آستیاگ

معنی کلمه آستیاگ در فرهنگ اسم ها

اسم: آستیاگ (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: āstiyāg) (فارسی: آستياگ) (انگلیسی: astiyag)
معنی: آستیاژ، نام آخرین پادشاه ماد، ( = آستیاژ و آستیاگس )

معنی کلمه آستیاگ در دانشنامه آزاد فارسی

آستیاگ. آسْتیاگ
آخرین شاه قبایل ماد (حک: ۵۸۵ـ۵۵۰پ م). زندگی وی با افسانه درآمیخته است. نام او در منابع بابلی، ایشتوویگو یا ایختوویگو ضبط شده است. آستیاگ مادی، هیچ ارتباطی با ضحاک ندارد. آستیاگ وارث پادشاهی بزرگی شد که هووخشتره با جنگ و دیپلماسی ساخته بود، اما در ۵۵۹پ م پارس را از دست داد و سپس با شورش کوروش مواجه و سرنگون شد و امپراتوری هخامنشی سربرآورد.

معنی کلمه آستیاگ در ویکی واژه

چهارمین و آخرین پادشاه ماد احتمالا از سلاله مادها یا غیر مادها. آستیاگ که با ضحاک مترادف شناخته شده، اسم نبوده بلکه یک صفت یا لقب در زبان معیار باستان بود و بیشتر به ستمگران مذهبی حکمران اطلاق می‌شده است.[۱]
↑ هرودوت آستیاگ را فرزند کیاکسار قلمداد می‌کند که پس از او بر تخت سلطنت نشست و ۳۵ سال حکومت نمود. برخی از تألیفات باستان آستیاگ را گاهی با مغ و گاهی با آژدهاک یا اژدها قیاس می‌کنند. او باید در اذهان فردی ستمگر متجلی گردد.

جملاتی از کاربرد کلمه آستیاگ

آمیتیس، شاهدختی مادی، فرزند هووخشتره یا کیاکسار (یا به روایتی فرزند ایشتوویگو یا آستیاگ) بود که طی مناسبات سیاسی میان پادشاهی ماد و امپراتوری بابل نو به همسری بخت‌النصر دوم پادشاه بابل درآمد.
آستیاگ در گزارش‌های تاریخی هرودوت و کتزیاس بسیار متفاوت به تصویر کشیده شده‌است.
کتزیاس افسانه زندگی کوروش را بر اساس داستانی حماسی یا افسانه‌ای که در روزگارش مشهور بوده‌است، بازگو می‌کند. بنا بر روایت این نویسنده، کوروش از خاندان شاهی ماد نیست، بلکه پس از رسیدن به پادشاهی است که با آمی‌تیس، دختر آستیاگ (که شوهر مادی او یعنی سپیتمه را کشته بود) ازدواج کرده، خود را از این طریق به سلسله برافتاده منسوب می‌کند. به گفته کتزیاس، کوروش پسر اَترَدَت است که مردی دون‌پابه از قبیله ماردها بود. کوروش پس از ورود به خدمت شاه ماد اندک اندک مقام و منزلتی مهم به دست می‌آورد، رئیس ندیم‌ها و ساقی‌های شاه می‌گردد، مقام شهربانی (ساتراپی) ایالت پارس را برای پدر خود می‌گیرد و عظمت آینده خود او به وسیله خوابی پیش‌بینی می‌شود.
مهم‌ترین اقدام سیاسی آستیاگ، ادامهٔ جنگ‌های زمان هووخشتره با کشور لیدیه بود که آن نیز به نتیجه‌ای نرسید و سرانجام به دنبال این نبردهای بی‌حاصل، معاهده صلحی بین دو طرف منعقد شد که طی آن، دختر فرمانروای لیدیه، به همسری آستیاگ درآمد. بدین ترتیب، دشمنی‌ها تبدیل به دوستی شد. این خویشاوندی سبب شد که مادها در مورد حاکمیت بر لیدیه، حقی برای خود قائل شوند. کرزوس، برادر همسر آستیاگ، در آینده‌ای نه چندان دور، فرمانروای لیدیه شد که این موضوع، در نبردهای بعدی بین پارس‌ها و لیدیایی‌ها تأثیر گذاشت.
در ۵۵۸ پ. م، کوروش دوم شاه اقوام و طوایف پارسی شد. مرکز فرماندهی او در پاسارگاد بود. کوروش نیز مانند پدرش کمبوجیه اول، در آغاز در مقابل آستیاگ مطیع و فرمانبردار بود. در این دوران، ماد خود را برای حمله‌ای به بابل آماده می‌کرد. ولی حمله آستیاگ به بابل به دلیل شوریدن کوروش و نبردهای او با آستیاگ انجام نشد.
آستیاگ، فرزند هووخشتره بود. وی پس از مرگ پدرش در ۵۸۴ پیش از میلاد، به‌جای او بر تخت نشست و بنا به گفتهٔ هرودوت، به‌مدت ۳۵ سال یعنی تا ۵۵۰ پیش از میلاد حکومت کرد. در مورد نخستین حوادث حکومت آستیاگ کتزیاس از لشکرکشی او به سرزمین کادوسی[پانوشت ۱] سخن به میان می‌آورد، در حالی که گزنفون از یک لشکرکشی به ارمنستان، آن هم به انگیزه پایان دادن به جنگ میان ارمنی‌ها و قبیلهٔ گرجی‌زبان کلدایی[پانوشت ۲] سخن می‌گوید.
از داستان‌هایی که در ایران پیش ازسولیکیان برای ما باقی مانده‌است، تنها داستان‌های مادی کوروش بزرگ کوروش و آستیاگ. افسانه سمیرامیس، افسانه اربق، افسانه دوران کودکی کوروش، ستریانگایوس و زرینا، زریادرس واداتیس، ادبیات فارسی باستان زندگانی کوروش، بردیای دروغین، سکایی مردهای یک چشم، گریفین‌های محافظ طلا، رستم دستان و ادبیات زرتشتی جم، جمشید، آبتین می‌توان نام برد که تعدادی از این داستان‌ها در ادبیات فارسی ادبیات فارسی نوشاهنامه فردوسی و انعکاس یافته‌است.
علاوه بر ازدواج خود آستیاگ با دختر فرمانروای لیدیه، ماندانا و آمیتیس دو دختر آستیاگ نیز ازدواج‌های سیاسی داشتند. بر اساس منابع کلاسیک یونانی ماندانا با کمبوجیه یکم حاکم پارس ازدواج کرد. از این ازدواج در منابع کلاسیک تعبیرهای متفاوتی شده از جمله تلاش برای برقراری یک رابطه مستقیم بین مادها و پارس‌ها. تعبیر دیگر از این ازدواج این بود که بر اساس خواب آستیاگ پسر ماندانا تبدیل به خطری برای خود آستیاگ می‌شد و آستیاگ برای رفع این خطر ماندانا را به عقد کمبوجیه یکم پارسی درآورد که از دید آستیاگ از لحاظ اجتماعی در رده پایین‌تری قرار داشت و خطری از سوی او پادشاهی‌اش را تهدید نمی‌کرد.
بنابر تاریخ بابلی، در سال ششم سلطنت نبونئید، آستیاگ سپاهیان خود را گردآوری کرد و علیه کوروش پادشاه اَنشان به جنگ پرداخت. سپاهیان آستیاگ علیه وی شوریدند و او را اسیر کردند. آن‌ها وی را تحویل کوروش دادند. آنگاه کوروش به سوی پایتخت یعنی شهر آگام تانو (که همان اکباتان است) پیش رفت. نقره، طلا و سایر اجناس گرانبهایی را که وی به عنوان غنیمت جنگی در آن شهر تصاحب کرد به اَنشان منتقل نمود.