احباب

معنی کلمه احباب در لغت نامه دهخدا

احباب. [ اِ ] ( ع مص ) بخفتن شتر. ( زوزنی ). فروخفتن شتر و مانده گردیدن یا شکستن عضو آن یا بیمار شدن آن و بر جای ماندن تا بمیرد. ( منتهی الارب ). || به شدن از بیماری. || دانه گرفتن کشت. ( منتهی الارب ). بادانه شدن کشت. ( تاج المصادر ). || دوست داشتن کسی را. ( منتهی الارب ). || برگزیدن. ( وطواط ).
احباب. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ حِب . ( زمخشری ). || ج ِ حُب . || ج ِ حبیب :
احباب ورا سعادت بی غم باد.منوچهری.این قابض ارواح ، این هادم لذات است. این مفرق احباب است. ( قصص الأنبیاء ).
فروگذاری درگاه شهریار جهان
فراق جوئی از اولیا و از احباب.مسعودسعد.روزگار که مفرق احباب و ممزق اصحاب است ، میان ایشان تشتیت و تفریق رسانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
|| ج ِ حُب . تغارها. کوزه های بزرگ.
احباب. [ اَ ] ( اِخ ) موضعی است بدیار بنی سلیم. ( منتهی الارب ). و ذکر آن در شعر آمده است. ( معجم البلدان ). || شهری است در جنب سوارقیه از نواحی مدینه. ( معجم البلدان ).

معنی کلمه احباب در فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (ص . اِ. ) جِ حبیب ، دوستان ، یاران .
( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) دوست داشتن .

معنی کلمه احباب در فرهنگ عمید

= حبیب

معنی کلمه احباب در فرهنگ فارسی

( مصدر ) دوست داشتن کسی را.
موضعی است بدیار بنی سلیم

معنی کلمه احباب در ویکی واژه

دوست داشتن.
جِ حبیب ؛ دوستان، یاران.

جملاتی از کاربرد کلمه احباب

هلاکم می کند گردون و غمگین بینمت ، آری تو نتوانی که بر احباب ، دشمن قهرمان بینی
از ملاقات من احباب ملال افزودند گرچه چون باد صبا جانب بستان رفتم
احباب را وفاق تو سازنده چون نعیم حساد را خلاف تو سوزنده چون سعیر
غالب رسیده‌ایم به کلکته و به می از سینه داغ دوری احباب شسته‌ایم
ای رخت خار دیده ی اعدا نه از این خال چهره ی احباب
لخت دل قوت کن و شکر احباب مخواه دود دل سرمه کن و کحل صفاهان مطلب
آثار احمدی کتابی تاریخی و کلامی به زبان فارسی می‌باشد. احمد بن تاج‌الدین استرآبادی نویسنده این کتاب است. این کتاب شامل روایت‌های گوناگون و گفتارهای مختلف است. نویسنده کتاب درباره آثار احمدی گفته‌است: برای نوشتن کتاب از کتاب روضه‌الاحباب نوشتة جمال‌الدین عطاءاله دشتکی شیرازی استفاده کردم. این کتاب شامل بخشی از تاریخ اسلام است که در آن زندگی‌نامه محمد پیامبر اسلام و جنگ‌های وی و در پایان اندکی از زندگی‌نامه امامان دوازده‌گانه شیعیان یاد شده‌است.
از سنبل عطشان تو سیراب دل از خون وز غنچهٔ سیراب تو عطشان لب احباب
احبابرا ادای کلام تو می کشد نقل درست و بحث تمام تو می کشد
وداع کن که هم‌اکنون که من بخواهم رفت گسسته دل ز نشابور و صحبت احباب
آثار دیگر از این نوع کتابهایی است که در آنها بیشتر به اخلاق و آداب و رسوم متصوفه توجه شده‌است. از این قبیل است: «عوارف المعارف» شیخ شهاب‌الدین سهروردی (م۶۲۳ق) که ترجمه و طرح و پرداخت دیگری از آن به قلم شیخ عزالدین محمود بن علی کاشانی (م۷۳۵ق) به نام «مصباح الهدایه» صورت گرفت. ترجمة فارسی دیگری از این کتاب در سال ۶۶۵ق به قلم ابومنصور عبدالمؤمن اصفهانی به دست داده شده‌است؛ این هر دو ترجمه به طبع رسیده‌است. کتاب «اورادالاحباب» باخرزی (م۶۲۹ق) نیز، از جهت اشتمال بر آداب و رسوم و اخلاق صوفیه، در ردیف عوارف المعارف سهروردی است.
باده ده ساقیا ادب تا چند بین الاحباب تسقط آلاداب