اهل دل را هم اهل دل داند طفل ابجد کتاب کی خواند