آتش داغ

معنی کلمه آتش داغ در لغت نامه دهخدا

( آتش داغ ) آتش داغ. [ ت َ ] ( اِ مرکب ) اثر آتش بر بشره.

معنی کلمه آتش داغ در فرهنگ فارسی

( آتش داغ ) اثر آتش بر بشره

معنی کلمه آتش داغ در ویکی واژه

آتش‌داغ
داغی که بر اثر سوختگی بر روی پوست باقی می‌ماند.

جملاتی از کاربرد کلمه آتش داغ

قاسم ای خانه صبر از تو خراب ز آتش داغ توام سینه کباب
کلیم آتش داغت افسرده گشته منه دل برین چشم بی روشنائی
نمیدانی چه سوزی در درون است درونم ز آتش داغ تو خون است
از خاک کشتگان غمت لاله می دمد یعنی هنوز ز آتش داغت نرسته اند
سوزم چو شمع زآتش داغت به قتلگاه پروانه ها کشند زدل، شعله های آه
گل، چهره اش از خون جگر گیرد رنگ؛ لاله، رخش از آتش داغ افروزد!
ترا از داغ دل گر رخ برافروخت مرا از آتش داغت جگر سوخت
همره اغیار آن گل سر به صحرا کرد و رفت آتش داغ مرا چون لاله بالا کرد و رفت
سوختم پروانه‌سان در آتش داغ غمش می‌پریدم سوی او بال و پری می‌داشتم
ران خورشید را بدان آتش داغ شاه جهان کنید امروز