معنی کلمه ارس در لغت نامه دهخدا
ز آهم بود یک شراره درخش
اَرَس باشداَرْس ِ مرا مایه بخش.قریعالدهر.اَرَس شد اَرْس ِ من از جستجویت.لطفی.
ارس.[ اِ ] ( ع اِ ) بیخ و اصل پاک. نژاد پاک. نسل طیب.
ارس. [ اَ ] ( ع مص ) کشاورز شدن. برزگری کردن. برزگر شدن. ( تاج المصادر بیهقی ).
ارس. [ اَ رِ ] ( ع ص ) کشاورز. ج ، اریسون. اَرارسه.
ارس. [ اُ ] ( اِ ) سرو کوهی. ( جهانگیری ) ( آنندراج ). شعوری بکسر راء آورده گوید: درخت آراج و بعضی فرهنگ ها درخت چنار نوشته اند. ( شعوری ).
گونه ایست از سرو کوهی که آنرا به خراسان اُرس نامند و در جاده چالوس وگچسر هورَس گویند و در نوده بنام اَورَس مشهور است و در منجیل اَربس نام دارد و در هرزویل اردوج خوانده می شود و در آمل موسوم به وَرس باشد و در قوشخانه و سوالدی مسمی به اَرچه است و نیز آنرا ارچا و اُرسا گفته اند. مؤلف برهان گوید: و بعربی آنرا ابهل و عرعرخوانند و تخم ثمر آنرا جوزالابهل و ثمرةالعرعر گویند. ( برهان قاطع ). این درخت بیشتر در زمینهای استپی و آخر جنگلهای مرطوب چون منجیل و نوده و قوشخان و خراسان شرقی و کوههای میان چالوس و طهران منتشر است در ارتفاع 500 گزی نوده تا 2000 گزی قوشخانه. ( گااوبا ) :
الا تا مؤمنان دارند روزه
الا تا هندوان گیرند لکهن
بدریابار باشد عنبرتر
بکوه اندر بود کان خماهن
نروید از درخت ارس ، کافور
نخیزد از میان لاد، لادن
زیادی خرم و خرم زیادی
میان مجلس شمشاد و سوسن.منوچهری.از برای قوت دل گر بخوری بایدم
صندل و مندل نیابم غیر چوب ارس و تاغ.ابن یمین.رجوع به ابهل و عرعر و جوزالابهل و ثمرةالعرعر و پیرو و هُوَرْس شود.
ارس. [ اُ رُ ] ( ص ، اِ ) در تداول عوام ، روس. روسی.
ارس. [ ] ( اِخ ) نویین. از امرای مغول که در سال 661 هَ. ق. با امیرباغو و دوازده هزار سوار به سیستان شد. ( تاریخ سیستان ص 400 ).
ارس. [ اَ رَ ] ( اِخ ) ( رود... ) آب ارس از جنوب بشمال میرود و از کوههای قالیقلا و ارزن الروم برمیخیرد و بولایت ارمن و آذربایجان و اران میگذرد و به آب کُروقراسو ضم شده در حدود گشتاسفی بدریای خزر میریزد و در این ولایات که ممر این آب است بر آن زراعت بسیار است. طول این رود صد و پنجاه فرسنگ باشد. ( نزهةالقلوب ص 212 ). جغرافیون عرب ، ارس را الرّس ( رس ) ضبط کرده اند و بعقیده بعضی مستشرقین آن همان رود دائی تیای مذکور در اوستا است. آنرا در قدیم اِرِاسک و یونانیان آراکس مینامیدند . نام رودی بزرگ است که از کوههای ارزن الروم آید و بر صحرای نخجوان و از آنجا به ارّان رود و بچندین بخش گردد و بر بیشتر مزارع آن ولایت رسد و اندکی که باقی ماند به رود کر پیوندد و هر دو بدریای آبسکون که قلزم نیز میخوانند منتهی شود. ( صحاح الفرس ). رودخانه ای است مشهور که از کنار تفلیس و مابین آذربایجان و اران میگذرد. ( برهان ). ارس ، اسم رودی است که از کوههای قالیقلا خارج میشود در محلی که طول آن شصت و هفت و عرض چهل و یک و از اردبیل میگذرد و طول آن هفتاد و سه و عرض سی و نه و نصف است و بعد به اراضی ورثان می گذرد و سپس در نزدیکی بحر خزر به نهر کُر متصل می شود و متحداً بدریای خزر ریزند. ( تقویم البلدان از مرآت ). رود ارس از ارمینیه خارج شود و از ورثان گذشته از پشت مغان و نهر کر گردیده بدریای طبرستان ریزد. ( ابن حوقل ). ارس که مورخین یونانی آنرا آراکس مینامیده اند از رودهای عظیم آسیاست. سرچشمه این رود در جبال ارمینیةالکبری است. جریانش از مغرب بمشرق و رودخانه های آرپه چای و آق چای و قراسو داخل این رود میشود و ازجنوب بادکوبه ببحر خزر میریزد. این رود عظیم و جریانش تند است اما چندان عمق ندارد. در قدیم هر چه خواسته بودند بر روی آن پلی استوار کنند ممکن نشده بود، یعنی هر چه ساخته بودند بجهت طغیان آب در فصل بهار خراب شده. هنوز آثار خرابی اغلب از آن پلها باقی است.و مؤلف مرآت البلدان گوید: من خود در شعبان هزار و دویست و هشتاد که بمأموریت اقامت پاریس میرفتم ، از جلفا از روی ارس گذشتم. چون اوایل زمستان بود آب رودخانه قسمی منجمد بود که از روی یخ عبور کردم. در مراجعت در شعبان هزار و دویست و هشتاد و سه که اواخر پائیز بود آب یخ نکرده بود با کرجی عبور کردم. ( مرآت البلدان ). رود ارس ( آراکس قدیم ) تقریباً به طول هشتصدهزار گز از کوه هزار برکه در جنوب اَرزروم سرچشمه گرفته از حوالی دوالو تا قره دونی در سرحد ایران جاری میباشد و پس از آن از خاک مغان داخل قراباغ قفقازیه شده و در جِسر جواد، رود کر یا کوروش که از تفلیس می آید به آن ملحق گردیده بعد بجنوب شرقی منحرف. و در سالیان دو شعبه شده یکی در شمال خلیج قزل آقاج وارد بحر خزر میشود و دیگری بخلیج مزبور میریزد. مجرای این رود که بین کوه های قراداغ و قراباغ جاری است بسیار باریک و دره آن هولناک و جریانش سریع است و از ساحل یمین و یسار شعبات متعددی ضمیمه آن میشود. مهمترین رودهائی که از قفقازیه به آن ملحق میگردد عبارت است از:آرپا و رود نخجوان و رود آقرا که نزدیک پل خداآفرین به ارس متصل میشود. رودهای وارده به ارس در ایران از این قرار است : اول رود ماکو یا زنگمار که سرچشمه ٔآن در بایزید ترکیه است و اراضی ماکو را مشروب کرده در شمال غربی نخجوان به ارس متصل میشود. دوم آق چای ( سفیدرود ) که دارای دو شعبه است : یکی موسوم به قُتورچای که از خوی میگذرد و دیگری رود مَرَند که در جنوب ماری کند به قُتورچای وصل میشود و در ماری کند شعبه اصلی آق چای که از جنوب چالدران میگذرد به آنها ملحق گردیده ، در مغرب جلفا به ارس وارد میشود، در شرق آق چای خط آهن جلفا به تبریز از روی ارس عبور میکند. سوم رودهای کوچک مانند گوگ گنبد و غیره از قراداغ سرچشمه گرفته به ارس میریزد. چهارم اندرآب که دارای دو شعبه است یکی از اهر و دیگری از اردبیل جاری و سرچشمه رود اردبیل از کوه سبلان و سرچشمه اهر از جنوب کوه های قراداغ است. رود ارس از آرتاکزاستا ( به ارتفاع 790 گز محل اتصالش با رود کوروش 12 گز دارای یک نشیب 778 گزی است در صورتی که طول آن پانصد هزار گز است. این نشیب بطریق ذیل تقسیم میشود: از اولین نقطه سرحدی تا جلفا که فاصله آن 150هزار گز است ، 60 گز، از جلفا تا ابتدای دشت مغان که فاصله آن 200 هزار گز است ، 540 گز، از ابتدای دشت مغان تا قلعه گوسفند ( قویون ) که فاصله اش 150 هزار گز است ، 178 گز، از قلعه گوسفند تا کنار دریا که فاصله آن 100 گز است و ارس به کوروش ملحق میشود 38 گز.پس حد اعلای نشیب آن بین جلفا و کویر مغان در هر گزی 0/0027 است. در صورتی که در مغرب جلفا 0/0004 و در قسمت سفلی یعنی از کویر مغان به بعد 0/000864 است. ( جغرافیای طبیعی تألیف کیهان صص 65-67 ) : شهرک باژگاه برلب رود ارس نهاده است. ( حدود العالم ).