آخشیجان

معنی کلمه آخشیجان در فرهنگ معین

( آخشیجان ) ( اِ. ) جِ آخشیج ، عناصر چهارگانه .

معنی کلمه آخشیجان در ویکی واژه

جِ آخشیج ؛ عناصر چهارگانه.

جملاتی از کاربرد کلمه آخشیجان

نخواهم گفت وصف آفتاب آدم خاکی اگر گویم نه اختر ماند و نه آخشیجانش
زمین را آخشیجان کله بستند فلک را اختران بستند آذین
آخشیجان گنبدِ دوار مردگانند زندگانی خوار
ویرانگر هفت حصن غبرا باش بر همزن چار آخشیجان شو
درختی شناس این جهان فراخ سپهرش چو بیخ آخشیجانش شاخ
شعله تیغ شریعت ساز ملحد سوز تو آتش اندر رخت چرخ آخشیجان می‌زند
زبردست است از هر آخشیجان از آن برداشته تخت سلیمان
ز آن سلاسل آخشیجان یافت روح زان جلاجل اختران بست آسمان
ای زغن کردار چرخ ای زاغ گوهر آخشیجان تا کجا بی مغز و مایه تا به کی بی ننگ و نامی
کند خیرگی دیدهٔ جان تو عدم زاده است آخشیجان تو