آفاتسماوی آسیبهایی که از آسمان میرسد، مانند تگرگ و صاعقه.
جملاتی از کاربرد کلمه آفات سماوی
و اما عُجْب به مال: پس علاج آن این است که آفات مال را به نظر درآورد و تفکر کند که آن در معرض زوال و فنا، و عاری از دوام و بقاست گاهی نهب و غارت می شود، و زمانی به ظلم و ستم می رود، به آتش می سوزد، و به آب غرق می شود، دزد آن را می برد و طرار آن را می رباید، و غیر اینها از آفات سماویه و ارضیه و متذکر شود که در بین یهود و هندو کسانی هستند که مال و ثروتشان أفزونتر از ایشان است و اف بر شرفی که هندو و یهود در آن پیش باشد و تف بر بزرگی ای که دزد آن را در یک لحظه برباید و صاحبش را مفلس و ذلیل بنشاند.
و هر که تأمل کند در اخبار و آثار، و آگاه باشد بر تواریخ و حکایات پیشینیان، و بلاها و عقوباتی که به ایشان رسید، و مشاهده عصر خود را کند، و آنچه در آن حادث می شود ببیند از ابتلای مردمان بعد از شیوع معاصی، به بعضی آفات سماویه و ارضیه، یقین می کند که هر عقوبت آسمانی و زمینی، از: طاعون و وباء، و قحط و غلا، و کم شدن آب و باران، و تسلط اشرار و ظالمان، و قتل و غارت و زلزله و امثال اینها، به سبب ترک کردن مردمان است امر به معروف و نهی از منکر را.
- در عقرب نشانه ی مرگ عابدان و زاهدان و دانشمندان و آفات سماوی و تخریب بواسطه ی زیادتی برف است.
گر تحمل برد آفات سماوی را نمد پوستین باری جفای برف و باران بر نتافت
و همچنان که شبان رمه گوسفند را بر وجه مصلحت بچراند، و به علفزار و آبشخور موافق برد، و از مضرت سباع و آفات سماوی و ارضی نگاه دارد، و مساکن تابستانی و زمستانی و نیمروزی و شبانگاهی بر حسب صلاحی که هر وقت اقتضا کند مرتب گرداند، تا هم امور معیشت او و هم نظام حال ایشان حاصل شود، مدبر منزل نیز به رعایت مصالح اقوات و ارزاق و ترتیب امور معاش و سیاست احوال جماعت به ترغیب و ترهیب و وعد و وعید و زجر و تکلیف و رفق و مناقشت و لطف و عنف قیام کند، تا هر یک به کمالی که به حسب شخص بدان متوجه باشند برسند، و همگنان در نظام حالی که مقتضی سهولت تعیش بود مشارکت یابند.