ابیات. [ اَب ْ ] ( ع اِ ) ج ِ بیت. خانه ها. || فردها از شعر : نبیند کسی نامه پارسی دو بیور [ ظ: نوشته ] به ابیات صد بار سی.فردوسی.آن ابیات امیر را سخت خوش آمد و همگان بپسندیدند و نسخت کردند. ( تاریخ بیهقی ). و آنرا به آیات و اخبار و ابیات و اشعار مؤکّد گردانیده شود. ( کلیله ودمنه ). ابیات. [ اَ بی یا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ابیّه. ابیات. [ اُ ب َی ْ یا ] ( ع اِ مصغر ) مصغر ابیات ، ج ِ بیت.
سخنان منظوم، جمع بیت به معنی دومصراع ازشعر ( اسم ) جمع : بیت . ۱ - خانه ها. ۲ - فردها از شعر .
معنی کلمه ابیات در ویکی واژه
جِ بیت. خانهها. سخنان منظوم.
جملاتی از کاربرد کلمه ابیات
سعدی به شاهنامهٔ فردوسی علاقهمند بود و از آن تأثیر میپذیرفت؛ چنانکه بارها از شاهنامه یاد کردهاست و اشارههای مختلفی به نامهای اساطیری شاهنامه، ابیات شاهنامه و خودِ فردوسی (م. ۴۱۶ هجری) داشتهاست. این تأثیرپذیری را بهخصوص در کتاب بوستان میتوان دید، که سعدی آن را در وزن و قالب شعری شاهنامه سرودهاست. در بوستان میتوان بیتهایی را یافت که بافت کلام فردوسی را دارند و این نشاندهندهٔ انس سعدی با شاهنامه بودهاست. علاوه بر این، شباهتهای محتوایی و دیدگاههای فکری مشترک را نیز میتوان در آثار سعدی یافت. سعدی به قصد پند و اندرز سیاسی، بیش از همه چیز از داستانهای شاهنامه کمک میگیرد.
از گسترههای نفوذ و اثرگذاری شعر حافظ، مناطق کردنشین ایران، عراق، ترکیه و سوریه است. از نخستین دورهٔ ادبیات کردی تاکنون زبان فارسی بیشترین اثر را بر زبان کردی گذاشته است و در این میان حافظ بیشترین سهم را دارد. حافظ در مهمانیهای جشن و شبنشینیهای کردی حضور داشته و دارد. و کردها در تصمیمگیریهای مهم زندگی خویش به فال حافظ پناه میبردند و بر این باور بودند که حافظ بهترین راه را نشان میدهد. شاعران کُرد بسیاری ابیاتی از حافظ را در اشعار خود تضمین کردهاند و یا اشعاری را با تأثیر از غزلیات وی سرودهاند.
نسبت من با شما اکنون درین ابیات نیست مصطفی فرمود سلمان هم زاهل بیت ماست
ابوالسماح بن ابی الفرج علی بن هندو، برادر پدری ابوالشرف عمادبن ابی الفرج علی بن حسین بن هندو که ظاهراً با تکیه بر ثروت و شهرت پدرش ابوالفرج علی بن حسین بن هندو (نک: همو، ۱۰/۶۲۲؛ ابیات سرودهٔ پدر خطاب به او) در روزگار پدر و برادرش مورد توجه خاص و عام بوده، اما فرزند خلفی برای خاندان خویش نبودهاست (نک: همو، ۱/۶۲۱-۶۲۲).
مشتمل بر اصول بحور و منشعبات و مزاحفات و دویراسته که اوزان نوزده گانه است و تفکیک بحور و اوزان مختلف چنانکه نزدیک هفتاد و پنج وزن مختلف نموده میشود، و تعریف اقسام و حدود قوافی صحیح و سقیم و حروف قافیه از یک حرف تا نه حرف بترتیب جمع آمده با حرکات و سکنات، و القاب قوافی مذکور گشته و عیوب قافیه که اقسام ایطاء جلی و خفی است همه جا بر دو وجه نموده تا بعد از قافیه معیوب که جهت مثال نموده میشود قافیه صحیح باز آرند و همچنین بحور نامطبوع عرب بر دو وجه پذیرفته تا بعد از نمودن مثال مقصود نظم بر وزنی مطبوع قرار گرفته و در متن نوشته شد و نظم نامطبوع بر حاشیه آن مرقوم گشته و اکثر صنایع و بدایع که در کتب متقدمین است گرد آمده با صنعتی چند که مخترع این غرقه بحر جانگدازی اهلی شیرازیست چنانکه مستجمع اقسام شعرست از قصیده و قطعه و غزل و رباعی و مستزاد و لغز و معما- و ابیات مصنوعه را بهم مثنوی متفرق توان شمرد در اوزان مختلف امید که در آنحضرت بسمع قبول مسموع افتد و بعین رضا ملحوظ گردد انشاء الله تعالی.
بسیاری از مولوی پژوهان معتقدند که این ابیات از مولانا نیست چراکه کسی در شأن و مقام مولانا هیچگاه چنین سؤالی برایش پیش نخواهد آمد. اما عدهای هم معتقدند که اتفاقاً این شعر از آنِ مولانایی است که دائماً توصیه میکند در هر مقامی هستید به خود بنگرید و خود را مورد پرسشگری قرار دهید.
از جمله روزنامه حبلالمتین هفتگی چاپ کلکته یک ویژهنامه هشت صفحهای را به این مراسم اختصاص داد و نوشت: «عده جمعیت به یکصد هزار نفر تخمین زده شد. تمام انجمنها و عموم شاگردان مدارس دسته دسته میآمدند، چادرها بر پا کرده چای و قهوه و سایر لوازم از همت وطن پرستان سبیل بود. دستههای سینهزن به ابیات جانگداز مترنم و رطباللسان بودند.»
مقوی همین معناست که گذاشت، و میتواند بود که «موسیای با موسیای در جنگ شد» آن خواسته باشد که در مراتب ظهور و اظهار کمال صفاتی، تخالف و تضاد میان دو مظهر جمالی نیز واقع است، چه مظاهر جمالی هر یکی نیز از خصوصیت خاص مخصوصند که دیگری در آن خصوصیت و صفت با وی شریک نیست، و الا تجلی حق مکرر باشد و این خلاف واقع است، چه «لا یتجلی فی صوره مرتین و لا فی صوره لاثنین» فرموده کاملان است. حاصل المعنی آن باشد که ظهور کثرت اسماء و صفات، مقتضی تخالف مظاهر است، اگر چه همه جمالی باشند؛ و خفای صفات و نسبت و فنای تعینات، موجب اتحاد است، اگر چه در مرتبه ظهور در جمالیت و جلالیت مخالف داشته باشند؛ و توجیه اول با ابیات لاحق انسب و اولی مینماید، کمالا یخفی علی المتأمل.
تعدادِ بیشماری از قطعات بهصورت تکبرگ یا مُرَقَّع در کتابخانهها، موزهها و مجموعههای هنریِ ایران و جهان نگهداری میشود که بر آنها، غزل یا ابیاتی از حافظ بهقلمِ خوشنویسانِ نامدار و ناشناس وجود دارد؛ اما شمارِ زیادی از آنها معرفی و شناسایی نشدهاند و برآوردِ تعدادشان امکانپذیر نیست. در میان نُسَخِ شناساییشده نیز، از نامِ شاعرانی که اشعارشان موضوع قطعهها بوده، کمتر یاد شده است. در اینجا تنها به معرفی قطعاتِ خطِّ موجود در ۵ مرقّعِ مشهور پرداخته شده است.
درین بئد او که شهناز از ره راست بدین ابیات مجلس را بیاراست
این است آن قصیده که الفاظ آن بدیع این است آن قصیده که ابیات او غرر
و هو جلال الدین محمدبن بهاءالدین محمد سلطان محققین و برهان مدققین است. أَباً عَنْجَدّ از فضلای روزگار و علمای نامدار بوده. بهاءالدین محمد والد ماجد مولانا اقتباس طریقت از حضرت شیخ الاکبر شیخ نجم الدین کبری نموده بود. خواص و عوام آن مملکت را به وی اخلاص و ارادت بود. به حدی که کثرت مریدین مایهٔ خوف سلطان محمد خوارزمشاه گردید. بالاخره به رنجش انجامید. لهذا مولانا بهاءالدین بامتعلقین از بلخ به عزم حجاز هجرت گزید. در نیشابور شیخ عطار را ملاقات و شیخ سفارش تربیت جلال الدین محمد به وی فرموده و مثنوی اسرارنامه به او عنایت نمود و در آن وقت جناب مولوی شش ساله بودهاند. غرض، بعد از زیارت مکهٔ معظمه به استدعای سلطان علاءالدین کیقباد سلجوقی پادشاه روم در قونیهٔ روم توقف گزین شدند. بعد از چندی مولانا بهاءالدین وفات یافت و به روضهٔ رضوان شتافت. کمالات و فضایل مولوی به مرتبهای رسید که هر روز چهارصد فاضل در زمرهٔ تلامذه در مدرس وی حاضر شدند. بالاخره به خدمت شیخ شمس الدین تبریزی رسید و ارادت او را گزید و این کلمات مشهور و در اغلب کتب مسطور است. کمالات آن جناب محتاج به تحریر و تقریر نیست. مثنوی ایشان معروف است. دیوانی مبسوط نیز به نام شیخ شمس الدین تبریزی تمام فرمودهاند. وفاتش در سنهٔ ۶۷۲ و از اشعار آن جناب اختصاراً این ابیات نوشته میشود.
در لعتنامهٔ دهخدا نوشته شده است: «تنها در لغتنامه اسدی ابیات ذیل از او دیده میشود:» و سپس این بیتها آمده است.
اسماء دختر عمیس از صحابیات محمد بود. پدرش عمیس بن معاذ از قبیله بنی هاشم بود. مادرش هند بنت عوف و خواهر ناتنیاش میمونه بنت حارث، از زنان محمد بود. خواهرش سلمی دختر عمیس همسر حمزه بن عبدالمطلب بود.
یعنی ابیات دلکشش تا صبح خواندمی، چون زبور و چون تنزیل
اسماء دختر یزید بن سکن بن رافع بن امری القیس بن عبدالأشهل انصاری از طایفه اشهلیه و از قبیله اوس از صحابیات محمّد پیامبر اسلام و دخترعمّ معاذ پسر جبل بود. در سال اوّل هجرت مسلمان شد و در سال بیست و سوم هجرت درگذشت.
از فصحای شعرای اعراب و از فضلای ندمای اصحاب و مداح حضرت نبوی صلعم و قصاید عالیه در نعت حضرت ختمی مآب عرض نموده. حالاتش در کتب تواریخ مسطور و ابیاتش در السنه و افواه، مذکور است. وقتی جناب عارف حقّانی، حارثه را که از اصحاب است، حالتی ظاهر شده و بی خودی سرزده، در هنگام جولان از پا افتاده و حضرت امیرالمؤمنین علیؑسر او را بر زانوی مبارک گذارده تا به حال آمد. حسان حاضر و ناظر بود این چند بیت را بدیهةً در تعریف عرفا عرض نمود و از حضرت رسالتؐتحسین شنود. راوی این روایت عبداللّه بن عباس رضی اللّه عنه است و در اغلب کتب مندرج است و فقیر در مثنوی هدایت نامه به تفصیل منظوم نموده.
نام شریف آن جناب سید معین الدین علی. از شیخ خود قاسم الانوار لقب یافته و در اشعار قاسم، تخلص میفرموده. مرید جناب شیخ صدرالدین موسی خلف الصدق حضرت شیخ صفی الدین اسحقِ اردبیلی است و به صحبت جناب شاه نعمت اللّه کرمانی رسیده و اخلاص ورزیده. چهار بار پیاده سفر حجاز نموده. ریاضات شاقّه کشیده تا چهرهٔ شاهد مقصود دیده. به هرات رفته سکونت نمود. جمعی از عوام و خواص به خدمتش رسیدندو ارادتش گزیدند. صیت کمالات ظاهری و باطنی آن جناب در انجمن افاضل و اراذل پراکنده گشت. ارباب غرض در محفل سلطانی به سعایت وی سخن راندند و گرد ملال بر خاطر شاهرخ میرزا نشاندند. لهذا سید را عذر خواست. وی از هرات به سمرقند شتافت و از میرزاالغ بیک تعظیم و تکریم تمام یافت. در اواخر عمر به خراسان آمده، در خرجردِ جام توقف فرمود. هم در آن قصبه رحلت نمود. ولادته فی سنهٔ سبع و خمسین و سبع مائه. رحلته فی سنهٔ سبع و ثلاثین و ثمان مائه. مدت عمره ثمانین سنه. دیوان آن جناب مکرر دیده شده. تیمّناً و تبرّکاً این ابیات از ایشان قلمی شد:
ام ورقه بنت عبدالله بن حارث (عربی: أم ورقة بنت عبدالله بن الحارث) یکی از صحابیات پیامبر اسلام، محمد بود. او از حافظان تمام قرآن بود و روایاتی را نیز نقل کردهاست. در منابعی از خیالی بودن شخصیت ام ورقه یاد شدهاست و آن را ساخته ذهن ولید بن عبدالله عنوان کردهاند. از وی به عنوان تنها زن انصاری یاد کردهاند که حافظ قران بودهاست.