ارضی

معنی کلمه ارضی در لغت نامه دهخدا

ارضی. [ اَ ] ( ص نسبی ) منسوب به ارض. زمینی. خاکی. بری.
- آفات ارضی ؛ مقابل سماوی.
- شکل ارضی ؛ مکعب.
ارضی. [ اَ ضا ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از رِضی و رضوان. خشنودتر. راضی تر. || مرضی تر.

معنی کلمه ارضی در فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به ارض مربوط به ارض زمینی خاکی بری . یا آفات ارضی . آفتها و زیانها و بهایی که از پیشامد حادثه ها در روی زمین به ساکنان آن میرسد مقابل آفات سماوی . یا شکل ارضی . مکعب .
خشنود تر

معنی کلمه ارضی در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَرْضِی: زمین من
ریشه کلمه:
ارض (۴۶۱ بار)ی (۱۰۴۴ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه ارضی

چو زلفکانش کرده ز زخم کف سینه چو عارضینش کرده ز خون دیده کنار
به عارضی که اگر برقعش حیا نشود هزار طور درآید ز پا به یک دیدار
سیمین آقارضی دوشنبه بیست و یکم دی ماه ۱۳۸۸ به علت بیماری در سن ۷۱ سالگی درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
ملیک سماوات و خلاق ارضین به فرمان او هر چه علوی و سفلی
کلامی که سال‌ها بعد محقق شد. آقارضی با چند ساز آشنا بود و به خوبی و مهارت آن‌ها را می‌نواخت؛ او ویلون را نزد ابوالحسن صبا، پیانو را نزد جواد معروفی، قانون را از مهدی مفتاح، آواز را از غلامحسین بنان و تمبک را نزد حسین تهرانی فراگرفت و علاوه بر این با نواختن رباب، بربط، قیچک و کمانچه نیز آشنایی کامل داشت.
وَ أُحْیِ الْمَوْتی‌ بِإِذْنِ اللَّهِ گفته‌اند که: مسیح مرده زنده نکرد مگر که جبرئیل در آن حال حاضر بود و چهار کس معروفند که زنده کرد ایشان را: یکی عاذر دوستی بود از دوستان عیسی (ع)، بیمار شد خواهر خویش بنزدیک عیسی فرستاد تا وی را خبر دهد. و میان ایشان سه روزه راه بود، چون عیسی و اصحاب او آمدند، عاذر از دنیا رفته بود، بسر خاک وی شد، عیسی، و این دعا بگفت اللّهم ربّ السماوات السبع، و الارضین السبع انّک ارسلتنی الی بنی اسرائیل، ادعوهم الی دینک و اخبرهم انی احیی الموتی باذنک، فاحی العاذر» این دعا بگفت، و عاذر سر از خاک بر زد زنده، و با عیسی بیامد، و روزگاری دیگر بزیست، و وی را بعد از آن فرزند آمد.
ثُمَّ اسْتَوی‌ عَلَی الْعَرْشِ مضی تفسیره الرّحمن ای هو الرّحمن، و یجوز ان یکون الَّذِی مبتداء و الرَّحْمنُ خبره. و یجوز ان یکون وصفا له و قوله فَسْئَلْ بِهِ خبره و یجوز ان یقف علی ایام و یرتفع الرحمن بقوله استوی و قوله فَسْئَلْ بِهِ خَبِیراً. و قیل: الهاء عائد الی الخلق و ذلک انّ الیهود وصفوا خلق السماوات و الارضین علی خلاف ما خلق اللَّه و التقدیر: فسئل الرحمن خبیرا به فانّه خالقه و مکوّنه. و قیل فسئل به یعود الی اللَّه، و قیل الی الاستواء فیمن جعل الرحمن رفعا به، و قیل الباء بمعنی عن، ای فسئل عنه خبیرا و هو اللَّه عزّ و جلّ، و قیل جبرئیل (ع). و قیل الخطاب للرسول و المراد منه غیره لانّه کان مصدّقا به و المعنی: ایّها الانسان لا ترجع فی طلب العلم بهذا الی غیری.
اوئی او ذاتی و ماتی ما عارضی باشد فنا شو زین فنا
داروهای ضد التهاب غیر استروئیدی که برای کنترل علائم مصرف می‌شود ممکن است عوارضی مانند مشکلات گوارشی ایجاد نمایند. داروهای تعدیل‌کننده سیستم ایمنی مانند داروهای ضد مالاریا (هیدروکسی کلروکین)، سولفاسالازین، متوترکسات و لفلونوماید نیز به کار می‌روند.
وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ قرأ ابن کثیر و ابو عمرو و یعقوب: بالتّخفیف و قرأ الباقون بالتّشدید. قال ابن عباس: ای احمیت و اوقدت فصارت نارا تضطرم کسجر التّنّور، یقال: کانت البحار نارا فجعلها اللَّه للمؤمنین و المتعبّدین ماء لاجل الطّهارة و المنفعة فاذا کان یوم القیامة عادت الی خلقتها و قال مجاهد و مقاتل: «سُجِّرَتْ» ای فجّر بعضها فی بعض العذب و الملح و ترفع الحوائل بینها فصارت البحور کلّها بحرا واحدا من الحمیم فیعذّب بها اهل النّار. و قال الکلبی ملئت حتّی فاضت علی الارضین و منه البحر المسجور، و السّاجر: الحوض الممتلی. و قال الحسن و قتادة: یبست و ذهب ماؤها فلم یبق فیها قطرة. روی ابو العالیة عن ابی بن کعب قال: ستّ آیات قبل یوم القیامة بینما النّاس فی اسواقهم اذ ذهب ضوء الشّمس فبیناهم کذلک اذا تناثرت النّجوم فبیناهم کذلک اذ وقعت الجبال علی وجه الارض فتحرّکت و اضطربت و فزعت الجنّ الی الانس و الانس الی الجنّ و اختلطت الدّوابّ و الطّیر و الوحش و ماج‌ بعضهم فی بعض فذلک قوله: وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ای اختلطت.
تعداد زیادی از ملی‌گرایان ایرانی از این منشور انتقاد کردند. در این منشور نه تنها نامی از ملت ایران و زبان ملّی ایرانیان یعنی فارسی به میان آورده نشده است، از طرفی این موضوع که این منشور سخنی از تمامیت ارضی و یکپارچگی ملت ایران به میان نیاورده است و در مقابل از حقوق اقلیت‌ها و ظلم تاریخی گفته شده‌است؛ آنها مفاد این منشور را تضعیف کننده هویت ملّی، یکپارچگی ایران و زمینه‌ساز درگیری‌ها و اختلافات قومی و قبیله‌ای دانستند.
در ۲۵ فوریه ۱۹۱۹، اسکندر فرمان اصلاحات ارضی را امضا کرد که به موجب آن تمام املاک فئودالی به اندازه ۱۰۰ یوغ کاداستر با غرامتی که باید برای مالکان سابق پرداخت شود، به جز کسانی که به خاندان هابسبورگ و سایر خانواده‌های حاکم دولت‌های دشمن تعلق داشتند، متلاشی کرد. در جنگ بزرگ بر اساس فرمان اصلاحات ارضی، حدود دو میلیون هکتار زمین به نیم میلیون خانوار دهقانی واگذار شد، اگرچه اجرای آن بسیار کند بود و ۱۵ سال طول کشید تا اصلاحات ارضی کامل شود.
بروجردی یکی از مخالفان سرسخت اصلاحات ارضی بود. این مخالفت در حدی بود که محمدرضا پهلوی طرح اصلاحات ارضی را تا زمان درگذشت وی عملیاتی نکرد. البته وی شاه را تهدید کرده بود که اگر اصلاحات ارضی را عملیاتی کند، زمین به‌دست آمده از اصلاحات اراضی را حرام یا نجس اعلام خواهد کرد. در همان دوران، بروجردی فتوای حرام بودن رادیو و تلویزیون و پپسی کولا را نیز اعلام کرد.
چو گل گویی شکفته عارضینش وز او زلفین مشکین گرد رفته
علاوه‌بر اصلاحات ارضی، گوارا بر لزوم افزایش سطح سواد در سطح ملی نیز تأکید داشت. پیش از سال ۱۹۵۹، آمار رسمی میزان سواد کوبا میان ۶۰ تا ۷۶ درصد بود که وضعیت دسترسی به تحصیل در مناطق روستایی و کمبود معلم عوامل تعیین‌کننده در پایین بودن آمار مورد نظر بودند. نتیجتاً، دولت کوبا به دستور گوارا، سال ۱۹۶۱ را «سال تحصیل» نامید و بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ داوطلب را در «تیپ‌های سواد آموزی» بسیج کرد. اینان در ساخت مدارس، آموزش معلمان جدید و تعلیم خواندن و نوشتن به روستاییان بی‌سواد یاری رساندند. برخلاف بسیاری از برنامه‌های اقتصادی بعدی گوارا، نهضت سوادآموزی کوبا یک «موفقیت چشم‌گیر» بود. ۷۰۷٬۲۱۲ بزرگسال کوبایی خواندن و نوشتن یادگرفتند و میزان سواد ملی به ۹۶٪ رسید.
بنا بر گفتهٔ لوئیس دوسوالدبک، دبیرکل کمیتهٔ حقوق‌دانان بین‌المللی این اصل از جمله اصول ارزشمند منشور ملل متحد است به این خاطر که از توسل به زوری که کشورها ذاتاً به آن متمایل هستند، جلوگیری می‌نماید. اگرچه بر طبق دیدگاه تنی چند از مفسران، منع ذکر شده در بند ۴ مادهٔ ۲ منشور ملل متحد صرفاً کشورها را از کاربرد زور در تمامیت ارضی و استقلال سیاسی دیگر دول بازمی‌دارد اما عقیدهٔ عموم بر آن است که تمامیت ارضی و استقلال سیاسی، تنها دو عنصر تقویت‌کننده می‌باشند و این منع، دربرگیرندهٔ منعی عمومی است (به استثناء ۲ موردی که در منشور ملل متحد درج گردیده دفاع مشروع و اقدامات شورای امنیت بر اساس فصل هفتم منشور). تفسیر اخیر در تاریخچهٔ منشور ملل متحد هم به نوعی بیان گردیده‌است.
آدولف از طرق دیگر نیز به عنوان یک حاکم مطمئن به نفس عمل می‌کرد. دادگاه او جاذبه ای برای همه کسانی بود که می‌خواستند از لردهای قدرتمند نوظهور ارضی محافظت کنند. او روزهای زیادی را در دادگاه برگزار کرد. در ابتدای سلطنت خود، او ده سال دیگر صلح عمومی عمومی (لندفریدن) رودولف اول را تجدید کرد و حداقل دو صلح منطقه ای به بار آورد.
حکایت می‌آورند که حق تعالی می‌فرماید که «ای بندهٔ من حاجت ترا در حالت دعا و ناله زود برآوردمی امّا آوازهٔ ناله تو مرا خوش می‌آید در اجابت جهت آن تأخیر می‌افتد تا بسیار بنالی که آواز و نالهٔ تو مرا خوش می‌آید» مثلاً دو گدا بر در شخصی آمدند یکی مطلوب و محبوب است و آن دیگر عظیم مبغوض (است) خداوند خانه گوید به غلام که زود بی‌تأخیر به آن مبغوض نان پاره‌ای بده تا از درِ ما زود آواره شود و آن دیگر را که محبوب است وعده دهد که هنوز نان نپخته‌اند صبر کن تا نان برسد و بپزد. دوستان را بیشتر خاطرم می‌خواهد که ببینم و در ایشان سیر سیر نظر کنم و ایشان نیز در من، تا چون اینجا بسیار دوستان گوهر خود را نیک نیک دیده باشند چون در آن عالم حشر شوند آشنایی قوّت گرفته باشد زود همدگر را بازشناسند و بدانند که ما در دار دنیا به هم بوده‌ایم و به هم خوش بپیوندند زیرا که آدمی یار خود را زود گم می‌کند نمی‌بینی که درین عالم که با شخصی دوست شده‌ای و جانانه و در نظر تو یوسفی است به یک فعل قبیح از نظر تو پوشیده می‌شود و او را گم می کنی و صورت یوسفی به گرگی مبدلّ می‌شود! همان را که یوسف می‌دیدی اکنون به صورت گرگش می‌بینی هرچند که صورت مبدّل نشده است و همان است که می‌دیدی به این یک حرکت عارضی گمش کردی. فردا که حشر دیگر ظاهر شود و این ذات به ذات دیگر مبدّل گردد چون او را نیک نشناخته باشی و در ذات وی نیک نیک فرو نرفته باشی چونش خواهی شناختن؟ حاصل همدگر را نیک نیک می‌باید دیدن و از اوصاف بد و نیک که در هر آدمی مستعار است ازان گذشتن و در عین ذات او رفتن و نیک نیک دیدن که این اوصاف که مردم همدگر را برمی‌دهند اوصاف اصلی ایشان نیست.
عارضی داری که بر وی همچو من عاشق شوند گر ز حسن او حکایت پیش حورالعین کنند
در سیاست خارجی، اسکندر طرفدار حفظ نظام بین‌المللی ایجاد شده در سال‌های ۱۹۱۸–۱۹۱۹ بود و در سال ۱۹۲۱ یوگسلاوی به همراه چکسلواکی و رومانی برای محافظت در برابر مجارستان به آنتانت کوچک پیوست. مجارستان از پذیرفتن معاهده تریانون امتناع ورزید و ادعاهای ارضی علیه هر سه کشور آنتانت کوچک داشت.[۴۳]