بشت. [ ب ِ / ب ُ ] ( ع اِ ) پارچه پشمین قهوه ای برنگ طبیعی پشم که بمصرف تهیه لباس روستاییان و زنان میرسد. قدک اعراب بادیه که تا پایین ساق آید و زمانیکه بسیار طویل باشد بنام «زبون » خوانده میشود. ج ، بُشوت. و البسه الخولی بشتا قصرا ازرق الی رکبتیه و علیه بشت.( دزی ج 1 ص 88 ). || عبا یا عبای گشاد یا قطیفه ای که چون عبا بر دوش اندازند. ( دزی ج 1 ص 88 ). بشت.[ ب ِ ] ( ع اِ ) جلیف. شیلم. زوان. دانه گیاهی بچند ماش یا ارزن. رجوع به لغات فوق و مخزن الادویه شود. بشت. [ ب َ ] ( اِ ) قسمت نمودن آب در نهرها و آبریزها. ( آنندراج ). بشت. [ ب ُ ] ( اِخ ) بست. پشت نام دهی است نزدیک نیشابور. ( آنندراج ). ولایتی است در خراسان که آن را بست گویند. ( ناظم الاطباء ). شهریست در نواحی نیشابور. ابوالحسن بن زید بیهقی گوید: ازین رو بدین نام خوانده شده که بشتاسف ( گشتاسف ) آن را بنا نهاده و آن کوره ای است که قصبه آن طرثیت ( ترشیز، کاشمر ) است. و بقولی وجه تسمیه آن این است که پشت بمنزله پشت ( ظهر ) نیشابور است و ظهر در لغت فارسی پشت خوانده شود. بشت مشتمل بر 236 قریه باشد که از آنهاست کندر. جایگاه معروفی که ابونصر کندری وزیر طغرل بیک سلجوقی از آنجا برخاسته و بعلت فزونی ادبا و فضلای آن آنجا را بشت عرب هم خوانند. ( از معجم البلدان ). و رجوع به همین کتاب ج 1 شود. بشت. [ ب ُ ] ( اِخ ) از قرای بادغیس از نواحی هرات. ( از معجم البلدان ). شهرکیست [ از ماوراءالنهر ] نزدیک کلسکان پوکند، کوکت ، خشکاب ، با کشت و بزر بسیار و مردمانی درویش. ( حدود العالم ). و رجوع به بست شود. بنا بنقل مقدسی نام یکی از هفت شهریست که در ناحیه جنوبی ولایت بادغیس خراسان قدیم که مرکز آن دهستان نام داشته ، بوده است. محل آن جایی است که امروز مرقد خواجه دهستان در شمال خاوری هراتست ، ( جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی چ 1337 هَ. ش. بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 440 ). و رجوع به معجم الادباءج 3، قاموس الاعلام ترکی ج 2، مرآت البلدان ج 1 شود.
معنی کلمه بشت در فرهنگ فارسی
از قرای بادغیس از نواحی هرات ٠ شهرکیست نزدیک کلسکان پوکند کوکت خشکاب با کشت و بزر بسیار و مردمانی درویش ٠
معنی کلمه بشت در ویکی واژه
/bɛʃtˈ/ باران این واژه دست کم در شمال استان فارس متداول است.
جملاتی از کاربرد کلمه بشت
دارالفنا کرای مرمت نمیکند بشتاب تا عمارت دارالبقا کنیم
نحوهٔ یادآوری آشوریان از مادها و اینکه همواره صفت مادهای نیرومند را دربارهٔ ایشان بکار میبردند نشان میدهد که اتحادیهٔ قبایل ماد مجموعاً عاملی را تشکیل میداده که آشوریان ناگزیر از آن حساب میبردند. بنابراین ناگزیریم که وجود اتحادیهٔ قبایل ماد را امری مسلّم بشماریم. نیروی ایشان هم در وجود همین اتحاد بود زیرا از لحاظ اقتصادی چندان مقتدر نبودند. در پایان قرن ششم پ.م. هنوز ارتش ماد از مردم جدا نشده بود. اصطلاح کاره که در سنگنبشته بیستون بکار رفته هم به معنی لشکر است و هم به معنی مردم سلحشور و ظاهراً داوطلبان جنگجوی قبایل. به گفته هرودوت - ۱/۱۰۳ - در قرن هشتم پیش از میلاد تقسیمبندی ارتش ماد از روی وابستگی قبیلهای بود نه نوع سلاح.
شه روم بر باد باشد سوار به دربند بشتافت بهر شکار
که هر سو کس شاه بشتافتی بکشتی روان هر که را یافتی
البشتی دو ارگش ۵٬۸۹۶ نفر جمعیت دارد.
نبشته همره نامه یکی قصیدهٔ تر کش از مسام عبارات، شهد ناب زهید
میتراس سوار بر اسب میتازد و حیوانات را شکار میکند. تمام تیرهای او به هدف میخورند و با هر تیر موجودی شکار میکند. بعد از شکار، میتراس به سراغ دشمنان خود میرود و آنها را از پای درمیآورد. لقب «میتراس شکستناپذیر» از همینجا پدید میآید. دو معجزهٔ میتراس بعد از تولد از سنگ که در کتابها نماد آسمان است، یکی تیراندازی به طرف سنگ و خروج آب مقدس از آن و دیگری شکار است که در سنگنبشتهها به شکار گراز نیز اشاره شدهاست.
خط سُغدی توسط سغدیها که قومی ایرانی بودند در سغد استفاده میشد. الفبای سغدی بر گرفته از خط سریانی و از تبار خط آرامی میباشد. این خط همانند نوشتههای کهن بر روی پاپیروس است. شمار بسیاری از متنهای بودایی، مانوی، نسطوری و زرتشتی و نیز نوشتههای غیر دینی چون نقش بر روی سکهها، سنگنبشتهها و سندهای قانونی بدین خط نوشته شدهاند. خط سغدی افقی و از چپ به راست نوشته میشد، ولی شاید با تأثیر خط چینی بوده که این خط را به ریخت عمودی نیز نوشتهاند، با این تفاوت که در چینی نخستین سطر در سوی راست صفحه نوشته میشد و در سغدی نخستین سطر را در سوی چپ صفحه مینوشتند. خط مغولی کنونی نیز هنوز همین شیوه نگارش عمودی سغدی را به کار میبرد.
پیرامون سال شراکت شاپور در شاهنشاهی با اردشیر، در دستنبشتههای مانوی کلن به زبان یونانی دربارهٔ زندگی مانی چنین آمده است:
نامهای دیگر قدیمی آن در فارسی سپرک، اسفرک، پشترک، پشترغ، پشتراغ، بشترغ، شبرق و اسپرک خشک است و در عربی زریر، ضریع، ورس، ورث، ندید، قُرّاص، حُص میباشد.
«وَ ما أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ» هرگز هلاک نکردیم شهری را، «إِلَّا وَ لَها کِتابٌ مَعْلُومٌ (۴)» مگر آن را تقدیری بود و حکمی از ما و نبشتهای ما را معلوم و هنگام آن دانسته.
رقص ارمنی (به ارمنی: Հայկական Պար) میراثی قدیمی و غنی، متنوع که به جا مانده از هزاره پنجم تا سوم قبل از میلاد در مناطق بالاتر از ارمنستان سرزمینی به نام آیرارات که در آن منطقه باستانی نقاشیهایی بر روی سنگنبشتهها به جا ماندهاست، که به آن نقاشیهای رقص میگویند که گاهی این نقاشیهای رقص همراه با انواع خواصی از آلات موسیقی همراه بودهاست.
سواران ترکان خبر یافتند به سوی سپهدار بشتافتند
بود گواه من این نامه کش به خون جگر نبشته ساختمش بر درت روانه همی
ناهنجاری ابشتین جزء بیماریهای قلبی مادرزادی سیانوتیک نمیباشد. مشکلات همودینامیک این آنومالی اغلب ناشی از نقص دیواره بیندهلیزی هستند.
کهنترین نشانههای این روش، یادگار سنگنبشتههای آشوکا، پادشاه بزرگ هندیان در ۲۵۰ پ.م. است.
ز روزگار به جان آمدم ز غم بشتاب اگر بنالم جای است ازین عنا و عذاب
ای مهر تو نبشته مرا بر کنار دل وز عشق جای کرده تو را در میان جان
مر این تحقیق آنکس یافت اینجا که بی دیدار خود بشتافت اینجا
زمانی که حافظ ابرو معاصر امیر تیمور تاریخ و جغرافیای خود را مینوشت آن محل به کلی خالی از سکنه بود ویرانه و آثار تاریخی مورد بحث که مورخین اسلامی آن را قلعه شراةو بنای نخستین آن را از قرون اولیه اسلامی دانستهاند در روستای آق گنبد باقی است ولی هیچ گونه سنگ نبشته و کتیبه ای در آن به چشم نمیخورد