اصابع

معنی کلمه اصابع در لغت نامه دهخدا

اصابع. [ اَ ب ِ ] ( ع اِ ) ج ِ اصبع. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). انگشتان. ( غیاث ) ( ترجمان علامه جرجانی ص 13 ). انگشتها. ( مؤید الفضلاء ). انگشتهای دست و پا. ( فرهنگ نظام ). || فلان مُغِل ﱡالاصابع؛ کنایه از خائن است. ( قطر المحیط ) ( اقرب الموارد ). || در تذکره و شرح آن که تألیف عبدالعلی بیرجندی است آمده است : هر یک از دو قطر نیرین و جرم آن دو را به 12 جزء متساوی تجزیه کنند و آنها را اصابع نامند. اصابع قطری یعنی اصابع معتبر در قطر که به مطلق مقید شوند و اصابع جرمی به معدله مقید گردند و مراد از دو جرم نیرین دو صفحه مرئی آنهاست زیرا سطح نصف ماه مثلاً از دور مانند دایره ای دیده شود و این سطح مستوی را سطح صفحه ماه نامند. خورشید نیز به همین کیفیت موصوف است ، چه صفحه ماه مثلاً آنست که از جرم ماه بر قاعده مخروط شعاع چشم واقع شود. و علت این تقسیم آنست که هر یک از نیرین در منظرقریب یک وجب است و هر وجب 12 اصبع است و هر اصبعی شش جو است که شکم هر یک به پشت دیگری چسبیده باشد و از اینرو اقسام مزبور را اصابع خوانند و بنابرین هرگاه بگویند قسمت منخسف ماه چون فلان اصبع است منظور روشن است ، ولی اگر بگویند از جرم ماه قطری ، مراد مساحت اندازه تاریک صفحه ماه بمیزان مربعی است که مساحت تمام صفحه آن 12 مربع است. قسمت منکسف قطر خورشید وجرم آن را هم میتوان بر این قیاس کرد. و اگر به اطلاعات بیشتری نیاز باشد باید به تذکره و شرح آن رجوع کرد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به ظل و اصبع شود. || ثلث ثمن ذراع. || ( اِخ )کوهی است بنجد. ( منتهی الارب ). || ذوالاصابع تمیمی یا خزاعی یا جهنی ؛ صحابی است. ( منتهی الارب ).و رجوع به ذوالاصابع شود. || ذات الاصابع؛ موضعی است. ( منتهی الارب ). و رجوع به ذات الاصابع شود.

معنی کلمه اصابع در فرهنگ معین

(اَ بِ ) ( اِ. ) جِ اصبع ، انگشتان .

معنی کلمه اصابع در فرهنگ عمید

= اصبع

معنی کلمه اصابع در فرهنگ فارسی

انگشتان، جمع اصبع
( اسم ) جمع اصبع انگشتان .

معنی کلمه اصابع در ویکی واژه

جِ اصبع ؛ انگشتان.

جملاتی از کاربرد کلمه اصابع

اصابع (به عربی به معنی «انگشتان») نام روشی برای تقسیم‌بندی مدهای موسیقی بوده که در موسیقی عربی قدیم رایج بوده‌است. اصابع بعد از آن که استفاده از ادوار و نهایتاً مقام‌ها برای تقسیم‌بندی موسیقی رایج شد، کنار گذاشته شدند.
بقای مدت عمر تو چندان کزو قاصر شود عقد اصابع
دل بخواهد دست آید در حساب با اصابع تا نویسد او کتاب
به مهر خاتم دل در اصابع الرحمن به مهر خاتم وحی از مطالع الاعراب
و فرض غسل آنست که همه تن بشوید، و آب بأصل مویها برساند، و نیّت رفع جنابت کند. و کمال غسل آنست که در خبر عائشه است، قالت: «کان رسول اللَّه (ص) اذا اغتسل من الجنابة بدأ فغسل یدیه، ثمّ یتوضّأ کما یتوضّأ للصّلوة، ثمّ یدخل اصابعه فی الماء، ثمّ یخلّل بها اصول الشّعر، ثمّ یصبّ علی رأسه ثلاث غرفات من ماء، ثمّ یفیض الماء علی جلده کلّه».
اصابع بر اساس انگشت‌گذاری نوازنده روی ساز عود تقسیم‌بندی می‌شدند به دو گروه یا مجرا: یکی بِنصِر (انگشت حلقه، که استفاده از آن فاصلهٔ سوم بزرگ می‌ساخت) و دیگری وسطا (انگشت میانی، که به کار گرفتنش فاصلهٔ سوم کوچک می‌ساخت). بنا بر این اصابع نام‌هایی می‌گرفتند نظیر: مطلق فی مجرا البنصر (مطلق = سیم آزاد) یا سبابه فی مجرا الوسط. در مجموع، هشت مورد از اصابع وجود داشت. نکته‌ای که اصابع را از روش‌های مشابه تقسیم‌بندی مدهای موسیقی که در همان دوره یا پیش از آن در ایران و یونان رایج بود متفاوت می‌ساخت این بود که برخلاف روش ایرانی و یونانی، مدها در اصابع نام‌های زیبا و خیال‌انگیز نداشتند بلکه نامگذاری‌شان کاملاً بر اساس نام انگشتان بود.
و عن ابی ذرّ رض قال قال رسول اللَّه «انّ قلوب بنی آدم بین اصبعین من اصابع الرّحمن فاذا شاء صرفها و اذا شاء نکسها، و لم یعط اللَّه احدا من الناس شیئا هو خیر من ان یسلک فی قلبه الیقین، و عند اللَّه مفاتح القلوب فاذا اراد اللَّه بعبد خیرا فتح له قفل قلبه، و جعل قلبه وعاء واعیا لما یسلک فیه، و جعل قلبه سلیما و لسانه صادقا و خلیقته مستقیمة. و جعل اذنه سمیعة و عینه بصیرة و لم یؤت احد من النّاس شیئا، هو شر من ان یسلک اللَّه فی قلبه الشکّ لدینه، و غلّق اللَّه الکفر علی قلبه، و جعله ضیقا حرجا کانّما یصعّد فی السّماء».
قوله تعالی: «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ» الآیة...، خزائن اللَّه فی الارض قلوب العارفین، خدای را جلّ جلاله در زمین خزینها است و آن خزینها دلهای عارفانست و سرّهای مریدان، و آنکه در آن خزینها درهاست شب افروز و ودیعتهای گران مایه و بدان آراسته و نگاشته، بعضی بلطایف علم آراسته: دلهای عالمانست، بعضی بحقایق عقل نگاشته: دلهای عابدانست، بعضی ببدایع سرّ پرداخته: دلهای عارفانست. آن گه مهر ربوبیّت بر آن نهاده و در صدف قدم بسته که: قلوب العباد بین اصبعین من اصابع الرّحمن.
و القلب بین اصبعین من اصابع الرحمن.
ور بر نظر القا کند اطلاق اصابع خواند به بغل نامه سربسته بیان را
و عن ابی سعید الخدری رض قال: قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلم ان الرجل اذا نظر الی زوجته و نظرت الیه، نظر اللَّه عز و جل الیهما من فوق عرشه نظرة رحمة. فاذا اخذ بکفها و اخذت بکفه تناثرت ذنوبهما من خلال اصابعهما.
همیشه تاکه توان ارتفاع شس شناخت ز نصب شاخص و ظل اصابع و اقدام