اسب
معنی کلمه اسب در لغت نامه دهخدا

اسب

معنی کلمه اسب در لغت نامه دهخدا

اسب. [ اَ ] ( اِ ) ( از پهلوی اسپ ) چارپائی از جانوران ذوحافر که سواری و بار را بکار آید. اسپ. فَرَس. نوند. برذون. نونده. باره. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). بارگی. ریمن. ( برهان ). بارگیر. شولک. ( صحاح الفرس ). ابوالمضاء. ( السامی فی الاسامی ). ابوالمضا. ( مهذب الاسماء ). ابوطالب. ابومنقذ. ابوالمضمار. ابوالاخطل. ابوعمار. ( مهذب الاسماء ). هامة. ( منتهی الارب ): فسکل ؛ اسب بازپسین. عُرن ؛ اسب بی زین. لخت ، اجرد؛ اسب بی مو. مصمت ؛ اسب بی نشان. بیم ، اشدف ؛ اسب بزرگ تن. سحیر؛ اسب بزرگ شکم. ( منتهی الارب ). ابقع؛ اسب پیسه. ( مهذب الاسماء ). اسعف ؛ اسب پیشانی سفید. ( منتهی الارب ). برذون ؛ اسب ترکی. ( زمخشری ). عنجوج ؛ اسب جواد. عوّام ؛ اسب راهوار. شاهب ؛ اسب سپیدموی. فیخز؛ اسب سطبرنره. ( منتهی الارب ). کمیت ؛ اسب سرخ. ( صراح ). سِلَّغد؛ اسب ( منتهی الارب ) :
بدو گفت شاها انوشه بدی
روان را بدیدار توشه بدی
بفرمای تا اسب و زین آورند
کمان و کمند گزین آورند.فردوسی.بفرمود [ رستم ] تا اسب را زین کنند
همان زین به آرایش چین کنند.فردوسی.همان جامه و تخت و اسب و ستام
ز پوشیدنیهاکه بردند نام...فردوسی.چو بشنید آواز او را تبرگ
بر آن اسب جنگی چو شیر سترگ...فردوسی.فرودآمد از اسب آن نامدار
بسی آفرین خواند بر شهریار.فردوسی.کوه پرنوف شد هوا پرگرد
از تک اسب و بانگ و نعره مرد.عسجدی.شاها مرا به اسبی موعود کرده بودی
در قال پادشاهان قیلی مگر نباشد
اسبی سیاه و پیرم دادند و من بر آنم
کاندر جهان سیاهی زآن پیرتر نباشد
آن اسب بازدادم تا دیگری ستانم
بر صورتی که کس را زآن سر خبر نباشد
اسب سیه بدادم رنگ دگر نیامد
آری پس از سیاهی رنگ دگر نباشد.سلمان ساوجی.- امثال :
اسب تازی دو تک رود بشتاب
شتر آهسته میرود شب و روز.سعدی. اسب تازی شده مجروح بزیر پالان
طوق زرّین همه در گردن خر می بینم.حافظ. اسب راه آنست کو نه فربه و نه لاغر است .امیرعلی شیر. اسب لاغرمیان بکار آید
روز میدان ، نه گاو پرواری.سعدی.- از اسب فرودآمدن و از اسب پیاده شدن ؛از اسب بزیر آمدن :

معنی کلمه اسب در فرهنگ معین

( اَ ) [ په . ] (اِ. ) حیوانی است باهوش که برای سواری یا بارکشی به کار گرفته می شود. ،~ دادن و خر گرفتن کنایه از: معاملة زیان - آور کردن . ،~ عصاری بودن الف - تلاش بی نتیجه کردن . ب - سرگردان بودن .

معنی کلمه اسب در فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) پستانداری علف خوار، سم دار، و با یال و دُم بلند که برای سواری، بارکشی، یا مسابقه از آن استفاده می شود.
۲. (ورزش ) در شطرنج، مهره ای به شکل سر اسب که حرکتی به شکل «l» دارد و تنها مهره ای است که می تواند از روی مهره های دیگر بپرد.
۳. (نجوم ) از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی.
* اسب آبی: (زیست شناسی ) حیوانی علف خوار با پاهای کوتاه، سر بزرگ، پوزۀ پهن، دهان گشاد، دندان های دراز، انگشتان پرده دار، و پوستی به رنگ خاکستری یا خرمایی که در آب به خوبی شنا می کند و آن را برای گوشت و عاج دندانش شکار می کنند.
* اسب بخار: (فیزیک ) واحد اندازه گیری توان، تقریباً برابر با ۷۴۶ وات.
* اسب دریایی: (زیست شناسی ) نوعی ماهی آب های گرم با سر و گردنی شبیه سر و گردن اسب، اسب ماهی.

معنی کلمه اسب در فرهنگ فارسی

حیوانی باهوش که برای سواری وبارکشی بکارمیرودوبرای کارهای مخصوص ازقبیل مسابقه وشکاروعملیات نظامی تربیت می شود
( اسم ) ۱ - پستانداری از راست. فرد سمان جزو تیر. سم داران که دارای گونه ها و نژادهای مختلف است . این حیوان در موارد مختلف زندگی انسان مورد استفاده قرار میگیرد از قبیل سواری کشیدن گاری و درشکه حمل و نقل بار شخم زدن اسب دوانی و غیره . ۲ - یکی از مهره های شطرنج که شکل اسب دارد . حرکت اسب در روی تخت. شطرنج بشکل ( -ا ) و ( ا- ) است . ۳ - یک روی قاب و شتالنگ در بازی . ۴ - جزو آخر بسیاری از اسمهای کسان و جایها مانند : ارجاسب جاماسب گرشاسب لهراسب آذر گشسب . یا اسب آبی . ( اسم ) پستانداری از راست. زوج سمان جزو تیر. سم داران که در مصر علیا و سواحل شمال غربی آفریقا میزید . حیوانی است عظیم الجثه و سنگین وزن که طولش به ۴ متر میرسد . یا اسب باروت . اسب کاغذی که آتش بازان بصورت اسب میسازند و بوسیل. آتش بحرکت در میاید .
موی زهار و دبر

معنی کلمه اسب در دانشنامه عمومی

اَسب یا باره ( نام علمی: Equus ferus caballus ) , یکی از دو زیرگونه های اسب وحشی ( Equus ferus ) است. این جانور پستاندار و تک سُم است و به تیره اسبان تعلق دارد. فرگشت اسب از ۴۵ تا ۵۵ میلیون سال پیش به این سو آغاز شده است، گذشتهٔ اسب های بزرگ و تک سم امروزی به جانورانی کوچک جثه و چندسم بازمی گردد. نزدیک به ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد انسان تلاش کرد تا اسب را اهلی کند. گمان بر این است که تا سال ۳۰۰۰ پیش از میلاد اسب های اهلی در جاهای گوناگونی از زمین حضور داشتند. اسب های زیرگونهٔ caballus اهلی شده اند، اگرچه بسیاری از آن ها در طبیعت آزاد زندگی می کنند. البته اسب هایی وجود دارند که هرگز اهلی نشده اند؛ برای نمونه اسب شوالسکی تنها زیرگونه ای است که به راستی تاکنون وحشی باقی مانده است. در فارسی به اسب ماده، «مادیان» و به اسب نر، «نریان» می گویند. فرزند آنها کُرّه اسب خوانده می شود.
اندام های اسب به گونه ای است که به آن اجازه می دهد بی درنگ سرعت خود را در برابر درندگان بالا برد. اسب توان بالایی در نگه داشتن تعادلش در هنگام دویدن دارد، همچنین می تواند بی درنگ خود را آمادهٔ نبرد یا فرار از دشمن کند. اسب ها می توانند به صورت ایستاده یا نشسته بخوابند. دوران بارداری اسب ماده ( مادیان ) نزدیک به یازده ماه است. نوزاد اسب که کُرّه نام دارد اندکی پس از آنکه به دنیا آمد می تواند روی پاهایش بایستد و بدود. بیشتر اسب های اَهلی در میانهٔ دو تا چهار سالگی زیر زین یا مهار ( برای درشکه ) تمرین می بینند. اسب در پنج سالگی کاملاً بالغ می شود و می تواند میان ۲۵ تا ۳۰ سال نیز عمر کند.
نژاد اسب بسته به خوی جانور، دارای سه دستهٔ مهم است: اسب های سرزنده یا «پُرحرارت» که می توانند در سرعت های بالا داشته باشند، اسب «خونسرد» مانند اسب های بارکشی و اسبچه که برای کار سنگین و سرعت کم مناسبند، و «اسب های خون گرم» که از ترکیب دو نژاد دیگر به دست آمده اند که برای سواری های با هدف ویژه آموزش می بیند و در اروپا معمول هستند. امروز بیش از ۳۰۰ نژاد پرورشی اسب در جهان وجود دارد که هرکدام برای هدف ویژه ای پرورش می یابند.
انسان و اسب در موردهای گوناگونی به صورت رقابتی یا نارقابتی با هم اندرکنش دارند؛ مانند کار به صورت اسب پلیس، کشاورزی، کارهای تفریحی و درمانی. از دیرباز اسب ها در میدان های جنگ کاربرد داشته اند و به همین دلیل فن ها و ابزارهای سوارکاری و کنترل اسب بسیار گسترده اند. فرآورده های بسیاری از اسب به دست می آید که از آن جمله می توان به: گوشت، شیر، مو، استخوان، پوست و برداشت مواد دارویی از ادرار مادیان باردار اشاره کرد. انسان ها برای اسب های اهلی، خوراک، آب، پناهگاه، مراقبت های پزشکی و نعل فراهم می کنند.
اسب (شطرنج). اسب یکی از مهره های شطرنج است. هر یک از بازیکنان دو اسب دارد که بین رخ و فیل قرار می گیرند. بر اساس علائم اختصاری بازی شطرنج اسب بازیکن سفید در خانه های b1 و g1 و اسب های بازیکن سیاه در خانه های b8 و g8 قرار دارند.
اسب در اصل یک مهره خاص در شطرنج هست که یک ویژگی خاص دارد، اسب می تواند از روی مهره ها بپرد ولی هیچ مهره ای جز اسب نمی تواند این کار را بکند. اسب در وسط صفحه شطرنج می تواند ۸ خانه را کنترل کند. اسب بهترین مهره برای چنگال هست، به دلیل آنکه اسب می تواند به راحتی از روی دیگر مهره ها بپرد و چنگال بزند
اسب متفاوت ترین روش حرکت را در میان مهره های شطرنج دارد و حرکت آن با دو خانه حرکت عمودی و یک خانه حرکت افقی یا دو خانه حرکت افقی و یک خانه حرکت عمودی انجام می شود که به حرف L در الفبای لاتین شباهت دارد. اسب برای گرفتن مهره های حریف هم از همین روش استفاده می کند. اسب تنها مهره ایست که می تواند از روی مهره های دیگر بپرد تا از خانهٔ مبدأ با خانهٔ مقصد برسد. این توانایی باعث می شود تا در پوزیسیون های بسته بسیار مؤثرتر باشد برخلاف فیل که در پوزیسیون های باز قوی تر است. شیوهٔ حرکتی اسب یکی از قدیمی ترین شیوه های حرکت مهره ها است که از سدهٔ هفتم میلادی تاکنون تغییری نکرده است. اسب در هر حرکت رنگ خانهٔ خود را عوض می کند و اگر در خانهٔ سفید بوده به خانهٔ سیاه منتقل می شود و اگر در خانهٔ سیاه بوده به خانهٔ سفید می رود بنابراین به تمام خانه های صفحه دسترسی دارد.
نام این مهره از زمان چاتورانگا، قدیمی ترین سبک شناخته شدهٔ شطرنج، تغییر نکرده است. در چاتورانگا از واژهٔ اسوا یا اشوا به معنی اسب در اشاره به این مهره استفاده می شد. با ورود این بازی به ایران نیز نام اسپ یا اسب را بر آن نهادند و با معرفی شطرنج به سایر کشورها هم عموماً از واژه هایی به معنای اسب استفاده می شود. اما در بخش های از اروپا واژه هایی به معنی شوالیه ( که سوار بر اسب است ) کاربرد دارد مانند knight در انگلیسی و cavalier در فرانسوی. شکل این مهره هم معمولاً به صورت سر اسب است.
در روش مدرن نوشتن حرکات بازی شطرنج معمولاً از حرف N ( حرف دوم Knight نام انگلیسی مهره. حرف K برای شاه ( King ) استفاده می شود ) استفاده می شود. در روش سنتی بیشتر از حرف C ( حرف اول cavalier نام فرانسوی مهره ) استفاده می شد.
ارزش نسبی اسب تقریباً برابر با فیل در نظر گرفته می شود. فیل مهره ای دوربرد است ولی تنها به نیمی از خانه های صفحه دسترسی دارد. همچنین اسب در آن واحد می تواند ۸ مهره را زیر ضرب بگیرد ولی فیل و رخ تنها ۴ مهره را در یک لحظه می توانند هدف قرار دهند. از آن جایی که اسب می تواند از روی مهره های دیگر بپرد در پوزیسیون های بسته که صفحه شلوغ است مفیدتر است. جای قرارگیری اسب هم در ارزیابی میزان قدرت آن اهمیت دارد؛ وقتی که در عرض چهارم قرار دارد قدرت آن تقریباً برابر با فیل است اما وقتی در عرض پنجم باشد معمولاً از فیل قوی تر است و اگر در عرض ششم باشد بی شک بر فیل برتری دارد. البته محل قرارگیری اسب در صورتی اهمیت دارد که مشارکت فعالی در بازی داشته باشد وگرنه اسبی که در عرض ششم باشد ولی هیچ کار مفیدی انجام ندهد اهمیت خاصی ندارد.
اسب (فیلم ۱۹۴۱). اسب ( انگلیسی: Horse؛ ژاپنی: 馬 ) فیلمی سیاه وسفید به کارگردانی کاجیرو یاماموتو و دستیارش آکیرا کوروساوا است که در سال ۳۴ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به هیدکو تاکامینه اشاره کرد.
اسب (منطقةالبروج). اسب ( 馬 ) یکی از ۱۲ جانوری است که بنا بر تقویم چینی و تقویم مغولی هر ۱۲ سال یک بار در منطقةالبروج چینی و منطقةالبروج مغولی ظاهر می شود.
معنی کلمه اسب در فرهنگ معین
معنی کلمه اسب در فرهنگ عمید
معنی کلمه اسب در فرهنگ فارسی
معنی کلمه اسب در دانشنامه عمومی
معنی کلمه اسب در دانشنامه آزاد فارسی
معنی کلمه اسب در دانشنامه اسلامی

معنی کلمه اسب در دانشنامه آزاد فارسی

اَسب (horse)
اَسب
پستانداری چرنده، سُم دار و فردسم، متعلق به خانواده ای که گوراسب ها و الاغ ها نیز در آن قرار دارند. رنگ نژاد اسب های اروپایی و آسیایی، سفید، خاکستری، قهوه ای، سیاه و در کل بسیار متنوع است. اسب زردقهوه ای مغولی وحشی یا اسب پرزوالسکی(Equus Przewalski)، که نامش را از نام مکتشف لهستانی اش گرفته است، یگانه گونۀ اسب های وحشی باقی مانده است. گونه Equus caballus، در خانواده اکوئیدا قرار دارد. اسب پرزوالسکی به سبب شکار و رقابت با جانوران اهلی بر سر غذا، منقرض شده است و فقط حدود ۸۰۰ رأس از آن در اسارت زنده اند. در اواخر دهه ۱۹۹۰، در مغولستان پنجاه و پنج رأس از این اسب ها با موفقیت در طبیعت رها شدند. اسب های اهلی اصولاً سه نوع اند؛ اسب های سبک سواری، اسب های سنگین یا اسب های کوتاه، و پونی. اسب سبک نژادهای اسب های سبک عبارت اند از ۱. اسب عرب، که کوچک، بسیار باوقار و باهوش است. ۲. اسب تروف برد، مشتق از اسب عرب از طریق مادیان های انگلیسی، که به سبب سرعتش در مسابقات اسب دوانی از آن استفاده می کنند. جمعیت فعلی این اسب اخلاف سه اسب عربی، به ویژه اسب عربی دارلی است که در قرن ۱۸ به بریتانیا آورده شدند. این اسب ها دارای قرابت نزدیک اند و بنابراین دارای دامنۀ محدودی از صفات ژنتیکی قابل بهینه سازی از طریق تولیدمثل اند. ۳. اسب آنگلو ـ عرب نژادی از اسب فرانسوی مشتق از جفت گیری تروف بِردهای انگلیسی و اسب های عرب است. ۴. نژاد استاندارد امریکای شمالی، و تکامل یافته از تروف برد انگلیسی برای مسابقات یورتمه و خرامش است. ۵. اسب راه رو تنسی نوع تکامل یافته ای است که برای سرکشی مزارع جنوب ایالات متحده امریکا به کار می آید و دارای نوعی انگشت مخصوص نرم و راحت است که برای ساعت ها حرکت با سرعت یورتمه مناسب است. ۶. اسب کوارتر که گاوچران ها از آن برای گله داری استفاده می کنند. ۷. هکنی، که اسبی با گام های بلند است؛ و ۸. لیپی زانار که نوعی اسب سفید خالص است که نام اش از منشأ آن در اسلوونی گرفته شده است. این اسب از قرن ۱۶ در اتریش و ایتالیا پرورش داده می شود و برای مانور و حرکات نمایشی، که در مدرسه سوارکاری اسپانیایی در وین صورت می گیرد، مناسب است.اسب سنگین. ازجملۀ این نژاد در ایتالیا، شایر است. این نژاد با قد ۱۷۳ سانتی متر بزرگ ترین اسب کوتاه دنیا است و از اسب های قرون وسطا که شوالیه های زره پوش را حمل می کردند منشاء گرفته است. نشانۀ این اسب ها موهای بلند اطراف مچ پا است. کلایدزدیل اسبی کوچک تر از شایر امّا دارای قدرت و تحمل بسیار زیاد است. سافُک پانج، اسبی تنومند، همه کاره، و بلوطی رنگ است.پونی. اسبی با بدنی کوچک تر و کوتاه تر از۱.۴۷ متر است و کیفیت انواع اسب های بزرگ تر را یک جا دارد. نژادهای پونی عبارت اند از هایلند، بزرگ ترین و قوی ترین نژاد بومی بریتانیا و بی همتا در قدرت و توان؛ ولش کاب، که شبیه هایلند امّا سریع تر است؛ نیوفارست که کوچک تر است؛ و اِکسمور و دارتمور که از همه کوچک ترند. کوچک ترین نژاد پونی شتلند نیرومند و مقاوم است، که قدی در حدود ۷۰ سانتی متر دارد. پونی های دلز و فِلِ کامبریا را سابقاً کشاورزان به منزلۀ اسب کار به خدمت می گرفتند. کانمرا نژاد بزرگ ایرلندی است که اغلب برای چوگان بازی از آن استفاده می کنند. قاطر معمولاً بچۀ عقیم اسب نر و الاغ ماده و حیوانی بارکش و مقاوم است. یابو نیز بچه عقیم اسب نر و الاغ ماده است که کمتر برای کار از آن استفاده می کنند. اسب ها در ۲ یا ۳سالگی از نظر جنسی به بلوغ می رسند و می توانند در شرایط مناسبتا بیش از ۶۰ سالزندگی کنند. عمر متوسط آن ها ۳۰ تا ۴۰ سال است.دوران حاملگی، از مرحله لقاح تا تولد کره اسب، یازده ماه است.

معنی کلمه اسب در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اسب چارپایی معروف است که در کار کشاورزی و مسابقات اسب دوانی و غیره کاربرد دارد. از آن در باب های طهارت، صلات، زکات، جهاد، سبق و رمایه و اطعمه و اشربه سخن گفته شده است.
ادرار و سرگین اسب پاک است.
نماز خواندن در اصطبل اسب
خواندن نماز در اصطبل اسب مکروه است.
زکات مادیان
دادن زکات مادیان در صورت چرنده بودن در طول سال در چراگاه طبیعی و سپری شدن یک سال از زمان مالکیّت آن، مستحب است، و مقدار آن، دو دینار برای هر رأس اسب تازی و یک دینار برای اسب غیر تازی است.
غنیمت جنگی اسب سوار
...

معنی کلمه اسب در ویکی واژه

'اسب٬
(زیست‌شناسی) پستانداری علف‌خوار، سم‌دار، و با یال و دُم بلند که برای سواری، بارکشی، یا مسابقه از آن استفاده می‌شود. اسپ، نوند، برذون، نونده، باره، بارگی، ریمن، بارگیر، شولک
(ورزش) در شطرنج، مهره‌ای به شکل سر اسب که حرکتی به‌شکل «L» دارد و تنها مهره‌ای است که می‌تواند از روی مهره‌های دیگر بپرد.
(نجوم) از صورت‌های فلکی نیمکرۀ شمالی.

جملاتی از کاربرد کلمه اسب

شیههٔ اسبی است یا رب یا ز میدان ذوالجناح واژگون زین، رو بسوی خیمه ها آید همی
کند نام او فتح را رهنمایی کند تیغ او ملک را پاسبانی
خنک آن کاسب قانع که خرید آبرو با عرق پیشانی
در کوی تو دو اسبه بتازیم مردوار هرگز به مرکب و به عنان باز ننگریم
خیره گفتند روح گنج تن است گنج اگر بود، پاسبانی داشت
جدا از کتاب‌های کامیک، شرکت مارول از آلبریت در دیگر کالاهای خود از جمله پوشاک، اسباب‌بازی، ورق بازی، انیمیشن‌های تلویزیونی و بازی‌های رایانه‌ای استفاده کرده‌است.
شاه ملت پاسبان را بر فلک هفت سلطان پاسبان بینی به هم
محاسبه: مراقبت صوفی از کردار و گفتار به‌طور پیوسته.
که در آن ß عددی بزرگتر از یک و نزدیک به ۲ می‌باشد. یک انتخاب مناسب می‌تواند ß=۲ باشد. وجود ضریب ß≥۱ باعث می‌شود تا کشور مستعمره در حین حرکت به سمت کشور استعمارگر، از جهت‌های مختلف به آن نزدیک شود. همچنین در کنار این حرکت، یک انحراف زاویه‌ای کوچک نیز با توزیع یکنواخت به مسیر حرکت افزوده می‌شود. یک نمای گرافیکی از اعمال سیاست جذب در الگوریتم رقابت استعماری در صفحه دو بعدی در زیر نشان داده شده‌است.
- ساختار بندی سیستم برای در دسترس بودن زیاد مناسب نباشد.
هاینریش هرتز ۱۸ سال قبل از انیشتین روی این پدیده کار می‌کرد و در آن زمان نمی‌دانستند که انرژی جنبشی الکترون گسیل‌شده با فرکانس متناسب و با شدت نور فرودی رابطه‌ای ندارد.
چو ضرب دست خدا دید خصم در پیکار دو اسبه رو به جهنم ره فرار گرفت
بر اسبان نشستند و بشتافتند همه کام گیتی به دل یافتند
دعاگو اسبکی دارد که هر روز ز بهر کاه تا شب می‌خروشد
بود اسب پیغمبر پاکرای نباشد روا کاو بیفتد ز پای
از باشگاه‌هایی که در آن بازی کرده‌است می‌توان به باشگاه فوتبال استراسبورگ و باشگاه فوتبال استاد رنس اشاره کرد.