استخوان دار

معنی کلمه استخوان دار در لغت نامه دهخدا

استخوان دار. [ اُ ت ُ خوا / خا ] ( نف مرکب ) محکم و قایم. ( غیاث اللغات ). || با اعتبار و نفوذ. صاحب مکانت و منزلت و قدر. || اصیل. || دانا. || مجرّب.

معنی کلمه استخوان دار در فرهنگ معین

( ~. ) (ص . ) کنایه از: آدم اصیل و خانواده دار.

معنی کلمه استخوان دار در فرهنگ عمید

۱. دارای استخوان.
۲. جانوری که بدنش استخوان دارد.
۳. [مجاز] اصیل، نجیب، شریف، ارجمند، و دارای نفوذ.

معنی کلمه استخوان دار در فرهنگ فارسی

( اسم صفت ) ۱ - جانور دارای استخوان ذوعظیم . ۲ - اصیل شریف با اصل و نسب گهری . ۳ - صاحب اعتبار با نفوذ .
دارای استخوان، جانوری که بدنش استخوان دارد ، وکنایه ازشخص اصیل ونجیب وشریف وارجمند

معنی کلمه استخوان دار در ویکی واژه

کنایه از: آدم اصیل و خانواده دار.

جملاتی از کاربرد کلمه استخوان دار

زسوز عشق کسی را که تن به سختی داد چو نای پوست به تن حکم استخوان دارد
چو شمع، تا شده ام روشناس محفل او تبی چو آتش سوزان در استخوان دارم
سوز درمغز استخوان دارم چه عجب آتشی به جان دارم
ز بس راز تو را پنهان ازین نامحرمان دارم به جای مغز، مکتوب تو را در استخوان دارم
شکست پیکرم از اشک خونین می شود ظاهر کزو هر قطره‌ای چون دانهٔ نار استخوان دارد
زان لب شکّرفشان شوری به جان داریم ما یک نیستان ناله در هر استخوان داریم ما
این استخوان دارای دو صفحه افقی و عمودی است، صفحه افقی آن دارای دو سطح فوقانی (کف بینی) و تحتانی (سقف دهان – کام) است، صفحه عمودی در تشکیل دیواره خارجی بینی شرکت دارد و دارای دو سطح داخلی و خارجی است، سطح داخلی آن دارای ستیغ‌های
این استخوان دارای سه سطح اوربیتال، اینفراتمپورال و قدامی (فاسیال) است، در سطوح مذکور سوراخهای زایکوماتیکو تمپورال، زایگوماتیکو اوربیتال و زایگوماتیکو فاسیال قرار دارد، سطح اوربیتال آن قسمتی از دیواره خارجی اوربیت، سطح زیر گیجگاهی آن حد قدامی حفره اینفراتمپورال را می‌سازد، استخوان گونه با استخوان‌های فرونتال ماکزیلا، تمپورال و بال بزرگ اسفنوئید مفصل می‌شود.
اسکلت جانبی شامل دست و پا است و بیشتر در حرکت بدن نقش دارد. استخوان‌های بخش‌های مختلف بدن استخوان‌های سر شامل جمجمه ۸ قطعه و صورت ۱۴ قطعه گوش ۶ قطعه و یک استخوان لامی می‌شود. ستون مهره شامل ۷ مهره گردن ۱۲ مهره پشت ۵ مهره کمر و یک پارچه خاجی و دنبالچه دنده‌ها ۲۴ تا و جناغ ۱ عدد دست ۶۴ استخوان و پا ۶۴ استخوان دارد. کف دست ۵عدد و انگشتان دست ۱۴ قطعه استخوان دارند. در پا هم انگشتان ۱۴ قطعه دارند. دست شامل استخوان بازو است که به کمک مفصل شانه به تنه وصل می‌شود و در پائین با ساعد مفصل می‌شود. ساعد دو استخوان دارد زند زیرین و زند زبرین. زند زبرین با بازو مفصل آرنج را تشکیل می‌دهد و زند زیرین مفصل مچ را تولید می‌کند.
درتن خود یک هدف واراستخوان دارم هنوز نسبت دوری به آن ابروکمان دارم هنوز
این استخوان در سر سوراخ بیضی‌شکل را احاطه می‌کند که از طریق آن حفره جمجمه‌ای خلفی با مجرای مهره‌ای ارتباط دارد. این استخوان دارای یک صدف است که ۴ تا حفره دارد، دو حفره پایینی با نیم‌کره‌های مخچه مجاور بوده و دو حفره بالایی با نیم‌کره‌های مخچه مجاور بوده و دو حفره بالایی با نیم‌کره‌های مغز مجاور هستند. در طرفین سوراخ بیضی توده‌های طرفی وجود دارد که دارای کانال زیرزبانی است که عصب زیرزبانی از آن عبور می‌کند.
در مواردی که کل جمجمه دست‌نخورده پیدا نشده‌است (مثلاً مانند دایناسورها در دیرینه‌شناسی) این استخوان دارای نقشی کلیدی در تعیین صفات عمومی است. در برخی از سَرده‌های دایناسورها، استخوان یوغی قسمتی از حاشیه پایینی روزنه پیش‌چشمخانه‌ای یا روزنه زیرگیجگاهی یا هر دو را تشکیل می‌دهد. معمولاً این استخوان با استخوان چهارگوش‌یوغی (کوادراتوژوگال)، پس‌چشمخانه‌ای، اشکی و فک بالا مفصل می‌شود. در دایناسورهای شاخدار، مانند پنتاسراتوپس (پنج‌شاخ‌چهره)، استخوان یوغی ضخیم است تا حدی که باعث شده دیرینه شناسان از آن به عنوان «شاخ یوغی» یاد کنند.
تنه استخوان دارای سه سطح داخلی، خارجی و خلفی و سه کناره قدامی، داخلی و خارجی است سطح خارجی در قسمت میانی دارای یک زبری برای پیوند یافتن ماهیچه دالی (دلتوئید) است، در عقب توبروزیته دالی در سطح خلفی ناودان کم‌عمقی قرار دارد که از آن عصب رادیال عبور می‌کند. این ناودان در سطح خلفی واقع است.
به نیّت سگ آن کو تنم به خود بالید چه همت است که این مشت استخوان دارد!
استخوان ترقوه فیل از استخوان ترقوه انسان کوچکتر است و در عین حال استخوان ترقوه در نوعی میمون به نام جیبون که تنها یک سوم انسان جثه دارد، از استخوان ترقوه انسان بزرگتر است. از نظر کالبد شناختی این استخوان دارای دو انتهای داخلی و خارجی و یک تنه است. انتهای داخلی آن یا انتهای استرنال، به استخوان جناغ (به‌طور دقیق تر با دسته جناق یا منوبریوم استرنوم) مفصل می‌شود و مفصل استرنوکلاویکولار یا جناغی-چنبری را می‌سازد. این انتها گرد و برجسته بوده و یک چهارم فوقانی آن محل اتصال تاندون اینترکلاویکولار یا بین ترقوه ای می‌باشد و سه چهارم تحتانی این انتها محل اتصال به بریدگی کلاویکولار استخوان جناغ است. رباط‌های کوستوکلاویکولار قدامی و خلفی نیز این مفصل را تقویت می‌کنند.
شکستم قدر خود از جستن درمان، ندانستم که اینجا مومیایی نیز درد استخوان دارد
برات فوج شیران زان به من شد در همه ایران که بهر طعمه پندارند مشتی استخوان دارم