آشفته حالی

معنی کلمه آشفته حالی در لغت نامه دهخدا

( آشفته حالی ) آشفته حالی. [ش ُ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرکب ) چگونگی و صفت آشفته حال.

معنی کلمه آشفته حالی در فرهنگ فارسی

( آشفته حالی ) حالت و کیفیت آشفته حال

معنی کلمه آشفته حالی در ویکی واژه

آشفته‌حالی
وضع و حالت آشفته حال، پریشانی و آشفتگی حال؛ پریشان خاطری. منال ای دل که در زنجیر زلفش/ همه جمعیت است آشفته حالی. «حافظ»

جملاتی از کاربرد کلمه آشفته حالی

چو چشمت گشتم از بیمار شکلی چو زلفت گشتم از آشفته حالی
تا لاف عشقت می‌زنند آشفته حالان جهان چون اوحدی در عشق تو آشفته حالی بود؟ نه
چو زلف سرکشت آشفته حالیست چو لعل می پرستت می پرستست
به هم طومار زلف یار را، مشّاطه می پیچد دل من، گرگشاید دفتر آشفته حالی را
دو عالم معنی آشفته حالی در گره دارم دل افسرده‌ام مهریست بر طومار گیسویی
دیدی مرا و گفتی آشفته حالی آری سودائی غم عشق آشفته است حالش
بزن تا ز آشفته حالی رهیم ز تشویش بی اعتدالی رهیم
سواد زلف تو زآشفته حالی دل ما هزار نسخه خوش خط معتبر دارد
عیان است ازشکست رنگ ما وضع پریشانی چه لازم شانه‌کردن طرهٔ آشفته حالی را
دوش بهر گریه در هجرت مجالی داشتم با خیال طره‌ات آشفته حالی داشتم