استشهاد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) گواهی خواستن. ( غیاث ) ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). حاضر آمدن خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). بگواهی خواندن. گواهی طلبیدن. بشهادت طلبیدن. ( تاریخ بیهقی ). || گواه کردن. ( تاج المصادربیهقی ). گواه گذرانیدن. مؤلف صبح الاعشی گوید: استشهاد؛ الحالة الاولی فی استعمال الشعر فی صناعة الکتابة. و هو ان یورد ( الکاتب ) البیت من الشعر او البیتین او اکثر فی خلال الکلام المنثور مطابقاً لمعنی ما تقدّم من النّثر؛ و لایشترط فیه ان یُنبّه علیه بقال و نحوه کما یشترط فی الاستشهاد بآیات القرآن و الاحادیث النبویة، فان الشعر یتمیز بوزنه و صیغته عن غیره من انواع الکلام ، فلایحتاج الی التنبیه علیه و اکثر مایکون ذلک فی المکاتبات الاخوانیات ، مثل ما کتب به القاضی الفاضل الی بعض اخوانه یستوحش منه ، و یتشوّق الیه : فیارب ان البین اضحت صروفه علی و ما لی من مُعین فکن معی علی قُرب عُذّالی و بعد احبّتی و امواه اجفانی و نیران اضلُعی. هذه تحیّة القلب المعذّب و سریرة الصبر المذبذب ، و ظلامة عزم السلو المکذب ، اصدرتها الی المجلس و قد وقَدَ فی الحشا نارها، الزّفیر اوارُها، و الدموع شرارها،و الشوق آثارها، و فی الفؤاد نارها. لو زارنی مِنکم خیال ٌ هاجرٌ لَهَدَتْه فی ظلمائه انوارها. اَسَفاً علی ایّام الاجتماع الَّتی کانت مواسم السُرور و الاسرار، و مباسم الثغور و الاوطار، و تذکراً لاوقات عَذُب َ مذاقها، و امتدّ بالاُنس رواقها، و زوّجت بکرها و دوعب ذکرها: واﷲ مانَسیت نفسی حلاوَتها فکیف اذکر أنّی الیوم َ اذکرها؟ و مذ فارقت الجناب ، لازال جنا جنابه نضیراً، وَ سنا سنائه مستطیراً و مُلکه ُ فی الخافقین خافق الاعلام ، و عِزّه علی الجدیدین جدیدَالایّام ، لم اَقِف منه علی کتاب تخلف سطوره ما غسل الدمع من سواد ناظری ، و یُقدّم ببیاض منظومه و منثوره ماوزّعه البین من سویداء خاطری : و لم یبق فی الاحشاء الا صبایة من الصبر تجری فی الدّموع البوادر. و اَساله المناب ، بشریف الجناب ، و اداء فرض ، تقبیل الارض ، حیث تلتقی وفودالدّنیا و الاَّخرة و تعمُر البیوت الغامرة المنن ُ الفامرة، و فضل الظل غیر منسوخ بهجیره و یُبشّر المجد بشخص لاتسمح الدّنیا بنظیره. تظاهر فی الدّنیا باشرف ظاهر فلم نر اَنقی منه غیر ضمیره کفانی فخراً ان اسمّی بعبده
معنی کلمه استشهاد در فرهنگ معین
(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - شهادت طلبیدن ، شاهد خواستن . ۲ - شاهد آوردن . ۳ - گفته های کسی را به عنوان شاهدذکر کردن . ۴ - شاهد خواستن برای اثبات دعوی .
معنی کلمه استشهاد در فرهنگ عمید
۱. شاهد آوردن از قول کسی در گفته یا نوشتۀ خود. ۲. (اسم ) (حقوق ) نوشته ای در مورد رد یا قبول یک موضوع با امضای شاهدان.
معنی کلمه استشهاد در فرهنگ فارسی
شهادت خواستن، به شهادت طلبیدن، گواهی خواستن، به گواهی خواندن، شاهد آوردن ازقول کسی درگفته یانوشته خود ۱ - ( مصدر ) بگواهی خواستن گواه جستن گواه گرفتن گواه گذراندن . ۲ - شاهد آوردن دلیل آوردن . ۳ - ذکر کردن گفته های دیگران بعنوان شاهد و مثال . ۴ - طلب شهود کردن برای اثبات حق و یا مدعایی بوسیل. شخص یا اشخاص یا دادگاهها. ۵ - ( اسم ) گواهی نامه نام. شهادت : استشهادی ترتیب داد . جمع : استشهادات .
معنی کلمه استشهاد در دانشنامه آزاد فارسی
اِستِشهاد (یا: استشهادیه) درخواست ادای شهادت توسط دادگاه یا اشخاص، از شاهد یا گواه برای این که دانسته ها و مشاهدات خود را دربارۀ یک امر واقع، یا حقیقتی که از آن اطلاع دارد، بیان کند یا بنویسد. هدف از استشهاد، اثبات حق یا رفع اتهام است و یکی از دلایل اثبات ادعا، استشهادیه نوشته ای است متضمن گواهی جمعی از گواهان. در صورتی که طلب شهادت از کسانی باشد که در محل مورد گواهی یا نزدیک به آن بوده اند یا در محل وقوع جرم حضور داشته اند، آن را استشهادیۀ محلی گویند. ورقۀ استشهادیه ارزش شهادت دارد، ولی سند محسوب نمی شود؛ بنابراین در صورت وجود دلایل کافی مفاد آن قابل انکار و تکذیب و ایراد جعل است. استشهادیه یکی از مدارک لازم برای اخذ گواهی حصر وراثت از دادگاه، همچنین برای اخذ سند مالکیت المثنی، در مواردی که سند اصلی مفقود شده، است.
معنی کلمه استشهاد در ویکی واژه
شهادت طلبیدن، شاهد خواستن. شاهد آوردن. گفتههای کسی را به عنوان شاهدذکر کردن. شاهد خواستن برای اثبات دعوی.
جملاتی از کاربرد کلمه استشهاد
«...همان طور که ذکر شد، [عملیات استشهادی] یک نوع جهاد است».
شیخ عارف عطار که رحمت خداوند بر او باد، بدین فرموده ی خداوند استشهاد کرده است که «لکل امرء یومئذ شأن یغنیه »:
كيفية الاستشهاد في الرد على أهل الجحد والعناد.
و گویند ابن عطا یک روز پای دراز کرد در میان جماعت خویش و گفت ترک ادب در میان اهل ادب بادب بود و این حکایت را دلیل آرد بر آن خبر که روایت کنند از پیغمبر صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ که ابوبکر و عمر نزدیک او بودند پای دراز کرده بود عثمان درآمد پای برکشید و بپوشید و گفت شرم دارم از مردی که فرشتگان آسمان از وی شرم دارند و این تنبیهی بود بدین حدیث که حشمت عثمان اگرچه بزرگ بود نزدیک او صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حالتی که میان او و ابوبکر و عمر رَضِیَ اللّهُ عَنْهُما بود صافی تر بود و این بیت بر استشهاد آورد.
عملیات استشهادی یا عملیات شهادتطلبانه در نگاه گروهی از مسلمانان عملیاتی است که انجام دهنده عملیات برای براورده کردن هدف آن، با علم به قطعی بودن (یا بالا بودن احتمال) از دست دادن جان، اقدام به انجام عملیات میکند و نیت و چگونگی انجام عملیات با معیارهای آن گروه از مسلمانان همخوانی داشته باشد.
روز این عملیات، از سوی سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان روز شهید نامگذاری شدهاست و به او لقب «امیر الاستشهادیون» (امیر شهادتطلبان) داده شدهاست.
و ملاقات معنوی یا میان حال و محل تواند بود یا میان دو حال در یک محل، و ملاقات دو حال در یک محل اتفاقی بود نه ضروری، و در صورت مذکور ملاقات ضروریست، پس ملاقات آنچه بقا در او بود بفعل و آنچه فنا در او بود بقوت بر وجه حلول یکی در دیگر بود، و نشاید که فنای محل در حال بقوت باشد، چه بقای حال بعد از فنای محل ممتنع بود؛ پس آنچه فنا در او بقوت بود محل آن موجود بود که بقا در او بفعل است. و از اینجا معلوم شد که هر موجود باقی که فنا بر او صحیح بود در محلی حال بود، و حال یا صورت بود یا عرض، پس فنا جز بر صورت یا عرض جایز نبود. و ما درست کردیم که نفس حال نیست در محلی، بل که جوهریست قایم به ذات خویش، نه جسم و نه جسمانی، پس فنا برو روا نبود، و به انحلال ترکیب بدن منعدم نشود. و اگر کسی به طریق استقرا نظر کند در احوال اجسام، و تتبع امور ترکیب و تألیف و اضداد آن به فکر دقیق به تقدیم رساند، و از علم کون و فساد باخبر بود، او را معلوم شود که هیچ جسم بکلی با عدم نمی شود، بل که اعراض و اوضاع و ترکیبات و تألیفات و صور و کیفیات بر یک موضوع مشترک با یک ماده باقی متبدل می شود، و حامل این احوال در همه اوقات بر قرار خویش، مثلا آب هوا شود و هوا آتش، و ماده ای که این سه صورت براو طاری می شود بر سبیل بدل در هر سه حال موجود بود، و الا نتوانستی گفت که آب هوا شد و هوا آتش، چنانکه اگر موجودی با عدم شود و دیگری در وجود آید که میان ایشان چیزی مشترک نبود نتوان گفت که این موجود آن موجود شد، و آن ماده حامل قوت فنای صورتها باشد، و چون مواد جسمانی قابل فنا نیست جواهر مجرده که از دنس هیولی مقدس بود أولی باشد به عدم قبول فنا. و غرض از بیان این قضیه آنست که تا کسی را که در این علم خوض نماید مقرر باشد که بدن آلتی و اداتی است نفس را مانند ادوات و آلات صناع و محترفه را، نه چنانکه جماعتی صورت کنند که بدن محل یا مکان اوست، چه نفس جسم و جسمانی نیست که به محل و مکان تعلق تواند گرفت. پس موت بدن به نسبت با نفس چون فوت آلات بود به اضافت با اصحاب صناعات. و این معنی در کتب نظر به شرح و بسط، موشح به استشهاد براهین حقیقی، موجود است، اینقدر اینجا کفایت بود، والله اعلم.
گروهی از بسیجیان برای مقابله با حمله نظامی آمریکا به ایران، احتمال استفاده از عملیات انتحاری را مطرح کردهاند. در آبان ۱۳۸۴ بسیج دانشجویی دانشگاه شاهرود صدها فرم شرکت داوطلبانه در عملیات استشهادی را دراختیار داوطلبان قرار داد. بسیج عملیات استشهادی خود را همانند اقدام رضای کرمانی در ترور ناصر الدین شاه اعلام کرده است.
سیداحمد خاتمی؛ میان دو مفهوم خودکشی و استشهاد تفاوت قائل شده است و مرز بین این دو را انگیزه الهی و دفاع از اسلام دانسته است.
جهان داند که بیرون از جهانم تصور بهر استشهاد کردم
شعر وی در این جا به پایان می رسد و غرض از استشهادش آوردن واژه ی تعالی بکسرلام است که صحیح آن تعالی بفتح لام است.
استشهادی برای خدا فیلمی به کارگردانی علیرضا امینی و نویسندگی علیرضا امینی و محسن تنابنده محصول سال ۱۳۸۶ است که در روستای شورآب سوادکوه فیلمبرداری شد.
این فیلم در مورد زندگی استشهادی عامر کلاکش اشت و به ماجرای مقاومت یک خانواده لبنانی در سالهای اشغال این کشور به دست اسراییل میپردازد. این فیلم روایتگر ایثار و فداکاری مادر خانوادهای است که با تحمل رنجهای فراوان، رازی را در سینه نهفته دارد.
فدای وجودت شوم، دستخط مبارک افسر مباهات گشت سپاس عاطفت های ملوکانه تقدیم افتاد. آنچه کرده وگفته اند محض عنایت و چاکر نوازی است. یکسال افزون شد تا معاندین از غلاف برآمده اند و آغاز خلاف کرده، کار به مصاف رسید، چون من جمیع الجهات از بی حسابی و کج پلاسی مبرا بودیم و هر نوع بی اندامی و گزاف و کاوش و خرابی روی داد از جانب خصمای ولایت بود، و با وجود امکان چاره و دفع مشاجرت صبر کردم و حقیقت وقایع را به مهر علما و مقدسین استشهاد کرده به سرکار نایب الحکومه و خدام اجل امجد اکرم امیر بر حق و سردار مطلق فرستادم، و منتظر که انصاف ایشان رفع تعدی بدخواه خواهد کرد.
اگر ز ملک سلیمان کسی سوال کند فلک نفاذ تو را آورد به استشهاد
كيفية الاستشهاد، في الرد على أهل الجحد والعناد.
بیتکی از بومعین آرم در استشهادِ وی گرچه او در باب دیگر لایق اینجاستی
استشهاد به آیات قرآن میشود. برای نمونه فرهنگ واژه المنجد تألیف لویس معلوف که با اینکه خود لویس معلوف مسیحی بوده و مسلمان نبودهاست ولی از آیات قرآن به نام استشهاد به سخن عرب فصیح بهرهگیری کردهاست؛ و همچنین برخی از نویسندگان نامی مصر به این فصاحت و شیوایی اعتراف دارند. [نیازمند منبع]
لا یخافون لومة لائم رو ز قرآن بخوان باستشهاد
وَ الْأَرْحامَ بخفض میم قراءت حمزه است، معطوف بر ضمیر اسم اللَّه، و آن چنانست که عرب گوید: اسألک باللَّه و الرحم، و عطف بر مضمر مجرد و بی اعادت جارّ قومی از نحاة کوفه روا داشتند. و برین معنی بیتها انشاد کردهاند، و بدان استشهاد نموده، و این متداول است میان ایشان، لکن از جهت قیاس ضعفی دارد، زیرا که عرب نگوید مررت به وزید، بی اعادت جار، لکن گوید مررت به و برید، مع اعادة الجار، قال اللَّه تعالی: فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ. باقی قراء وَ الْأَرْحامَ بنصب خوانند، عطفا علی اسم اللَّه تعالی، یعنی فاتّقوا اللَّه فلا تعصوه، و اتّقوا الأرحام فلا تقطعوها.